فعل to be (به معنی بودن) یکی از مهمترین و پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی است. این فعل بسیار بیقاعده است و بیشتر از هر فعل دیگری در انگلیسی تغییر شکل میدهد. به عنوان مثال، شکلهای مختلف آن شامل am
, is
, are
در زمان حال ساده و همچنین شکلهای دیگری مانند was
, were
, been
, being
در زمانهای دیگر است. فعل to be میتواند هم فعل اصلی جمله باشد و هم به عنوان فعل کمکی در ساختارهای گوناگون به کار رود (مثلاً در زمانهای استمراری) به دلیل همین نقشهای متنوع و شکلهای متفاوت، یادگیری فعل to be برای زبانآموزان مبتدی بسیار حائز اهمیت است. در این درس به شکلهای زمان حال ساده فعل to be (یعنی am / is / are) میپردازیم و ساختار جملات مثبت، منفی و سؤالی را با این فعل بررسی میکنیم.
در زبان انگلیسی، فعل to be در زمان حال بر اساس فاعل جمله صرف میشود. به عبارت دیگر، برای هر ضمیر فاعلی شکل مخصوصی از فعل to be به کار میرود. جدول زیر ضمایر فاعلی و شکل مناسب فعل to be برای هر کدام را نشان میدهد:
ضمیر فاعلی (Subject Pronoun) | فعل to be در زمان حال |
---|---|
I (من) | am |
you (تو / شما) | are |
he (او – مذکر) | is |
she (او – مؤنث) | is |
it (آن – اشیاء/حیوان) | is |
we (ما) | are |
they (آنها) | are |
نکته: ضمیر you هم برای مخاطب مفرد (تو) و هم برای مخاطب جمع یا رسمی (شما) به کار میرود و در هر دو حالت فعل are با آن استفاده میشود. ضمایر he و she به ترتیب برای اشاره به یک فرد مذکر و یک فرد مونث هستند (هر دو در فارسی «او» ترجمه میشوند) و ضمیر it برای اشیاء، حیوانات یا مواردی مثل هوا و زمان به کار میرود. اگر فاعل جمله یک اسم مفرد باشد (مثلاً Ali یا book) فعل to be به صورت is خواهد بود، و برای اسامی جمع از are استفاده میکنیم. همچنین I همیشه با am میآید. خلاصهی این قاعده به صورت زیر است:
I → am
he / she / it (و هر فاعل مفرد) → is
you / we / they (و هر فاعل جمع) → are
برای ساختن جملهی خبری مثبت (affirmative) با فعل to be، ساختار کلی به این صورت است: فاعل + am/is/are + ادامهی جمله
. در این نوع جمله، فعل to be معنای «هست/میباشد» میدهد و بعد از فعل to be میتوانیم ادامهی جمله را ذکر کنیم که معمولاً یک اسم (برای معرفی شغل، هویت یا نقش)، یک صفت (برای توصیف ویژگی) یا یک عبارت قیدی (مثلاً برای مکان یا زمان) است. به مثالهای زیر توجه کنید:
I am a student. (من یک دانشآموز هستم.)
You are my friend. (تو دوست من هستی.)
He is tall. (او قدبلند است.)
She is at home. (او در خانه است.)
It is a cat. (آن یک گربه است.)
We are neighbors. (ما همسایه هستیم.)
They are from Iran. (آنها اهل ایران هستند.)
در مثالهای بالا میبینیم که فعل to be بلافاصله پس از فاعل آمده است. برای مخفف کردن شکل مثبت در انگلیسی محاوره، میتوان ضمیر و فعل to be را به هم چسباند. به عنوان مثال: I am به شکل I’m، you are به شکل you’re و she is به شکل she’s نوشته میشود. استفاده از این مخففها در گفتار روزمره بسیار رایج است.
برای منفی کردن فعل to be در جمله، کافی است کلمهی not
را بعد از am/is/are قرار دهیم. ساختار کلی جمله منفی چنین است: فاعل + am/is/are + not + ...
. با افزودن not، مفهوم جمله را منفی میکنیم (یعنی حالت یا عملی را نفی میکنیم). معادل این ساختار در فارسی معمولاً «… نیست» یا «… نمیباشد» است. به چند مثال جملهی منفی توجه کنید:
I am not a teacher. (من معلم نیستم.)
It is not difficult. (آن سخت نیست.)
We are not at home. (ما در خانه نیستیم.)
She is not tired. (او خسته نیست.)
They are not my friends. (آنها دوست من نیستند.)
در هر جملهی بالا بعد از فعل to be کلمهی not اضافه شده است. در زبان انگلیسی غیررسمی و مکالمهای معمولاً شکلهای مخفف برای منفی به کار میروند. به عنوان مثال، is not
را میتوان به شکل isn't
و are not
را به شکل aren't
خلاصه کرد. توجه کنید که برای I am not شکل مخفف مستقیم وجود ندارد (به عبارتی amn’t در انگلیسی استاندارد استفاده نمیشود.). در عوض، میتوان I am را مخفف کرد و گفت I’m not. به مثالهای زیر دقت کنید که شکل کامل و مخفف منفی معادل یکدیگرند:
She is not tired = She isn’t tired. (او خسته نیست.)
We are not ready = We aren’t ready. (ما آماده نیستیم.)
You are not late = You’re not late. (تو دیر نکردهای.)
هر دو حالت مخفف در این نمونهها قابل قبول هستند. مثلاً برای he is not… میتوان گفت he isn’t… یا he’s not… و هر دو درست است؛ اگرچه شکل isn’t در مکالمه رایجتر است. همین طور are not را میتوان به صورت aren’t یا …’re not به کار برد (مثلاً they’re not) که در این مورد نیز aren’t متداولتر است.
جملات پرسشی بله/خیر (Yes/No questions) با فعل to be با جابجایی ترتیب فاعل و فعل ساخته میشوند. یعنی برای طرح پرسش، am/is/are را در ابتدای جمله (قبل از فاعل) قرار میدهیم. فرمول کلی به صورت زیر است:
Am/Is/Are + فاعل + ... ?
در فارسی معمولاً معادل این سوالات با کلمهی «آیا» آغاز میشود. به مثالهای زیر توجه کنید:
Are you a student? (آیا تو دانشآموز هستی؟) – Yes, I am. (بله، هستم.) / No, I’m not. (نه، نیستم.)
Is he a doctor? (آیا او پزشک است؟)
Are they at home? (آیا آنها در خانه هستند؟)
Is it your book? (آیا آن کتاب توست؟)
Are we ready? (آیا ما آمادهایم؟)
در نمونهی اول میبینید که برای پاسخ کوتاه، از Yes یا No به همراه همان فعل to be استفاده میکنیم. مثلاً Are you a student? را میتوان اینگونه جواب داد: Yes, I am. (بله، من هستم) یا No, I’m not. (نه، نیستم). در پاسخ کوتاه ضمیر و فعل to be حتماً ذکر میشوند (تنها Yes یا No گفتن کافی نیست).
دستهی دیگری از سوالات، سؤالات با کلمات پرسشی یا WH- questions هستند. این سوالات برای کسب اطلاعات جزئیتر به کار میروند و با کلماتی مانند What (چه)، Who (چه کسی)، Where (کجا)، When (چه زمانی)، Why (چرا)، How (چگونه) و … آغاز میشوند. ساختار کلی چنین سوالهایی به صورت زیر است:
کلمهی پرسشی + am/is/are + فاعل + ... ?
توجه کنید که پس از کلمه پرسشی، ترتیب کلمات مانند سوالات بله/خیر است (یعنی فعل to be قبل از فاعل میآید). به مثالهای زیر دقت کنید:
What is your name? (اسم شما چیست؟)
Who is she? (او کیست؟)
Where are they? (آنها کجا هستند؟)
Why are you sad? (چرا تو ناراحت هستی؟)
How are you? (حالت چطور است؟)
در این جملات پرسشی، ابتدا کلمهی پرسشی آمده و سپس فعل to be صرفشده و بعد فاعل ذکر شده است. برای پاسخ دادن نیز باید به پرسش مشخص شده پاسخ دقیق داد (مثلاً در جواب ?Where are they ممکن است بگوییم “They are at school.” – آنها در مدرسه هستند).
<!– در این بخش یک جدول خلاصه برای ساختارها ارائه میشود: –>
در جدول زیر میتوانید چهار نوع جملهی مختلف با فعل to be را در یک نگاه مقایسه کنید:
نوع جمله | ساختار (فرمول) | مثال (انگلیسی) |
---|---|---|
مثبت (Affirmative) | Subject + am/is/are + … | She is a teacher. |
منفی (Negative) | Subject + am/is/are + not + … | She is not a teacher. |
سوال بله/خیر (Yes/No) | Am/Is/Are + subject + … ? | Is she a teacher? |
سوال اطلاعاتی (Wh-) | Wh- + am/is/are + subject + … ? | Who is she? |
(در مثالهای بالا برای سادگی از فاعل she استفاده شده است.)
برای اطمینان از یادگیری، به تمرین زیر توجه کنید. جملات انگلیسی را با شکل صحیح فعل to be (am / is / are) کامل کنید. پاسخ صحیح را میتوانید پس از تکمیل تمرین با توضیحات بالا چک کنید:
She ___ a doctor.
They ___ not at home.
?you a student___
I ___ not sleepy.
We ___ friends.
It ___ a cat.
?he ___ your brother
1. is
2. are
3. are
4. am
5. are
6. is
7. is
در زبان انگلیسی، ضمیر (Pronoun) کلمهای است که میتواند جایگزین اسم شود تا از تکرار آن در جمله جلوگیری کند. ضمیر فاعلی یا Subject Pronoun ضمیری است که به جای اسمی میآید که نقش فاعل (انجامدهندهی کار) را در جمله دارد. ضمایر فاعلی میتوانند به افراد، اشیاء یا حیوانات اشاره کنند و در مجموع هفت ضمیر فاعلی در انگلیسی وجود دارد که هر کدام شمار (مفرد یا جمع) و در مواردی جنسیت فاعل را مشخص میکنند. در ادامه به تعریف دقیق ضمایر فاعلی، فهرست آنها با معادل فارسی، مثالهای کاربردی، تفاوتشان با ضمایر مفعولی، معرفی ضمایر تأکیدی، نکات مهم آموزشی و چند تمرین میپردازیم.
فاعل در جمله شخص، چیز، مکان یا مفهومی است که کاری انجام میدهد یا حالتی دارد و معمولاً در ابتدای جمله، قبل از فعل میآید. ضمیر فاعلی (Subject Pronoun) ضمیری است که به عنوان جانشین اسم فاعل به کار میرود؛ یعنی به جای اسمِ انجامدهندهی فعل مینشیند. به این ترتیب، بهجای تکرار دوبارهی فاعل (اسم)، از ضمیر فاعلی استفاده میکنیم. برای مثال:
John is tall and John is intelligent – (جان قدبلند است و جان باهوش است) – در این جمله اسم John دو بار تکرار شده و طبیعی به نظر نمیرسد.
John is tall and he is intelligent – (جان قدبلند است و او باهوش است) – در اینجا بار دوم بهجای تکرار نام John از ضمیر فاعلی he (او) استفاده کردهایم تا از تکرار جلوگیری شود.
ضمیر فاعلی ممکن است مفرد یا جمع باشد و بسته به شخص و شمار، شکل آن تغییر میکند. همچنین در زبان انگلیسی برخلاف فارسی برای سوم شخص مفرد، جنسیت نیز در ضمیر مشخص میشود؛ مثلاً برای فاعل مذکر از he و برای فاعل مونث از she استفاده میکنیم. در صورتی که فاعل اشیاء، مفاهیم یا حیوان باشد (یا جنسیتش مشخص نباشد)، از ضمیر خنثی it استفاده میکنیم. به علاوه، ضمیر it در مواقعی به عنوان فاعلِ غیرشخصی به کار میرود؛ مثلاً در بیان آب و هوا، زمان و دما: It is raining (باران میبارد) یا It’s 5 o’clock (ساعت پنج است) که در فارسی فاعل مشخصی ندارند.
در جدول زیر لیست کامل ضمایر فاعلی انگلیسی به همراه معادل آنها در زبان فارسی آورده شده است:
ضمیر فاعلی (انگلیسی) | معادل فارسی (کاربرد) |
---|---|
I | من (اول شخص مفرد) |
You (مفرد) | تو (دوم شخص مفرد غیررسمی) |
He | او (برای فاعل مذکر) |
She | او (برای فاعل مونث) |
It | آن (برای اشیاء/حیوانات) |
We | ما (اول شخص جمع) |
You (جمع یا محترمانه) | شما (دوم شخص جمع یا رسمی) |
They | آنها (سوم شخص جمع) |
توجه: کلمهٔ you در انگلیسی هم برای مخاطب مفرد و هم جمع به کار میرود و با تغییر تعداد یا رسمی/دوستانه بودن مخاطب، شکل ضمیر you تغییر نمیکند. به عبارت دیگر، you میتواند معنی «تو» یا «شما» دهد و تشخیص آن از روی بافت جمله صورت میگیرد. در صورت لزوم میتوان برای تاکید از عبارتهایی مانند you all (شما همه) برای جمع استفاده کرد.
در این بخش برای هر یک از ضمایر فاعلی انگلیسی چند مثال کاربردی آورده شده است. در هر جمله ضمیر فاعلی را پررنگ کردهایم و ترجمه فارسی آن را در کنار جمله مشاهده میکنید:
I (من):
I am a student. (من دانشآموز هستم.)
I have a book. (من یک کتاب دارم.)
You (تو / شما):
You are my friend. (تو دوست من هستی.)
You are my best friends. (شما بهترین دوستان من هستید.) – (در این جمله you به صورت جمع «شما» ترجمه شده است.)
He (او – مذکر):
He is a doctor. (او یک دکتر است.)
He lives in Tehran. (او در تهران زندگی میکند.)
She (او – مؤنث):
She is tired. (او خسته است.)
She likes music. (او موسیقی را دوست دارد.)
It (آن – برای اشیاء/حیوانات و موارد غیرشخصی):
It is a book. (آن یک کتاب است.)
It is cold today. (امروز هوا سرد است.) – (در فارسی فاعل به صورت «هوا» بیان شده است.)
We (ما):
We are students. (ما دانشجو هستیم.)
We live in Iran. (ما در ایران زندگی میکنیم.)
They (آنها):
They are at home. (آنها در خانه هستند.)
They have a car. (آنها یک ماشین دارند.)
در مثالهای بالا مشاهده میکنید که ضمیر فاعلی همواره نقش انجامدهندهٔ کار را دارد و معمولاً ابتدای جمله آمده است. استفاده صحیح از ضمایر فاعلی باعث میشود جملات روانتر شوند و از تکرار غیرضروری اسامی خودداری شود.
ضمایر فاعلی (Subject Pronouns) و ضمایر مفعولی (Object Pronouns) هر دو جانشین اسم میشوند، اما نقشهای متفاوتی در جمله دارند. همانطور که گفتیم، ضمیر فاعلی به عنوان فاعل جمله عمل میکند، یعنی انجامدهندهٔ کار را نشان میدهد؛ در حالی که ضمیر مفعولی به عنوان مفعول جمله به کار میرود و دریافتکنندهٔ کار یا هدف فعل را نشان میدهد. به بیان سادهتر، ضمیر فاعلی پاسخِ «چه کسی انجام داد؟» را میدهد، و ضمیر مفعولی پاسخِ «چه کسی/چه چیزی کار را دریافت کرد؟».
ضمایر مفعولی انگلیسی عبارتاند از: me (مرا/به من)، you (تو را/به تو ؛ شما را/به شما)، him (او را/به او – مذکر)، her (او را/به او – مونث)، it (آن را/به آن)، us (ما را/به ما)، them (آنها را/به آنها). توجه کنید که شکل برخی ضمایر مفعولی با ضمایر فاعلی متفاوت است (مثلاً I در حالت مفعولی به me تبدیل میشود)، در حالی که برخی دیگر شکل یکسانی دارند (مثلاً you در حالت مفعولی نیز you است).
به مثالهای زیر توجه کنید تا تفاوت این ضمایر روشنتر شود:
He likes coffee. (او قهوه دوست دارد.) – در این جمله He یک ضمیر فاعلی است که نشان میدهد «او» فاعل جمله و انجامدهندهٔ عمل دوست داشتن است.
I see him every day. (من هر روز او را میبینم.) – در اینجا I ضمیر فاعلی (فاعل «من») و him ضمیر مفعولی است که نشان میدهد عمل دیدن بر «او» واقع شده است. اگر به ترجمه فارسی دقت کنید، برای He و him هر دو از «او» استفاده شده، اما نقش دستوری آنها متفاوت است: He فاعل است و him مفعول.
به طور خلاصه، ضمیر فاعلی باید در جایگاه فاعل بیاید و ضمیر مفعولی در جایگاه مفعول. یکی از خطاهای رایج این است که زبانآموز به اشتباه به جای ضمیر فاعلی از ضمیر مفعولی یا برعکس استفاده کند (مثلاً به جای I بگوید me) که در بخش نکات اشتباهات متداول بیشتر توضیح داده شده است.
ضمایر تأکیدی که به آنها Emphatic Pronouns یا Intensive Pronouns نیز گفته میشود، ضمایری هستند که برای تأکید کردن بر یک اسم یا ضمیر دیگر در جمله به کار میروند. این ضمایر معمولاً از ترکیب ضمیرهای فاعلی با پسوند self (در مفرد) یا selves (در جمع) ساخته میشوند و معنای «خودِ…» میدهند. نقش ضمیر تأکیدی شبیه قید تأکیدی است؛ حضور آن برای گرامر جمله ضروری نیست و اگر حذف شود، جمله از نظر دستوری ناقص نخواهد شد، فقط تأکید آن از بین میرود.
مهمترین تفاوت ضمایر تأکیدی با ضمایر فاعلی در نقش آنها است. ضمیر فاعلی نقش فاعل جمله را ایفا میکند و به تنهایی میتواند نهاد جمله باشد، در حالی که ضمیر تأکیدی هرگز به تنهایی فاعل جمله نمیشود. ضمیرهای تأکیدی در کنار یک اسم یا ضمیر دیگر میآیند تا بر آن تأکید کنند. به عنوان مثال، در جملهٔ “I myself solved the problem” (من خودم آن مسئله را حل کردم)، ضمیر تأکیدی myself تأکید میکند که «خود من» (و نه کس دیگری) مسئله را حل کردهام. اگر این ضمیر را حذف کنیم (I solved the problem), جمله از لحاظ گرامری صحیح است ولی دیگر آن تأکید ویژه را ندارد.
در انگلیسی، ضمایر تأکیدی برای تمامی اشخاص به شکل زیر هستند (مطابق با ضمایر فاعلی مربوطه):
myself – خودم (اول شخص مفرد: تاکید بر “من”)
yourself – خودت (دوم شخص مفرد: تاکید بر “تو”)
himself – خودش (مذکر)
herself – خودش (مونث)
itself – خودش (برای غیرشخص/اشیاء/حیوان)
ourselves – خودمان (اول شخص جمع: تاکید بر “ما”)
yourselves – خودتان (دوم شخص جمع یا خطاب رسمی)
themselves – خودشان (سوم شخص جمع)
به چند مثال توجه کنید:
She called the police herself. (او خودش به پلیس زنگ زد.) – ضمیر تأکیدی herself تأکید میکند که «خود او» شخصاً به پلیس زنگ زده است. اگر herself را حذف کنیم، جمله صرفاً میگوید که او به پلیس زنگ زد، بدون هیچ تأکیدی.
I’ll talk to the manager himself. (میخواهم با خودِ مدیر صحبت کنم.) – در اینجا himself تأکید میکند که با شخص مدیر (نه معاون یا کس دیگری) صحبت خواهد شد.
دقت کنید که ضمایر تأکیدی از لحاظ شکل ظاهری با ضمایر انعکاسی (Reflexive Pronouns) یکسان هستند، اما کاربرد آنها متفاوت است. ضمایر انعکاسی زمانی به کار میروند که فاعل و مفعول جمله یکسان باشند (مثلاً He hurt himself – او خودش را زخمی کرد)؛ در حالی که ضمیر تأکیدی صرفاً برای تاکید اضافه میشود و نقشی در ساختار ضروری جمله ندارد (مثلاً He himself opened the door – او خودش در را باز کرد).
در استفاده از ضمایر فاعلی، به موارد مهم زیر توجه کنید تا از اشتباهات رایج جلوگیری شود:
حذف نکردن ضمیر فاعلی: در زبان انگلیسی وجود ضمیر فاعلی اجباری است و برخلاف بعضی زبانها (مانند فارسی) نمیتوان آن را حذف کرد. فعلهای انگلیسی به تنهایی نشاندهندهشخص و شمار فاعل نیستند، بنابراین برای فهمیدن فاعل حتماً باید ضمیر (یا اسم فاعل) ذکر شود. به عنوان مثال، در فارسی میگوییم «میروم» و فاعل (من) در فعل مستتر است؛ اما در انگلیسی حتماً باید گفت I go و نمیتوان go را به تنهایی به کار برد .
محل قرارگیری ضمیر فاعلی: ضمیر فاعلی معمولاً قبل از فعل میآید (در جملات خبری عادی). ترتیب کلمات در انگلیسی نسبتاً ثابت است و برای تشخیص فاعل باید بخش قبل از فعل را نگاه کرد . (در جملات پرسشی ترتیب متفاوت است که در سطوح بعدی با آن آشنا میشوید.)
حرف بزرگ برای I: ضمیر I (من) همیشه باید با حرف بزرگ نوشته شود حتی اگر در میانهٔ جمله بیاید. این یکی از نکاتی است که گاهی زبانآموزان فراموش میکنند، در حالی که رعایت آن در نوشتار انگلیسی الزامی است.
تفاوت you مفرد و جمع: همانطور که گفته شد you در انگلیسی هم معنی «تو» و هم «شما» میدهد. زبانآموزان فارسیزبان باید دقت کنند که در انگلیسی برای خطاب محترمانه یا جمع، شکل ضمیر تغییر نمیکند. مثلاً you are my friend میتواند به یک نفر (تو دوست من هستی) یا چند نفر (شما [همگی] دوست من هستید) اشاره داشته باشد. وجود قرینه یا ذکر صریح (مثل you all) میتواند به رفع ابهام کمک کند.
اشتباه نگرفتن he و she: در زبان فارسی برای اشاره به «او» (انسان)، تفکیک جنسیت وجود ندارد، اما در انگلیسی he مخصوص مذکر و she مخصوص مونث است. بسیاری از فارسیزبانان در ابتدای یادگیری این دو را اشتباه به کار میبرند یا هنگام صحبت مکث میکنند تا ضمیر درست را انتخاب کنند. برای جلوگیری از این اشتباه، باید تمرین کنید که به محض فکر کردن به شخص مذکر ضمیر he و برای شخص مونث she را به کار ببرید. مثلا: Ali is my brother. He is a student. (علی برادر من است. او دانشجو است.) در مقابل: Sara is my sister. She is a student. (سارا خواهر من است. او دانشجو است.)
اشتباهات case (فاعل/مفعول): یکی از رایجترین خطاها استفادهی نادرست از ضمایر فاعلی و مفعولی است. برای مثال، ممکن است زبانآموز بهجای I از me به عنوان فاعل استفاده کند یا برعکس. جملهٔ Me went to school از نظر گرامری غلط است و شکل صحیح I went to school میباشد. این اشتباه به دلیل عدم وجود حالتهای متمایز فاعلی/مفعولی در فارسی رخ میدهد. برای رفع آن، فهرست ضمایر فاعلی و مفعولی را (مانند آنچه در این درس آوردیم) به خاطر بسپارید و سعی کنید در جملات مختلف جای صحیح هر کدام را تمرین کنید. همچنین، به ضمیر مالکیت (my, your, his, her, its, our, their) توجه داشته باشید که با ضمایر فاعلی/مفعولی تفاوت دارد و نباید نقش آنها را اشتباه بگیرید (مثلاً This bag is hers معنی «این کیف مالِ اوست» دارد که hers ضمیر ملکی است، نه فاعلی یا مفعولی).
بهکار نبردن دو فاعل پشتسرهم: در انگلیسی اگر فاعل جمله اسم باشد، نباید بلافاصله پس از آن دوباره یک ضمیر فاعلی همان نقش را تکرار کند. برخی زبانآموزان مبتدی ممکن است ساختار زبان مادری را دخیل کرده و در یک جمله دو بار فاعل ذکر کنند. مثال اشتباه: The students they come from China. در این جمله کلمهٔ the students فاعل است و آوردن they اضافه و نادرست است. شکل صحیح جمله حذف ضمیر اضافی است: The students come from China. (دانشآموزان اهل چین هستند). بنابراین هر جملهٔ مستقل یک فاعل (اسم یا ضمیر) بیشتر نباید داشته باشد.
استفاده از it در جملات غیرشخصی: همانطور که اشاره شد، در بیان زمان، تاریخ، آب و هوا، فاصله و موارد مشابه در انگلیسی باید از ضمیر فاعلی It به عنوان فاعل بیمعنی یا مجازی استفاده کرد. این ساختار در فارسی وجود ندارد و معمولاً معادل آن در فارسی با کلماتی مثل «هوا»، «ساعت» و … بیان میشود. عدم استفاده از it در چنین جملاتی یک اشتباه رایج برای زبانآموزان است. به مثالهای درست توجه کنید: It is raining. (باران میبارد)، It’s late. (دیر شده است)، It is 5 kilometers from here. (از اینجا ۵ کیلومتر فاصله است). در همهٔ این موارد وجود it برای درست بودن جمله انگلیسی ضروری است .
در این آموزش جامع، به بررسی صفات ملکی (Possessive Adjectives) در زبان انگلیسی میپردازیم. ابتدا تعریف صفات ملکی و نقش آنها در جمله را توضیح میدهیم، سپس جدول کامل این صفات را به همراه معادل فارسی ارائه میکنیم. در ادامه، مثالهای متعددی برای هر صفت ملکی با ترجمه فارسی خواهیم آورد. همچنین تفاوت صفات ملکی با ضمایر ملکی (Possessive Pronouns) را بررسی کرده و مهمترین نکات گرامری و اشتباهات رایج در این مبحث را مرور میکنیم. در پایان نیز برای تثبیت یادگیری، یک تمرین کوتاه ارائه شده است.
صفات ملکی کلماتی هستند که مالکیت یا تعلق داشتن چیزی به کسی یا چیزی را نشان میدهند. این صفات همواره قبل از اسم میآیند و بهصورت وابسته به اسم استفاده میشوند. به عبارت دیگر، صفت ملکی به ما میگوید آن اسم متعلق به چه کسی است. به دو جملهی زیر توجه کنید:
.This is my car
این ماشین من است.
.That is your bag
آن کیف تو است.
در هر دوی این مثالها، کلمات my و your نشاندهندهی مالکیت هستند و مشخص میکنند که «ماشین» و «کیف» به چه کسی تعلق دارند. بنابراین نقش این کلمات بهعنوان صفت ملکی، تعیین مالک یا صاحب برای اسم پس از خود است. به طور خلاصه، Possessive Adjective به این سوال پاسخ میدهد که «مالک این اسم چه کسی یا چه چیزی است».
ضمیر فاعلی (فاعل) | صفت ملکی (Possessive Adjective) | معادل فارسی (معنی) |
---|---|---|
I (من) | my | مال من |
you (تو) | your | مال تو |
he (او – مذکر) | his | مال او (برای مذکر) |
she (او – مؤنث) | her | مال او (برای مؤنث) |
it (آن) | its | مال آن (برای اشیاء/حیوان) |
we (ما) | our | مال ما |
you (شما – جمع یا محترمانه) | your | مال شما |
they (آنها) | their | مال آنها |
توضیح: همانطور که مشاهده میکنید صفت ملکی your برای مخاطب مفرد یا جمع (یا حالت محترمانه) یکسان است و بسته به contexto میتواند «تو» یا «شما» ترجمه شود. همچنین his و her به جنسیت شخص سوم اشاره دارند (his برای مذکر و her برای مونث) و its برای اشیاء و حیوانات بهکار میرود.
در این بخش، برای هر یک از صفات ملکی یک یا چند مثال ارائه شده است. مثالها به صورت جملههای انگلیسی همراه با ترجمه فارسی هستند تا کاربرد هر صفت ملکی را بهتر درک کنید:
my (مال من): My car is in front of the school. (ماشین من جلوی مدرسه است.)
your (مال تو/شما): Your book is on the table. (کتابِ تو روی میز است.)
his (مال او – مذکر): His brother lives in London. (برادر او در لندن زندگی میکند.)
her (مال او – مونث): Her mother is a teacher. (مادر او معلم است.)
its (مال آن): Its color is beautiful. (رنگش زیباست.)
our (مال ما): Our house is big and comfortable. (خانه ما بزرگ و راحت است.)
their (مال آنها): Their car is in their garage. (ماشین آنها در پارکینگشان است.)
در مثالهای بالا، هر کدام از صفات ملکی (پررنگ شده) قبل از یک اسم آمده و نشان داده که آن اسم به چه کسی یا چه چیزی تعلق دارد. توجه کنید که ترتیب کلمات در جمله انگلیسی با فارسی متفاوت است؛ در انگلیسی صفت ملکی قبل از اسم میآید (مثلاً my car)، اما در فارسی نشان مالکیت معمولاً بعد از اسم میآید (مثلاً کتاب من).
همانطور که گفته شد، صفت ملکی همیشه همراه با یک اسم میآید و به تنهایی در جمله ظاهر نمیشود. در مقابل، ضمیر ملکی (Possessive Pronoun) جانشین اسم میشود و بهجای عبارت [صفت ملکی + اسم] به کار میرود. ضمایر ملکی در انگلیسی عبارتاند از: mine, yours, his, hers, its, ours, theirs. به مثال زیر توجه کنید تا تفاوت این دو مقوله روشنتر شود:
This is your book and this is mine.
این کتاب شماست و این مال من است.
در جملهی بالا، your یک صفت ملکی است که همراه با اسم book آمده، در حالی که mine یک ضمیر ملکی است که به تنهایی بهجای اسم نشسته است (به جای my book تکراری). بنابراین، صفات ملکی همواره یک اسم را به دنبال دارند و مالکیت آن اسم را مشخص میکنند، اما ضمایر ملکی خودشان نقش اسم را ایفا میکنند و از تکرار اسم در جمله جلوگیری میکنند.
برای روشنتر شدن موضوع، به این دو جمله توجه کنید:
That is my coat. (آن پالتوی من است.)
That coat is mine. (آن پالتو مال من است.)
در جملهی اول از صفت ملکی my همراه با اسم coat استفاده کردهایم، اما در جملهی دوم از ضمیر ملکی mine به جای coat استفاده شده است. معنی هر دو جمله عملاً یکی است (هر دو مالکیت من بر پالتو را میرسانند) اما ساختار گرامری آنها متفاوت است. به طور خلاصه:
صفت ملکی + اسم → نشاندهنده مالکیت آن اسم (مثال: my coat).
ضمیر ملکی (تنها) → جایگزین “[صفت ملکی + اسم]” برای جلوگیری از تکرار (مثال: mine به جای my coat).
نکتهی پایانی اینکه برخی ضمایر ملکی از نظر شکل ظاهری با صفات ملکی یکساناند: مثلاً his و its هم بهعنوان صفت ملکی بهکار میروند و هم به عنوان ضمیر ملکی شکل مشابهی دارند. اما سایر ضمایر ملکی معمولاً با حرف s خاتمه مییابند (مانند mine, yours, hers, ours, theirs) .
نکته : صفات ملکی (مانند my, your, his, …) همواره همراه اسم میآیند و مالکیت اسم را نشان میدهند؛ در حالی که ضمایر ملکی (مانند mine, yours, …) به تنهایی بهجای اسم مینشینند. همچنین توجه داشته باشید که صورتهای مخفف مانند it’s, they’re, you’re علیرغم شباهت تلفظی، صفات ملکی نیستند و هر کدام معنی جداگانهای دارند که نباید با صفات ملکی اشتباه شوند.
برای اطمینان از یادگیری شما، به سوالات زیر پاسخ دهید. جاهای خالی را با صفت ملکی مناسب پر کنید. (هر جمله را کامل کنید و پاسخها را در قسمت پایین بررسی کنید.)
I have a notebook. ____ notebook is blue.
You have a good friend. ____ friend is very kind.
He is Jack. ____ car is expensive.
This is Sara. ____ brother is a doctor.
We live in a city. ____ city is very large.
The cat is hungry. ____ bowl is empty.
Tom and Jerry are brothers. ____ mother is a teacher.
I have a notebook. My notebook is blue. (my = مال من)
You have a good friend. Your friend is very kind. (your = مال تو/شما)
He is Jack. His car is expensive. (his = مال او (مذکر))
This is Sara. Her brother is a doctor. (her = مال او (مونث))
We live in a city. Our city is very large. (our = مال ما)
The cat is hungry. Its bowl is empty. (its = مال آن)
Tom and Jerry are brothers. Their mother is a teacher. (their = مال آنها)
«حرف تعریف» (Article) کلمهای است که پیش از اسم یا گروه اسمی میآید و اطلاعاتی دربارهی آن اسم به ما میدهد. به کمک حرف تعریف میفهمیم که اسم مورد نظر به صورت نکره (نامشخص برای مخاطب) یا معرفه (مشخص و شناختهشده) است و حتی تا حدی نشان میدهد اسم مفرد است یا جمع . در زبان انگلیسی سه حرف تعریف وجود دارد: a و an (حروف تعریف نامعین یا نکره) و the (حرف تعریف معین یا معرفه). استفادهٔ صحیح از حروف تعریف نقش مهمی در روان و درست بودن زبان انگلیسی دارد و تسلط بر آنها یکی از نشانههای تسلط بر گرامر زبان است. چون در زبان فارسی معادل مستقیمی برای حروف تعریف وجود ندارد، یادگیری کاربرد آنها ممکن است در ابتدا دشوار باشد و نیاز به تمرین فراوان دارد.
حروف تعریف a/an برای اشاره به اسمی به کار میروند که برای شنونده ناشناخته یا نامعین است؛ یعنی وقتی میخواهیم چیزی را برای اولین بار معرفی کنیم یا به چیزی کلی و نامشخص اشاره کنیم. حرف تعریف the برعکس، نشان میدهد اسم برای شنونده شناختهشده یا معین است؛ یعنی یا قبلاً دربارهاش صحبت شده، یا به طور طبیعی برای همگان شناختهشده/منحصربهفرد است. به بیان سادهتر: اگر در مکالمه برای نخستین بار از چیزی نام میبرید از a/an استفاده کنید، اما در دفعات بعدی یا مواردی که مخاطب میداند درباره چه چیزی صحبت میکنید، از the استفاده میشود.
حرف تعریف a و an از نظر معنی یکسان هستند (هر دو معادل «یک» به معنی نکره) و تنها تفاوت آنها در تلفظ است: a قبل از واژههایی میآید که با آوای بیصدا شروع میشوند و an قبل از واژههایی که با آوای صدادار شروع میشوند. مثلا: a book (یک کتاب) ، an umbrella (یک چتر). دقت کنید که این قاعده بر اساس صدای اول کلمه است نه صرفاً حرف اول آن؛ در بخش نکات گرامری به مثالهای استثنا اشاره میکنیم (مثل a university و an hour).
نکتهی مهم دیگر این است که حروف تعریف نکره فقط برای اسامی مفرد و قابلشمارش به کار میروند. بنابراین نمیتوان برای اسمهای جمع یا اسمهای غیرقابلشمارش از a/an استفاده کرد (برای بیان مفهوم نکره در جمع میتوان از کلمهی some استفاده کرد یا اصلاً حرف تعریف نیاورد). حرف تعریف the محدودیت تعداد یا نوع ندارد و میتواند قبل از اسامی قابلشمارش مفرد یا جمع و نیز اسامی غیرقابلشمارش بیاید، مشروط بر اینکه آن اسم برای شنونده مشخص و معین باشد.
برای روشنتر شدن تفاوت a/an و the به مثال زیر توجه کنید:
I bought a car. The car is white. – «من یک ماشین خریدم. ماشینه (آن ماشین) سفید است.»
در جملهی اول از «a car» استفاده شده چون اولین بار است که صحبت از آن ماشین میشود و برای مخاطب ناشناخته است. اما در جملهی دوم the car به همان ماشین اشاره دارد (اسم معرفه) چون شنونده میداند منظور کدام ماشین است. به این ترتیب a/an برای معرفی اولیه و the برای اشارهی مجدد به کار میرود.
در جدول زیر به طور خلاصه موارد استفادهٔ حروف تعریف نکره (a/an)، معرفه (the) و حالت بدون حرف تعریف آمده است، همراه با مثالهای انگلیسی و ترجمهی فارسی آنها:
مورد استفاده | مثال (انگلیسی) | ترجمه (فارسی) |
---|---|---|
اسم مفردِ ناشناخته (نکره) | There’s a cat in the garden. | یک گربه در باغچه است. |
اسم مشخص و شناختهشده (معرفه) | The sun disappeared behind heavy clouds. | خورشید پشت ابرهای سنگین پنهان شد. |
حالت کلی (جمع/غیرشمارش – بدون حرف تعریف) | I love music. | من عاشق موسیقی هستم. |
توضیح: در حالت اول، چون «گربه» برای اولین بار مطرح شده و برای شنونده ناآشناست، از a استفاده کردهایم. در حالت دوم، «خورشید» چیزی یکتاست که برای همه شناختهشده است و وضعیت معرفه دارد، پس the به کار رفته است. در حالت سوم، اسم «موسیقی» به طور کلی و در مفهوم عام ذکر شده و نه به مورد مشخصی اشاره دارد، لذا هیچ حرف تعریفی نیاز ندارد (این حالت را حرف تعریف صفر مینامند). در ادامهی آموزش، موارد بیشتری از این قبیل را توضیح میدهیم.
مثالهای انگلیسی–فارسی برای حروف تعریف نکره و معرفه
I need a stamp for this letter – من یک تمبر برای این نامه میخواهم.
Sally is an accountant – سالی یک حسابدار است.
We need an apple and an orange for the fruit salad – ما به یک سیب و یک پرتقال برای سالاد میوه نیاز داریم.
در مثالهای بالا، «a stamp», «an accountant» و «an apple / an orange» همگی اسامی مفردی هستند که برای مخاطب ناشناختهاند یا به صورت کلی ذکر شدهاند. به همین دلیل از حروف تعریف a یا an استفاده شده است (با توجه به صدادار یا بیصدا بودن آوای آغازین اسم بعد از آن).
I’m going to the post office – من دارم به اداره پست میروم.
I didn’t like the film – من فیلم را دوست نداشتم.
The Earth goes around the Sun – زمین به دور خورشید میچرخد.
در این مثالها، اسمهایی که با the آمدهاند برای شنونده مشخصاند: در جملهی اول فرض بر این است که مخاطب میداند کدام اداره پست مدنظر است (مثلاً اداره پست محله)؛ در جملهی دوم صحبت از فیلمی است که برای هر دو طرف گفتگو آشناست (مثلاً هر دو آن را دیدهاند)؛ و در جملهی سوم «خورشید» و «زمین» به عنوان مفاهیم یکتا در جهان به صورت معرفه با the ذکر شدهاند.
توجه کنید که the میتواند قبل از اسامی مفرد یا جمع و حتی غیرقابلشمارش بیاید، به شرطی که آن اسم در بافت مشخص و معین باشد. برای مثال، the students زمانی بهکار میرود که دستهی معینی از دانشآموزان مورد نظر است (مثلاً دانشآموزان یک کلاس خاص).
تلفظ کلمه بعدی، تعیینکنندهٔ a یا an است: انتخاب بین a و an به صدای اول کلمهٔ پس از آن بستگی دارد نه صرفاً حرف نوشتهشده. مثلاً چون کلمهٔ hour با آوای صدادار شروع میشود (h آن تلفظ نمیشود) باید گفت an hour (یک ساعت). برعکس، کلمهٔ university با اینکه با حرف صدادار نوشته میشود، صدای آغازین آن یک نیمصدای «ی» است؛ بنابراین صحیح آن a university (یک دانشگاه) است. همواره به تلفظ دقت کنید تا در بهکاربردن a/an دچار اشتباه نشوید.
a/an فقط برای اسامی مفرد قابلشمارش: هرگز از a/an برای اسمهای جمع یا غیرقابلشمارش استفاده نکنید. به عنوان مثال نمیتوان گفت a books یا an information. در چنین مواردی یا باید از ساختار دیگری استفاده کرد یا از کلمهٔ some کمک گرفت. مثلا برای اسم جمع میتوان گفت some books (چند کتاب) و برای غیرشمارش نیز some information (مقداری اطلاعات) یا اساساً بدون حرف تعریف اسم را به کار برد.
عدم استفاده از «the» همراه صفات ملکی: هیچوقت قبل از صفاتی مانند my/your/his/her و… حرف تعریف the نیاورید. وجود صفت ملکی خود نشاندهنده معرفه بودن اسم هست و افزودن the اضافی و اشتباه است. مثلاً She’s my friend صحیح است و نباید گفت She’s the my friend که غلط میباشد. همچنین نباید the را همراه ضمایر ملکی (‘s) به کار برد، مثلاً John’s car درست است و گفتن the John’s car اشتباه.
حرف تعریف «the» با صفات عالی و اعداد ترتیبی: یادتان باشد که قبل از صفتهای عالی (تفضیلیترین) و اعداد ترتیبی حتماً باید از the استفاده کنیم. برای مثال میگوییم the largest city (بزرگترین شهر) یا the first lesson (اولین درس). در ترجمهٔ فارسی معادلی برای این the وجود ندارد، اما در انگلیسی عدم استفاده از آن خطا محسوب میشود. حتی اگر صفت عالی در انتهای جمله باشد باز هم اسمش با the میآید؛ مثال: Tom is the smartest (تام باهوشترین است). همچنین در مواردی مثل طبقههای ساختمان یا تاریخها: the 5th floor (طبقهٔ پنجُم)، the 21st of March (21 مارس) و غیره.
عباراتی که در آنها حرف تعریف به کار نمیرود: برخی ترکیبها و عبارات در انگلیسی به صورت ثابت بدون حرف تعریف استفاده میشوند. شناخت این موارد برای جلوگیری از اشتباه ضروری است. به چند نمونه توجه کنید: بعد از کلمهٔ by هنگام بیان وسیلهی حملونقل نباید از حرف تعریف استفاده کرد – مثلاً by car / by bus / by taxi صحیح است و گفتن by a taxi اشتباه میباشد. همچنین در عباراتی مانند go to bed (رفتن به رختخواب)، at home (در خانه بودن)، go to school/church/prison (به مدرسه/کلیسا/زندان رفتن در مفهوم عام) و موارد مشابه، هیچ حرف تعریفی به کار نمیرود. این عبارات را به شکل اصطلاحی یاد بگیرید چون ترجمهٔ تحتاللفظی از فارسی ممکن است باعث افزودن اشتباه the یا a شود.
توجه به فرق معنایی جمله کلی و مشخص: در انگلیسی، حذف یا افزودن حرف تعریف میتواند معنی جمله را تغییر دهد. مثلا جملهٔ I love music یعنی «من موسیقی (به طور کلی) را دوست دارم»، در حالی که I love the music یعنی «من آن موسیقی (مشخص) را دوست دارم». اولی به موسیقی به عنوان یک مفهوم عام اشاره میکند و حرف تعریف نمیخواهد، دومی به یک موسیقی معین (مثلاً موسیقیای که الآن در حال پخش است) اشاره دارد و نیازمند the است. پس دقت کنید که آیا دارید به صورت عمومی صحبت میکنید یا دربارهٔ موردی مشخص؛ بر همان اساس از the استفاده کنید یا نه.
اسمهای خاص (خاصه اسامی مکانها): به طور کلی قبل از اسامی خاص افراد و مکانها حرف تعریف نمیآید. مثلاً نمیگوییم the Reza یا the France. البته برخی استثناهای معروف وجود دارد: کشورهایی که نامشان حالت جمع دارد یا کلماتی مانند Republic, Kingdom, States در اسم خود دارند با the به کار میروند (مثل The United Kingdom, The Netherlands, The United States). اما اکثر کشورها و شهرها بدون حرف تعریف گفته میشوند (France, Iran, Tokyo etc.). این نکته را نیز به خاطر داشته باشید تا در بهکارگیری the دچار اشتباه نشوید.
Sara is ___ university student.
It took me ___ hour to finish the work.
Where is ___ key I left on the table?
We need to buy ___ milk.
He goes to work by ___ taxi.
She is ___ best student in her class.
پاسخها:
a (Sara is a university student.) – حرف «ی» در university صدای یو میدهد و a نیاز است.
an (… an hour …) – hour با آوای صدادار آغاز میشود.
the (Where is the key …) – آن کلید برای شنونده مشخص است (کلیدی که روی میز گذاشته شد).
X (بدون حرف تعریف) – milk به طور کلی بیان شده است (شیر به عنوان یک مادهی غیرشمارشپذیر).
X (بدون حرف تعریف) – بعد از by برای وسیله نقلیه حرف تعریف نمیآید (صحیح: by taxi).
the (She is the best student …) – قبل از صفت عالی (best) باید the بیاوریم.
جملاتی که با There is یا There are شروع میشوند برای بیان وجود داشتن یا حضور داشتن چیزی در یک مکان یا موقعیت به کار میروند. در این ساختار، کلمهی “there” نقش فاعل صوری (Dummy Subject) را دارد و معنی «آنجا» نمیدهد؛ بلکه صرفاً برای معرفی وجود چیزی است. به عبارت دیگر، این جملات معادل عبارت «… وجود دارد/هست» در فارسی هستند. مثلا:
There is a book on the table. ( کتابی روی میز هست. )
There are two windows in the room. ( دو پنجره در اتاق وجود دارد. )
نکته: در جملات معمول انگلیسی ترتیب کلمات به صورت «فاعل + فعل + سایر اجزا» است. اما در جملاتی که با there is/are شروع میشوند، اسم یا مفعول اصلی جمله بعد از فعل میآید و انتخاب بین there is و there are بستگی به همان اسم بعد از فعل دارد .
اصل مهم در استفاده از این ساختار، تطابق فعل با اسمِ پس از آن از نظر تعداد است. اگر به یک شئ مفرد یا یک اسم غیرقابلشمارش اشاره میکنیم، از “There is” استفاده میکنیم؛ اما اگر دربارهی چند شئ یا یک اسم جمع قابلشمارش صحبت میکنیم، باید از “There are” استفاده کنیم. به طور خلاصه:
اسم مفرد یا غیرقابل شمارش + There is
اسم جمع + There are
به چند مثال توجه کنید:
There is a cat in the garden. (یک گربه در باغ هست.)
There is some water in the glass. (مقداری آب در لیوان است.)
There are five books on the shelf. (پنج کتاب روی قفسه هستند.)
There are many people at the concert. (افراد زیادی در کنسرت هستند.)
در مثالهای بالا، برای یک گربه و آب (که غیرقابلشمارش است) از there is استفاده شده، در حالی که برای پنج کتاب و افراد زیادی از there are استفاده شده است. بنابراین همواره باید فعل is/are را براساس مفرد یا جمع بودن اسم بعد از آن انتخاب کنیم.
نکته: اسامی غیرقابلشمارش (مثل water, milk, sugar) چون جمع بسته نمیشوند، مانند مفرد با there is بهکار میروند. همچنین اسامی قابلشمارش جمع معمولاً با یک عدد مشخص یا کلمهی some در جمله میآیند.
برای ساختن جملهی خبری مثبت (اثباتی) با این ساختار، فرمول کلی به صورت زیر است:
اسم مفرد/غیرشمارش + There is
… اسم جمع + There are
اگر اسم مفرد قابلشمارش باشد، معمولاً قبل از آن از a/an استفاده میکنیم. اگر اسم جمع باشد و تعداد مشخصی ذکر نشود، میتوان از some (به معنی «چندین») برای نشان دادن بیش از یکی استفاده کرد.
مثالهای جمله مثبت:
There is a book on the table. (یک کتاب روی میز است.)
There’s an apple in the fridge. (یک سیب در یخچال وجود دارد.)
There are three chairs in the classroom. (سه صندلی در کلاس هست.)
There are some people in the yard. (چند نفر در حیاط هستند.)
در جملههای بالا مشاهده میکنید که there is برای مفرد یا ناشمار و there are برای چندتا به کار رفته است. استفاده از There’s (مخفف There is) در گفتار روزمره رایج است، اما there are شکل مخفف ندارد (مثلاً there’re کاربردی نیست).
برای منفی کردن این ساختار، کافی است کلمهی منفیساز not را بعد از فعل قرار دهیم. شکل کامل و مخفف منفی به صورت There is not / There isn’t و There are not / There aren’t خواهد بود. بعد از منفی کردن there is یا there are، معمولاً اگر اسم قابلشمارش جمع باشد از any (هیچ) استفاده میکنیم تا تاکید کنیم هیچ تعدادی از آن وجود ندارد. اگر اسم مفرد یا غیرقابلشمارش باشد، any میتواند به معنی «هیچ مقداری» به کار رود یا میتوانیم از ساختار There is no + اسم استفاده کنیم. به فرمولها توجه کنید:
… (برای مفرد قابلشمارش) اسم مفرد + There isn’t + a
.. (برای غیرقابلشمارش) اسم غیرشمارش + There isn’t any
… (برای جمع قابلشمارش) اسم جمع + There aren’t any
… (جملهی منفی با no) اسم + There is/are + no
مثالهای جمله منفی:
There isn’t a book on the table. (هیچ کتابی روی میز نیست.)
There isn’t any milk in the fridge. (هیچ شیری در یخچال نیست.)
There aren’t any students in the classroom. (هیچ دانشآموزی در کلاس نیست.)
There are no chairs in this room. (هیچ صندلیای در این اتاق وجود ندارد.)
در دو مثال اول از not به همراه any استفاده شده است. در مثال آخر، از there are no استفاده شده که معنایی مشابه there aren’t any دارد. هر دو فرم درست هستند. توجه کنید که در حالت منفی نیز باید مفرد یا جمع بودن اسم را در انتخاب is/are رعایت کنیم. شکل مخفف منفی (there isn’t / there aren’t) در مکالمه رایج است.
برای ساختن سوال بله/خیر (Yes/No question) با این ساختار، فعل to be را به ابتدای جمله میآوریم و معمولاً اگر اسم ما ناشمار یا جمع باشد از any استفاده میکنیم. فرمول سوالی به شکل زیر است :
? … اسم مفرد + Is there
? … اسم جمع + Are there + any
همچنین برای اسمهای غیرقابلشمارش از Is there any + اسم غیرشمارش… ? استفاده میکنیم. به مثالها توجه کنید:
?Is there a pen on the table (آیا خودکاری روی میز هست؟)
Yes, there is. / No, there isn’t (بله هست. / نه نیست.)
?Are there any kids in the yard (آیا هیچ بچهای در حیاط هست؟)
Yes, there are. / No, there aren’t (بله هستند. / نه نیستند.)
همانطور که میبینید برای پاسخ کوتاه، Yes, there is/are یا No, there isn’t/aren’t به کار میرود. دقت کنید که برای سوالهای مفرد نباید از any استفاده کرد (مثلاً نمیگوییم Is there any a book?). کلمه any در سوالهای جمع یا غیرشمارش استفاده میشود تا معنی «هیچ…» را منتقل کند.
علاوه بر سوالات بله/خیر، میتوانیم با کلمات پرسشی هم از این ساختار استفاده کنیم. رایجترین آنها سوال با “How many” برای پرسیدن تعداد است. در این حالت، چون درباره تعداد چندتا سوال میکنیم، اسم حتماً جمع است و فعل are خواهد آمد. ساختار به صورت زیر است:
(چند تا … وجود دارد؟)
?How many students are there in your class (چند دانشآموز در کلاس شما هست؟)
?How many continents are there in the world (چند قاره در جهان وجود دارد؟)
در سایر سوالات با کلمات پرسشی (مانند where, why, who) نیز ترتیب جمله سوالی حفظ میشود. مثلا: ?Where is there a good restaurant (کجا یک رستوران خوب هست؟). اما تمرکز اصلی ما در این مبحث، سوالات وجودی با How many یا سوالات بله/خیر است.
برای جمعبندی، جدول زیر ساختار جملات مختلف با There is/There are را به طور خلاصه نشان میدهد:
نوع جمله | ساختار (مفرد) | ساختار (جمع) |
---|---|---|
جملهی مثبت | There is + a/an + اسم مفرد… | There are + عدد/Some + اسم جمع… |
جملهی منفی | There isn’t + a/any + اسم مفرد… | There aren’t + any + اسم جمع… |
جملهی سوالی | Is there + a + اسم مفرد … ؟ | Are there + any + اسم جمع … ؟ |
پاسخ کوتاه مثبت | Yes, there is. | Yes, there are. |
پاسخ کوتاه منفی | No, there isn’t. | No, there aren’t. |
به یاد داشته باشید که برای اسمهای غیرقابلشمارش از ستون مفرد استفاده میکنیم (یعنی با there is و بدون حرف تعریف a/an). همچنین در جملات منفی میتوان به جای ساختار not… any از no استفاده کرد (مثلاً There are no books…).
در این آموزش، به بررسی کامل فعل کمکی Can و شکل منفی آن Can’t میپردازیم. فعل Can یکی از افعال وجهی (Modal) بسیار پرکاربرد در زبان انگلیسی است که برای بیان توانایی، اجازه و موارد دیگر به کار میرود. شکل منفی آن یعنی Cannot (Can’t) برای بیان ناتوانی یا منع انجام کاری استفاده میشود. در ادامه، تمام جنبههای مربوط به can/can’t شامل تعریف، کاربردها، ساختار جملات مثبت و منفی و سوالی، مثالهای انگلیسی-فارسی، نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج، و یک تمرین پایانی آورده شده است.
Can به معنای «توانستن» است و فعلی کمکی است که به همراه فعل اصلی میآید و درباره قابلیت یا امکان انجام کاری اطلاعات میدهد. این فعل تغییر شکل نمیدهد (در همه فاعلها به صورت can میآید) و بعد از آن فعل اصلی به شکل ساده (مصدر بدون to) استفاده میشود. در زبان انگلیسی، can در موقعیتهای مختلف زیر به کار میرود:
بیان توانایی (Ability): وقتی میخواهیم بگوییم کسی قابلیت انجام کاری را دارد از can استفاده میکنیم. مثال: She can swim very well. یعنی «او میتواند خیلی خوب شنا کند.»در اینجا can نشان میدهد که شخص مهارت شنا کردن را دارد.
اجازه و امکان (Permission/Possibility): برای درخواست یا دادن اجازه نیز از can استفاده میشود. مثال: Can I go to the party tonight? – «آیا میتوانم امشب به مهمانی بروم؟» در پاسخ به چنین سوالی میتوان گفت Yes, you can. (بله، میتوانی). همچنین can میتواند بیانگر امکان یا اجازه انجام کاری باشد؛ مانند You can wear casual clothes at work. – «تو میتوانی (اجازه داری) سر کار لباس غیررسمی بپوشی.» اگر انجام کاری ممنوع باشد، از can’t برای منع یا عدم اجازه استفاده میکنیم: You can’t park here. یعنی «شما نمیتوانید (اجازه ندارید) اینجا پارک کنید.».
درخواست کردن (Request): برای خواهش کردن از کسی به شکل مودبانه نیز can کاربرد دارد. مثال: Can you please pass the salt? – «ممکن است لطفاً نمک را به من بدهید؟» در این حالت از can برای درخواست کمک یا لطف استفاده شده است.
پیشنهاد و داوطلبشدن (Offer/Volunteering): وقتی میخواهیم چیزی را پیشنهاد بدهیم یا داوطلب انجام کاری شویم میتوانیم از can استفاده کنیم. مثال: I can help you with your project. – «من میتوانم در پروژهات به تو کمک کنم.»با این جمله گوینده داوطلب کمک شده است.
بیان احتمال (Possibility): گاهی can برای بیان احتمال وقوع یک اتفاق در زمان حال یا آینده به کار میرود. مثال: It can get very hot in the summer. – «ممکن است در تابستان هوا خیلی گرم شود.» در اینجا can نشاندهنده احتمال زیاد یک وضعیت (گرم شدن هوا) است.
به طور خلاصه، can فعلی کمکی است که برای توانایی فعلی یا آینده، اجازه یا ممنوعیت، درخواست کردن، پیشنهاد و احتمال به کار میرود. بعد از can همیشه شکل ساده فعل میآید و برای همه فاعلها بدون تغییر استفاده میشود.
همانطور که اشاره شد، can به معنای توانستن و داشتن توانایی انجام کاری است، در حالی که can’t (مخفف cannot) به معنای نتوانستن و نداشتن توانایی انجام کار میباشد. به عبارت دیگر، can نشان میدهد فرد توانا به انجام کاری است و can’t بیان میکند فرد ناتوان از انجام آن کار است. برای مثال:
I can swim. – یعنی «من میتوانم شنا کنم» (توانایی انجام شنا را دارم).
I can’t swim. – یعنی «من نمیتوانم شنا کنم» (توانایی شنا کردن را ندارم).
در جملات بالا، تفاوت معنایی can و can’t بهروشنی نشاندهنده توانایی در مقابل ناتوانی است. همین الگو برای سایر فاعلها نیز صادق است؛ مثلاً She can drive (او توانایی رانندگی دارد) در برابر She can’t drive (او توانایی رانندگی ندارد).
نکته: Cannot شکل کامل و رسمیتر can’t است که به صورت یک کلمه نوشته میشود. در محاوره و نگارش غیررسمی معمولاً از can’t (مخفف cannot) استفاده میکنیم. هر دو شکل از نظر معنی یکسان هستند (بیان عدم توانایی یا عدم اجازه).
برای استفاده از can و can’t باید ساختار جمله را رعایت کنیم. can یک فعل کمکی وجهی است و فرمول کلی جملات با آن به صورت زیر میباشد:
جملهی مثبت (Affirmative): فاعل (Subject) + can + فعل اصلی (شکل ساده) + ...
مثال: I can swim. (من میتوانم شنا کنم.)
جملهی منفی (Negative): فاعل + cannot (can't) + فعل اصلی + ...
مثال: She cannot drive a car. = She can’t drive a car. (او نمیتواند رانندگی کند.)
جملهی سوالی (Yes/No Question): Can + فاعل + فعل اصلی + ... + ?
مثال: Can you speak English? (آیا میتوانی انگلیسی صحبت کنی؟)
برای سوالهای WH (با کلمات پرسشی مانند What, Where, How etc.)، فرمول به شکل زیر است: کلمه پرسشی + can + فاعل + فعل اصلی + ... + ?
.
مثال: What can we do now? (اکنون چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟)
در پاسخ کوتاه به سوالهای yes/no مربوط به can، از Yes یا No به همراه فاعل + can/can’t استفاده میکنیم. به عنوان مثال:
– Can you swim? (آیا تو میتوانی شنا کنی؟)
– Yes, I can. (بله، میتوانم.) / No, I can’t. (نه، نمیتوانم.)
برای خلاصه کردن مطالب بخش قبل، جدول زیر ساختار جملههای مختلف با can را نمایش میدهد:
نوع جمله | ساختار کلی |
---|---|
جمله مثبت | Subject + can + verb (base form) + … |
جمله منفی | Subject + cannot (can’t) + verb (base form) + … |
جمله سوالی (بله/خیر) | Can + subject + verb (base form) + … + ? |
جمله سوالی با WH | Wh-word + can + subject + verb (base form) + … + ? |
توجه: در ساختارهای بالا منظور از verb (base form) همان مصدر بدون to است (شکل ساده فعل). برای منفی کردن، از cannot یا شکل مخفف can’t بلافاصله بعد از فاعل استفاده میکنیم. برای سوالی کردن، can را در ابتدای جمله قبل از فاعل قرار میدهیم. همچنین cannot معمولاً به صورت یککلمهای نوشته میشود و شکل مخفف آن can’t است.
در این بخش، مثالهای متعددی از can و can’t در جملههای مثبت، منفی و سوالی آورده شده است. هر مثال به فارسی نیز ترجمه شده تا درک مفهوم آسانتر شود.
جملات مثبت (Affirmative sentences):
I can swim very well. – (من میتوانم خیلی خوب شنا کنم.)
She can speak French fluently. – (او میتواند با تسلط به زبان فرانسوی صحبت کند.)
They can play the guitar. – (آنها میتوانند گیتار بزنند.)
جملات منفی (Negative sentences):
He can’t drive a car. – (او نمیتواند رانندگی کند.)
We can’t understand what you are saying. – (ما نمیتوانیم بفهمیم شما چه میگویید.)
They cannot come to the party tonight. – (آنها نمیتوانند امشب به مهمانی بیایند.)
جملات سوالی (Questions):
Can you speak English? – (آیا میتوانی انگلیسی صحبت کنی؟)
Can I borrow your book? – (میتوانم کتابت را قرض بگیرم؟)
What can we do now? – (اکنون چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟)
در مثالهای بالا، کاربردهای مختلف can/can’t را مشاهده میکنید. جملههای مثبت نشاندهنده توانایی انجام کارها هستند. جملههای منفی عدم توانایی یا عدم اجازه را بیان میکنند. جملههای سوالی نیز برای پرسیدن درباره توانایی یا اجازه به کار رفتهاند. به پاسخهای کوتاه Yes, … can و No, … can’t نیز دقت کنید که چگونه به سوالات yes/no پاسخ داده میشود.
در استفاده از can و can’t به نکات زیر توجه کنید تا از اشتباهات رایج زبانآموزان جلوگیری شود:
شکل ثابت فعل: فعل can برای تمامی فاعلها یکسان است و هرگز s سومشخص نمیگیرد. به عنوان مثال، میگوییم He can swim (درست) و نمیگوییم He cans swim (نادرست).
فعل اصلی بدون to: بعد از can همیشه فعل به شکل ساده میآید و از to استفاده نمیکنیم. مثلاً We can go now صحیح است، در حالی که We can to go now غلط میباشد.
منفی کردن با not: برای منفی کردن can، از not استفاده میکنیم: cannot یا can’t. از ساختارهایی مثل I don’t can یا She doesn’t can هرگز استفاده نکنید (اینها اشتباه هستند). کافی است بگوییم I cannot swim یا She can’t swim. توجه کنید cannot به صورت یک کلمه نوشته میشود.
سوالی کردن بدون do/does: برخلاف فعلهای عادی در زمان حال ساده، برای سوالی کردن با can از do/does استفاده نمیکنیم. خود can را به ابتدای جمله میآوریم. مثلاً برای سوالی کردن جمله They can drive میگوییم: Can they drive? (درست) و نمیگوییم: Do they can drive? (نادرست). همچنین ترتیب فاعل و can را حتماً رعایت کنید؛ مانند Can he…? نه He can …? در زبان گفتاری فارسی ممکن است بگوییم «تو میتوانی …؟» بدون جابجایی کلمات، اما در انگلیسی حتماً باید ترتیب را تغییر دهیم.
زمان گذشته فعل: فعل can شکل گذشتهٔ معمول (مانند ed) ندارد. برای بیان توانایی در گذشته از could استفاده میکنیم. به عنوان مثال: I could swim when I was a child. (من وقتی کودک بودم میتوانستم شنا کنم). بنابراین اگر میخواهید درباره توانایی در گذشته صحبت کنید، can را به could تغییر دهید، و can’t را به couldn’t (نمیتوانستم).
با توجه به نکات بالا، متوجه میشویم که can/can’t* قواعد نسبتاً سادهای دارند اما عدم توجه به همین نکات میتواند منجر به اشتباهات رایج شود. پس حتماً به ساختار جمله، عدم استفاده از to و do/does، و تلفظ/نگارش صحیح can’t دقت کنید.
حرف اضافه (Preposition) کلمهای است که معمولا قبل از یک اسم یا ضمیر میآید و ارتباط آن را با سایر اجزای جمله مشخص میکند. حروف اضافه میتوانند اطلاعاتی دربارهٔ زمان، مکان یا جهت به ما بدهند. حرف اضافهٔ مکان آن نوع از حروف اضافه است که برای اشاره به موقعیت مکانی چیزی یا کسی نسبت به چیز یا شخص دیگر بهکار میرود. به بیان ساده، حروف اضافهٔ مکان به پرسش «کجا؟» پاسخ میدهند و مکان قرارگیری یک اسم را در جمله توصیف میکنند. برای مثال در جملهٔ «There is a cup on the table» (یک فنجان روی میز است)، کلمهٔ on حرف اضافهٔ مکان است که موقعیت فنجان را نسبت به میز مشخص میکند. همچنین در جملهٔ «He stood in front of the door» (او جلوی در ایستاد)، عبارت in front of نشاندهندهٔ مکان ایستادن فرد نسبت به در است.
حروف اضافهٔ مکان نقشهای مختلفی در جمله دارند. آنها میتوانند مکان وقوع یک رویداد یا وجود یک شیء را بیان کنند، مکان یک شیء را توصیف نمایند، بهعنوان مکمل پس از افعال ربطی (مثل be) بیایند یا حتی در برخی ساختارها نقش فاعل جمله را ایفا کنند. به طور کلی دانستن حروف اضافهٔ مکان به ما کمک میکند دقیقتر بگوییم هر چیزی کجا قرار دارد یا اتفاق کجا رخ داده است.
یادگیری حروف اضافهٔ مکان با کمک تصاویر سادهتر میشود. برای مثال، در تصویر بالا یک گربه نسبت به یک جعبه در حالات مختلف قرار گرفته است: گربه میتواند داخل جعبه باشد (in the box)، روی جعبه باشد (on the box)، کنارِ جعبه قرار بگیرد (next to the box / beside the box)، پشتِ جعبه مخفی شود (behind the box) یا جلویِ آن بنشیند (in front of the box). هر یک از این وضعیتها با حرف اضافهٔ مکان مخصوصی توصیف میشود که در ادامه به آنها میپردازیم.
در زبان انگلیسی حروف اضافهٔ مکان متعددی وجود دارد که هر کدام در موقعیتهای خاصی به کار میروند. در ادامه یک فهرست جامع از پرکاربردترین حروف اضافهٔ مکان را بههمراه معنی و کاربردشان مشاهده میکنید. برای هر مورد، یک یا چند مثال انگلیسی با ترجمهٔ فارسی آورده شده است تا مفهوم آن کاملا روشن شود.
حرف اضافهٔ at برای اشاره به یک نقطهٔ خاص یا مکان دقیق به کار میرود. وقتی میخواهیم بگوییم چیزی دقیقا کجا قرار دارد یا اتفاقی دقیقا کجا رخ داده، از at استفاده میکنیم. این حرف اضافه معمولا معادل «در (محل مشخص)» در فارسی است و برای مکانهای کوچک یا دقیق (مثل یک آدرس مشخص، نقطهای روی نقشه، یا مکانی خاص در شهر) استفاده میشود.
The police officers are waiting at the junction. (افسرهای پلیس در تقاطع منتظر هستند.)
Jane is waiting for you at the door. (جین دمِ در منتظر تو است.)
We’ll meet at the coffee shop on Main Street. (ما در کافهی واقع در خیابان اصلی همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.)
نکته: از at برای بیان حضور در خانه، مدرسه، محل کار و رویدادها نیز استفاده میشود. مثلا: at home (در خانه)، at work (سر کار)، at school (در مدرسه)، at the party (در مهمانی). توجه کنید که برای مکانهای بزرگتر (شهرها، کشورها) یا مکانهای محصور از at استفاده نمیکنیم و بهجای آن سراغ in میرویم که در ادامه آمده است.
حرف اضافهٔ in زمانی بهکار میرود که بخواهیم بودن چیزی یا کسی را درون یک فضا یا مکان محصور بیان کنیم. مفهوم in شبیه «داخلِ» در فارسی است؛ یعنی چیزی در داخل یک فضای فیزیکی (اتاق، ساختمان، ظرف، کشور و …) قرار دارد و آن فضا آن چیز را احاطه کرده است. همچنین برای مکانهای جغرافیایی بزرگ (شهر، کشور، قاره) از in استفاده میکنیم.
The ball is in a box. (توپ داخلِ یک جعبه است.)
My sister is sleeping in her room. (خواهرم در اتاقش خوابیده است.)
I live in Tehran. (من در تهران زندگی میکنم.)
نکته: از in علاوه بر فضاهای بسته، برای نام خیابانها و شهرها و کشورها نیز استفاده میشود؛ مثلا in Paris (در پاریس)، in Japan (در ژاپن). اما اگر آدرس دقیق باشد (مثل پلاک و خیابان)، بهتر است از at استفاده شود. همچنین برای ذکر طبقهٔ ساختمان، on بهکار میرود (مثلا on the second floor)، نه in. به مثال: “I live on the second floor in an apartment building.” (من در طبقهٔ دوم یک آپارتمان زندگی میکنم).
حرف اضافهٔ on برای قرارگیری چیزی بر روی سطح چیز دیگری استفاده میشود. مفهوم on یعنی «رویِ» و نشان میدهد یک شیء مستقیماً سطح شیء دیگری را لمس کرده یا بر آن متصل است. هر وقت چیزی را بهصورت افقی یا عمودی روی سطحی قرار داده باشند یا چیزی به سطحی چسبیده باشد، از on استفاده میکنیم.
The phone is on the table. (تلفن رویِ میز است.)
The shoes are on the floor. (کفشها رویِ زمین هستند.)
The teacher wrote on the whiteboard. (معلم روی تختهسفید نوشت.)
نکته: on علاوه بر سطحهای فیزیکی، برای صفحات (کتاب، کاغذ، وبسایت) و وسایل نقلیهٔ عمومی نیز استفاده میشود: on the page (روی صفحه)، on the wall (روی دیوار)، on TV (در تلویزیون/از تلویزیون)، on the bus/plane/train (داخل اتوبوس/هواپیما/قطار – به صورت عرفی ما میگوییم روی وسایل نقلیه عمومی). برای وسایل شخصی کوچک (ماشین، تاکسی) اما از in استفاده میشود (مثلا in the car بجای on the car).
حرف اضافهٔ above به معنای «بالایِ» چیزی بودن (در موقعیتی بالاتر از چیزی دیگر) است. Above یعنی در ارتفاعی بالاتر قرار داشتن بدون اینکه لزوماً تماس یا قرارگیری مستقیم روی آن شیء وجود داشته باشد. برای توصیف چیزی که مستقیماً بالای چیز دیگری (بدون تماس فیزیکی) قرار گرفته یا در سطح بالاتری است، از above استفاده میکنیم.
The clock is above the fireplace. (ساعت بالای شومینه است.)
The plane was flying above the clouds. (هواپیما بالای ابرها در حال پرواز بود.)
Mount Everest is above 8,800 meters high. (ارتفاع کوه اورست بیش از ۸۸۰۰ متر است.)
نکته: above در موارد غیرمحسوس هم به کار میرود، مثلا برای اعداد: above zero (بالای صفر). همچنین برای بیان رتبه یا درجه نیز استفاده میشود (مثلا above average: بالاتر از حد متوسط).
حرف اضافهٔ below به معنای «پایینِ» یا در سطحی پایینتر از چیزی قرار داشتن است. Below اغلب زمانی استفاده میشود که چیزی به صورت عمودی در زیر چیز دیگری (بدون تماس مستقیم) قرار دارد یا سطح آن پایینتر است. این کلمه معمولا مقابل above به کار میرود.
The temperature dropped below zero last night. (دما دیشب به زیرِ صفر سقوط کرد.)
There is a storage room below the ground floor. (یک انبار پایینِ طبقهٔ همکف قرار دارد.)
The text appears below the image. (متن پایینِ تصویر ظاهر میشود.)
نکته: below بیشتر برای سطوح عمودی و مقایسهٔ ارتفاع یا رتبه استفاده میشود (مثلا below sea level: پایینتر از سطح دریا). برای مواردی که تماس یا پوشش مدنظر نیست، below را به under ترجیح میدهیم که در ادامه خواهد آمد.
حرف اضافهٔ over بسته به context معنایی شبیه above یا on دارد. وقتی میگوییم چیزی over چیز دیگر است، معمولا یعنی درست در بالای آن قرار گرفته یا آن را پوشانده است. Over ممکن است دلالت بر تماس داشته باشد یا نداشته باشد، اما اغلب مفهوم پوشش از بالا یا حرکت از روی چیزی را میرساند.
The helicopter was hovering over the house. (هلیکوپتر بالایِ خانه در حال هاور کردن بود.)
He put a blanket over the sleeping child. (او یک پتو رویِ بچهٔ خوابیده کشید.)
A bridge runs over the river. (یک پل رویِ رودخانه کشیده شده است.)
نکته: over را برای بیان پوشاندن چیزی (مانند انداختن پتویی روی چیزی) و همچنین برای حرکت از سطحی به سمت آن سوی آن سطح استفاده میکنیم (مثلا jump over the wall: از روی دیوار پریدن). در مواردی که صرفاً ارتفاع مدنظر باشد (بدون مفهوم پوشاندن)، above و over اغلب قابل جایگزینی هستند، اما اگر مفهوم «بیشتر از» در مقایسهٔ اعداد مطرح باشد، تنها over (به معنای «بیش از») به کار میرود؛ مانند: over 50 people (بیش از ۵۰ نفر).
حرف اضافهٔ under به معنای «زیرِ» یا «در تحتِ» چیزی بودن است. Under نشان میدهد که یک شیء مستقیماً در پایین شیء دیگری قرار گرفته و معمولا تحت پوشش یا سایهٔ آن است. هرگاه چیزی دقیقا در پایین چیز دیگری (با یا بدون تماس) باشد، میتوان از under استفاده کرد.
The cat is hiding under the chair. (گربه زیرِ صندلی پنهان شده است.)
He put the key under the doormat. (او کلید را زیرِ پادری گذاشت.)
We sat under the tree to rest. (ما زیرِ درخت نشستیم تا استراحت کنیم.)
نکته: under علاوه بر مکان فیزیکی، به صورت استعاری برای سن و پول هم استفاده میشود (مثلا under 18: زیر ۱۸ سال، under $100: زیر ۱۰۰ دلار). اگر چیزی دقیقا در پایین و چسبیده به چیز دیگر باشد یا توسط آن پوشیده شده باشد، under گزینهٔ مناسبی است. برای موارد غیرمحسوس یا فواصل عمودی، below نیز کاربرد دارد که قبلا توضیح داده شد.
حروف اضافهٔ next to و beside و همچنین by (در برخی کاربردها) همگی معنای مشابه «کنارِ» یا «نزدیک بسیار چسبیده به» را میدهند. از این حروف اضافه وقتی استفاده میکنیم که چیزی دقیقا در مجاورت و چسبیده به چیز دیگری باشد، به طوری که هیچ فاصلهٔ قابل توجهی بین آنها نباشد.
Hanna sat beside Tara. (هانا کنارِ تارا نشست.)
There is a small table next to the bed. (یک میز کوچک کنارِ تختخواب قرار دارد.)
The house is by the lake. (آن خانه لبِ دریاچه است.)
توضیح: next to و beside مترادف کامل یکدیگرند و به نزدیکی بیفاصله اشاره دارند. حرف اضافهٔ by نیز در معنی «در کنارِ/نزدیکِ» کاربرد دارد (مثلا sit by me: کنار من بنشین). در واقع by را میتوان در بسیاری موارد به جای next to استفاده کرد. توجه کنید که by معانی دیگری هم دارد (مثل «توسط»)، اما در مفهوم مکانی به معنی «در کنارِ» است.
دو عبارت near و close to هر دو به معنای «نزدیکِ» یا «فاصلهٔ کم با چیزی داشتن» هستند. زمانی استفاده میشوند که بخواهیم بگوییم دو چیز با فاصلهٔ کمی از هم قرار دارند، هرچند لزوما چسبیده به هم نیستند. Close to از نظر معنایی معادل near است با این تفاوت که close باید حتما با to همراه شود، در حالی که near به تنهایی هم حرف اضافه محسوب میشود.
I live near the university. (من نزدیکِ دانشگاه زندگی میکنم.)
There is a pharmacy close to our house. (یک داروخانه نزدیکِ خانهٔ ما است.)
The park is near the subway station. (پارک نزدیکِ ایستگاه مترو است.)
نکته: کلمهٔ nearby نیز به معنی «نزدیک» است، اما nearby صفت/قید است و بدون حرف اضافهٔ to به کار میرود (مثلا: a nearby store: یک فروشگاه نزدیک، She lives nearby: او این نزدیکی زندگی میکند). برای گفتن «نزدیکِ [چیزی]» نمیتوان nearby را مستقیما قبل از اسم آورد (نمیگوییم nearby the house).
حرف اضافهٔ between به معنای «بینِ» دو چیز (یا دو گروه مشخص) به کار میرود. وقتی فقط دو فرد یا شیء مشخص مد نظر باشند یا حتی اگر تعداد بیشتری شیء باشند اما آنها را تکتک و مجزا در نظر بگیریم، از between استفاده میکنیم. مفهوم between دلالت بر قرار داشتن در وسطِ دو چیز یا در فضای میان آنها دارد.
Ali sat between his two friends. (علی بینِ دو دوستش نشست.)
There is a wall between the kitchen and the living room. (یک دیوار بینِ آشپزخانه و نشیمن قرار دارد.)
The negotiations between the two countries were successful. (مذاکرات میان دو کشور موفقیتآمیز بود.)
نکته: هرچند قاعدهٔ کلی این است که between برای دو چیز استفاده میشود، اما اگر تعداد بیشتری چیز هم داشته باشیم ولی آنها را به طور مجزا و قابل تفکیک در نظر بگیریم، باز میتوان از between استفاده کرد. برای مثال در عبارت between Monday, Wednesday, and Friday از between استفاده شده، چون روزها قابل تفکیکاند. (توضیحات بیشتر را در بخش «تفاوت between و among» خواهید دید.)
حرف اضافهٔ among نیز به معنای «در میانِ» است، با این تفاوت که معمولا زمانی به کار میرود که بیش از دو شخص یا شیء مطرح باشند و آنها را به عنوان یک گروه کلی و غیرقابل تفکیک در نظر بگیریم. یعنی در میان چند چیز قرار گرفتن به شکلی که آن چیزها محیط اطراف را تشکیل میدهند.
We found a small cottage among the trees. (ما کلبهٔ کوچکی در میانِ درختان پیدا کردیم.)
She was sitting among her friends. (او در میانِ دوستانش نشسته بود.)
The secret was hidden among the pages of the old diary. (آن راز لابلای صفحات دفترچه خاطرات قدیمی پنهان شده بود.)
نکته: amongst شکل کمکاربردتر among است که معنی و کاربردی کاملا مشابه دارد. Amongst حالت رسمیتر/قدیمیتر دارد و در انگلیسی آمریکایی کمتر استفاده میشود.
عبارت اضافهٔ in front of به معنای «جلویِ» یا «در مقابلِ» چیزی بودن است. از in front of برای بیان قرار گرفتن یک شخص یا شیء در قسمت روبهروی یک چیز دیگر استفاده میکنیم. این عبارت نشان میدهد چیزی مستقیما در مقابل (پیش روی) چیز دیگری قرار دارد.
The car is parked in front of the house. (ماشین جلویِ خانه پارک شده است.)
A tall man stood in front of me in the line. (یک مرد قدبلند جلویِ من در صف ایستاده بود.)
There is a garden in front of the building. (یک باغچه جلویِ ساختمان قرار دارد.)
نکته: دقت کنید که برای بیان «جلویِ» در انگلیسی باید حتما از کل عبارت in front of استفاده شود و هرگز تنها front of به کار نرود. مثلا اشتباه است بگوییم He stood front of the door؛
باید گفت He stood in front of the door.
حرف اضافهٔ behind به معنی «پشتِ» چیزی بودن است. هرگاه بخواهیم بگوییم یک شیء یا شخص درست در عقب یا پشت سر چیز دیگری قرار گرفته، از behind استفاده میکنیم. این کلمه معمولا موقعیتی را توصیف میکند که توسط چیزی دیگر پنهان یا پوشیده شده است (چون پشت آن قرار دارد).
The child was hiding behind the tree. (کودک پشتِ درخت قایم شده بود.)
The sun went behind the clouds. (خورشید به پشتِ ابرها رفت.)
He put his hands behind his back. (او دستهایش را پشت کمرش گذاشت.)
نکته: behind علاوه بر مکان فیزیکی، به صورت مجازی نیز استفاده میشود (مثلا behind the scenes: پشت صحنه، behind schedule: عقبتر از برنامه). اما در مفهوم مکان، همیشه به صورت «پشت سر/عقب چیزی» است. مثل behind the door (پشت در)، behind you (عقبت).
حرف اضافهٔ inside به معنای «داخلِ» یا درون چیزی بودن است. Inside بسیار شبیه in است و در بسیاری موارد مترادف با آن استفاده میشود. با این تفاوت که inside تاکید بیشتری بر داخل عمقی یک فضا بودن دارد. به عنوان مثال ممکن است برای تاکید بر داخل یک ساختمان بودن بهجای in the building بگوییم inside the building. در کاربردهای روزمره، اغلب میتوان in و inside را بهجای هم به کار برد، هرچند inside کمی رسمیتر یا تأکیدیتر است.
The cat is inside the box. (گربه داخلِ جعبه است.) = The cat is in the box. (گربه توی جعبه است.)
Is anyone inside the house? (آیا کسی داخل خانه است؟)
They waited inside the car. (آنها داخل ماشین منتظر ماندند.)
نکته: inside بیشتر وقتی به کار میرود که بخواهیم به صورت شفاف بر محصور بودن درون چیزی تاکید کنیم یا هنگام مقایسه با outside (بیرون) که متضاد آن است. همچنین inside میتواند به عنوان اسم یا صفت هم بیاید (مثلا the inside of the box: داخل جعبه)، در حالی که in تنها حرف اضافه است.
حرف اضافهٔ outside به معنای «بیرونِ» یا «خارجِ» چیزی بودن است. از outside هنگامی استفاده میکنیم که چیزی در فضای خارج از یک محدوده یا مکان محصور قرار داشته باشد (در مقابل inside که داخل آن محدوده بود). Outside معمولا با یک اسم میآید تا بگوید بیرونِ آن مکان. دقت کنید که outside را نباید بدون اسم برای اشاره به مکان استفاده کرد (برای این حالت، کلمهٔ out کاربرد دارد که حرف اضافهٔ جهت است).
The kids are playing outside the house. (بچهها بیرونِ خانه در حال بازی هستند.)
I can’t talk now; I’m outside the library. (الان نمیتوانم صحبت کنم؛ من بیرونِ کتابخانه هستم.)
There was a strange noise outside the building. (صدای عجیبی بیرونِ ساختمان بود.)
نکته: outside را نباید مستقیما قبل از اسم بدون of به کار برد مگر در نقش حرف اضافه (همانطور که در مثالها دیدید). اگر منظور «بیرون از چیزی» به صورت حرکت باشد، ساختار out of استفاده میشود که در واقع حرف اضافهٔ out (حرف اضافه جهت) همراه با of است (مثلا She ran out of the room: او از اتاق بیرون دوید). در مقابل، outside به خودی خود مفهوم مکانی دارد و نیاز به of ندارد (مثلا درست است بگوییم The dog is outside the house اما اشتباه است بگوییم out the house).
به غیر از موارد بالا، حروف اضافهٔ مکان دیگری نیز وجود دارند که کمتر رایجاند یا در موقعیتهای خاص به کار میروند. برای مثال within (در محدودهٔ داخلیِ یک مکان – مثلا within 5 miles: در شعاع ۵ مایلی)، beneath و underneath (معادلهای رسمیتر یا تصویریتر برای زیرِ)، along (در امتدادِ)، across (آنسویِ، از این طرف به آن طرفِ) و opposite (روبرویِ) جزو حروف اضافه مرتبط با مکان هستند. اما مواردی که فهرست شد رایجترینها و کاربردیترینها در زبان روزمره انگلیسی محسوب میشوند.
بعضی از حروف اضافهٔ مکان از نظر معنی یا کاربرد به هم نزدیکاند و زبانآموزان در استفاده از آنها دچار سردرگمی میشوند. در این بخش، به چند جفت از این حروف اضافه که بیشترین شباهت را دارند نگاهی میاندازیم و فرق آنها را مشخص میکنیم:
دو حرف اضافهٔ between و among هر دو به معنی «بین/در میان» هستند اما کاربرد آنها بسته به تعداد یا ماهیت چیزهایی که دربارهشان صحبت میکنیم متفاوت است. به طور سنتی گفته میشود که between برای دو چیز و among برای بیش از دو چیز استفاده میشود. این قانون به طور کلی راهنمای خوبی است، اما کاملا مطلق نیست.
Between زمانی به کار میرود که عناصر مورد نظر مشخص و مجزا باشند – حتی اگر بیش از دو تا باشند. یعنی ما تکتک آنها را در نظر میگیریم. برای مثال: between Alice, Bob, and Charlie صحیح است چون افراد مجزا شمرده شدهاند. همچنین between the two buildings (بین دو ساختمان) یا between each tree (بین هر درخت) نشان میدهد موارد جداگانهاند.
Among زمانی استفاده میشود که عناصر به شکل یک مجموعه کلی دیده شوند یا تعدادشان بیش از دو و نامعین باشد. به عبارتی، وقتی نمیخواهیم یا نمیتوانیم تکتک اجزا را تفکیک کنیم و آنها را به عنوان گروهی واحد لحاظ میکنیم، among بهکار میبریم. مثلا: among the trees یعنی «در میان درختان» به شکل کلی (نه بین دو درخت مشخص)، یا among friends یعنی «در میان دوستان» (به عنوان گروه).
به مثالها توجه کنید:
I distributed the candies between Ali and Reza. (من آبنباتها را بین علی و رضا پخش کردم.) – دو فرد مشخص هستند.
I distributed the candies among the children. (من آبنباتها را بین بچهها پخش کردم.) – بچهها به عنوان یک گروه کلی (بیش از دو نفر) در نظر گرفته شدهاند.
در مثال اول فقط دو نفر وجود دارند پس between استفاده شده است. در مثال دوم تعداد افراد بیشتر است و ما آنها را به شکل جمعی «بچهها» در نظر گرفتهایم، بنابراین از among استفاده کردهایم.
خلاصه: between عمدتاً برای دو چیز (یا تعداد کمی چیز مشخص و جدا از هم) به کار میرود؛ among برای چند چیز یا افراد به شکل یک جمع. (در فارسی هردو گاهی به «بینِ» ترجمه میشوند.)
نکته پیشرفته: همانطور که گفتیم اگرچه قانون دو در برابر بیشازدو همیشه درست نیست، اما یک قاعدهٔ دقیقتر این است که اگر موارد قابل تشخیص فردی باشند (حتی ۳ یا ۴ مورد)، میتوان از between استفاده کرد. Among زمانی است که موارد چنان درهم یا غیرقابل تفکیکاند که به صورت یک کل دیده میشوند. با این حال، برای سطح پایه همان قانون ساده (دو در برابر بیشتر) کافیست.
همانطور که در بخش قبل دیدیم، in و inside هر دو به معنای «داخلِ» هستند و اغلب میتوانند به جای هم به کار روند. اما چند تفاوت جزئی میان آنها وجود دارد:
In یک حرف اضافهٔ عمومی است و در طیف گستردهای از عبارات مکان به کار میرود. Inside اندکی خاصتر است و معمولاً وقتی استفاده میشود که بخواهیم بر داخلیبودن چیزی تاکید کنیم یا موقعیت کاملا درونی را مشخص نماییم. مثلا in the box و inside the box هر دو صحیحاند، اما inside تاکید میکند که کاملا درون جعبه (نه نزدیک لبهها یا نیمهبیرون) است.
Inside بیشتر در مقابله با outside مطرح میشود. مثلا وقتی میگوییم Go inside (برو داخل) معمولا در ادامهاش not outside فهمیده میشود. در حالی که in چنین تقابلی را صراحتا نشان نمیدهد.
Inside حالت اسم و صفت هم دارد (به معنی «داخلِ چیزی» یا «بخش داخلی»)، اما in فقط حرف اضافه است. مثلا میتوان گفت the inside of the box (قسمت داخلی جعبه) اما نمیتوان گفت the in of the box.
مثال:
There was an old man inside the cottage. (یک مرد سالخورده داخلِ کلبه بود.) – تاکید بر اینکه مرد داخل کلبه (نه بیرون) است.
There was an old man in the cottage. (یک مرد سالخورده در کلبه بود.) – معنای مشابه بالا بدون تاکید خاص.
در اکثر موارد اگر in را با inside جایگزین کنید (یا برعکس)، جمله از نظر گرامری درست میماند و معنای کلی تغییر نمیکند. بنابراین نیازی نیست سخت نگران تفاوت ریز این دو باشید؛ با این حال دانستن آن میتواند دقت استفاده شما را بالاتر ببرد.
هم above و هم over به معنای «بالایِ» چیزی بودن به کار میروند و در خیلی از موقعیتها میتوانند به جای هم استفاده شوند. اما تفاوتهای ظریفی دارند:
Above معمولا صرفا به موقعیت بالاتر (higher position) اشاره میکند، بدون اینکه مفهومی از پوشاندن یا تماس وجود داشته باشد. مثلا above the ground یعنی بالاتر از سطح زمین (ممکن است دقیقا عمودی نباشد، فقط ارتفاع بالاتری دارد).
Over علاوه بر معنی «بالایِ»، اغلب دلالت بر پوشاندن از بالا یا حرکت به سمت آن سوی چیز دیگری دارد. مثلا a roof over your head (سقفی بالای سرت – که تو را میپوشاند)، یا jump over the fence (پریدن از روی نرده به آن سمت). همچنین over میتواند معنی «کاملا عمودی از بالا» را هم بدهد (مثلا hold an umbrella over your head: چتری را بالای سرت نگه دار).
مثال:
The lamp hung above the table. (چراغ بالای میز آویزان بود.) – صرفا موقعیت بالاتر از میز (احتمالا به سقف وصل است و بالای میز قرار گرفته).
He held the umbrella over his head. (او چتر را بالای سرش نگه داشت.) – چتر دقیقا بالای سر است و نقش محافظت/پوشش دارد.
A helicopter flew over the city. (یک هلیکوپتر از فرازِ شهر عبور کرد.) – حرکت در آسمان بالای شهر.
در بسیاری از جملات ممکن است استفاده از above یا over هر دو درست باشد و تفاوت معنایی چندانی حس نشود. مثلا میتوان گفت The bird was flying above the trees یا flying over the trees (هر دو یعنی پرواز پرنده بالای درختان). اما اگر تاکید بر عبور کردن از یک سمت به سمت دیگر باشد یا پوشش دادن، over انتخاب دقیقتری است.
هر دو حرف اضافهٔ under و below به معنای «زیرِ» هستند و تا حدی قابل جایگزینیاند، اما تفاوتهای کوچکی در کاربرد آنها وجود دارد:
Under اغلب به معنای مستقیما در پایین چیزی بودن یا تحت پوشش/سایه چیزی بودن است. مثلا under the table یعنی دقیقا زیر میز (شاید تماس نداشته باشد ولی در محدوده زیر سطح میز است)، یا under the blanket (زیر پتو، یعنی پتو کاملا روی فرد/شیء قرار دارد).
Below بیشتر بر سطح پایینتر یا نقطهای پایینتر تاکید میکند، نه لزوما درست در زیر چیزی. مثلا below the surface of the water (در زیر سطح آب) یا below the text (پایینتر از متن). Below معمولا در مواردی که چیزی مستقیما بالای مورد نظر نیست استفاده میشود؛ یعنی جنبهٔ «تحت پوشش بودن» در آن مطرح نیست. همچنین در مقایسههای رتبهای یا عددی از below استفاده میشود (مثلا below average, 10°C below zero).
مثال:
The cat is hiding under the bed. (گربه زیرِ تخت پنهان شده است.) – یعنی دقیقا زیر تخت (تخت بالای سر گربه قرار دارد).
The basement is below ground level. (زیرزمین پایینتر از سطح زمین است.) – یعنی در سطحی پایینتر واقع شده، نه اینکه چیزی مستقیما روی آن باشد.
His score was below 50. (امتیاز او زیرِ ۵۰ بود.) – در مقیاس نمره، کمتر از ۵۰.
خلاصه اینکه اگر منظورمان «درست در زیر و احتمالا پوشیدهشده توسط چیزی» باشد، معمولا under مناسبتر است، و اگر منظور «در سطحی پایینتر به طور کلی» باشد below را به کار میبریم. در خیلی موارد البته هر دو قابل استفادهاند (مثلا under the sky یا below the sky معمول نیست چون آسمان یک گستره است نه شیء پوشاننده، اما under a tree و below a tree تقریباً مفهوم یکسان میدهند، هرچند under a tree رایجتر است چون درخت به عنوان چیزی که میتوان زیر سایهاش نشست در نظر گرفته میشود).
اشتباه بین حرف اضافهٔ مکان و جهت: حروف اضافهای مثل to, into, out of نشانگر جهت حرکت هستند، در حالی که حروف اضافهٔ مکان (at, in, on, etc.) مقصد یا مکان نهایی ثابت را نشان میدهند. مثلا: go to school (رفتن به مدرسه) فعل حرکتی با to است، اما be at school (در مدرسه بودن) حالت سکون با at است. بسیاری از زبانآموزان حروف اضافهٔ جهت را به اشتباه به جای حروف اضافهٔ مکان استفاده میکنند یا برعکس. به عنوان نمونه: come in the room به معنی «به اتاق بیا» درست نیست، باید گفت come into the room (into نشان حرکت به داخل دارد)؛ در مقابل، برای بیان حالت سکون میگوییم He is in the room (او داخل اتاق است). پس دقت کنید که آیا جمله شما حرکت و جهت را بیان میکند یا مکان ثابت را، و متناسب با آن حرف اضافه را برگزینید.
عدم تطابق با افعال خاص: برخی فعلها در انگلیسی نیازی به حرف اضافهای که در فارسی معمولا همراهشان میآید ندارند. این هم میتواند منبع اشتباه شود. به طور مثال در فارسی میگوییم «وارد چیزی شدن» و حرف اضافهٔ «به» را داریم، اما در انگلیسی با فعل enter هیچ حرف اضافهٔ مکانی نمیآید. بنابراین enter the room صحیح است نه enter to the room. یا فعل reach (رسیدن به) در انگلیسی مستقیم مفعول میگیرد: reach the station (به ایستگاه رسیدن) و نباید گفت reach to the station. همچنین در فارسی میگوییم «با چیزی تماس گرفتن/گرفتن»، اما در انگلیسی فعل contact خودش کافی است و نیازی به حرف اضافه (with یا to) ندارد. اینگونه تفاوتها را باید به خاطر داشت و از اضافهکردن حروف اضافهٔ غیرضروری اجتناب کرد.
گزینهٔ درست را برای سطحها و مکانها انتخاب کنید: اشتباه دیگر، بهکاربردن حرف اضافهٔ نادرست برای بعضی موقعیتهای مکانی خاص است. برای نمونه:
برای سطوح (میز، کف، دیوار و …) همیشه از on استفاده کنید نه in. (مثال غلط: The book is in the table – مثال درست: The book is on the table.)
برای شهرها و کشورها از in استفاده کنید، نه at. (غلط: at Paris – درست: in Paris.)
برای آدرسهای دقیق (شماره و خیابان) یا مکانهای کوچک خاص از at استفاده کنید. (مثلا: at 21 Oxford Street یا at the door.)
برای وسایل نقلیه عمومی (اتوبوس، قطار، هواپیما, کشتی) از on استفاده کنید، نه in. (میگوییم on the bus/train/plane, درحالیکه برای خودرو شخصی یا تاکسی میگوییم in the car/taxi.) این تفاوت رایجی است که زبانآموزان ابتدا ممکن است برعکس به کار ببرند.
در ترکیبهای مصطلح باید دقت کرد: مثلاً at home درست است ولی in home نه؛ یا باید بگوییم on holiday (در تعطیلات) نه in holiday.
حذف یا اضافه نکردن نابجای حروف اضافه: گاهی عدم آشنایی با عبارتهای ثابت انگلیسی باعث میشود حرف اضافهای را اضافه کنیم یا حذف کنیم که نباید. برای مثال: در انگلیسی میگوییم depend on something (وابسته به چیزی بودن) – نمیتوان on را حذف کرد؛ یا بالعکس میگوییم discuss something (در مورد چیزی بحث کردن) – نباید بعد از discuss حرف اضافهٔ about آورد (در فارسی میگوییم «درباره چیزی بحث کردن» ولی در انگلیسی discuss about غلط است). این گونه موارد خارج از بحث صرف «حروف اضافه مکان» هستند اما به طور کلی یادآوری میکنند که هر فعل/صفت ممکن است حرف اضافهٔ خاص خود را داشته باشد و باید آن را به خاطر سپرد.
در کل، بهترین راه جلوگیری از اشتباه در حروف اضافه این است که به حفظ کردن ترکیبات درست بپردازید و تا جای ممکن از ترجمهٔ لفظبهلفظ دوری کنید. با خواندن و شنیدن جملات انگلیسی و توجه به حروف اضافهٔ استفادهشده، به مرور حس زبانی بهتری نسبت به کاربرد صحیح آنها پیدا خواهید کرد.
برای اطمینان از یادگیری مبحث حروف اضافهٔ مکان، به چند سؤال و جملهٔ زیر توجه کنید. سعی کنید جای خالی را با حرف اضافهٔ مناسب پر کنید. (پاسخ صحیح هر مورد در بخش پایین آمده است.)
The telephone is ___ the table.
The children were playing ___ front of the house.
Ali sat ___ his two best friends.
The cat was hiding ___ the chair.
They built a bridge ___ the river.
Jane is waiting for you ___ the door.
We found a small cottage ___ the trees.
My family lives ___ a small apartment ___ Tehran.
پاسخها:
The telephone is on the table. (تلفن روی میز است.)
The children were playing in front of the house. (بچهها جلوی خانه بازی میکردند.)
Ali sat between his two best friends. (علی بینِ دو دوست صمیمیاش نشست.)
The cat was hiding under the chair. (گربه زیر صندلی قایم شده بود.)
They built a bridge over the river. (آنها پلی روی رودخانه ساختند.)
Jane is waiting for you at the door. (جین دمِ در منتظر تو است.)
We found a small cottage among the trees. (ما کلبهای کوچک در میان درختان پیدا کردیم.)
My family lives in a small apartment in Tehran. (خانوادهام در آپارتمانی کوچک در تهران زندگی میکنند.)
در زبان انگلیسی دو نوع اصلی سوال وجود دارد: سوالات بلی/خیر (Yes/No) و سوالات پرسشی Wh. سوالات بلی/خیر با افعال کمکی (do/does/did یا فعل to be) آغاز شده و پاسخ آنها فقط «بله» یا «خیر» است. اما سوالات Wh (یا سوالات باز) با کلمات پرسشی خاصی شروع میشوند (مانند What, Where, Who, When, Why, Which, Whose, How) و پاسخ آنها نمیتواند صرفاً «بله/خیر» باشد. به عبارت دیگر، سوالات Wh برای پرسش درباره اطلاعات خاص (اشخاص، مکانها، زمان، دلایل، روشها و غیره) به کار میروند.
سوالات Wh، «سوالات باز» هستند که با کلمات پرسشی شروع میشوند و هدفشان جمعآوری اطلاعات بیشتر است. مثلاً «?What is your name» («اسمت چیست؟») یک سوال Wh است. برخلاف آن، سوال Yes/No مثل «Is your name John?» با پاسخ «بله» یا «خیر» جواب داده میشود. بنابراین، فرق اصلی این است که سوالات Wh به دنبال توضیح یا جواب مفصل هستند و جوابشان «بله/خیر» نیست.
کلمات پرسشی Wh عبارتند از: What, Where, Who, When, Why, Which, Whose, How. هر یک کاربرد خاصی دارند. به طور خلاصه:
Who (چه کسی): درباره افراد سؤال میکند.
What (چه چیزی/چه کار): درباره اشیاء، اعمال یا اطلاعات پرسش میکند.
Where (کجا): درباره مکان یا محل سؤال میشود.
When (کی/چه زمانی): درباره زمان میپرسد.
Why (چرا): علت یا دلیل را جویا میشود.
Which (کدام): برای انتخاب از میان گزینههای مشخص به کار میرود.
Whose (مالِ چه کسی): مالکیت یا تملک را میپرسد.
How (چگونه/چطور/چقدر): درباره روش، نحوه یا مقدار سؤال میکند.
مثال:
What about things: «What is this» («این چیست؟»).
When about time: «When is the meeting» («جلسه چه زمانی است؟»).
Which about choices: «Which color do you like» («کدام رنگ را دوست داری؟»).
How about manner: «How do you solve this» («چطور این را حل میکنی؟»).
ساختار سوالات Wh بسته به فعل جمله متفاوت است:
با فعل to be
: اگر فعل اصلی to be باشد (am/is/are/was/were)، ساختار به صورت ? .... +
فاعل +
Wh + to be
است.
مثال: «?Where is the library» («کتابخانه کجاست؟»).
با فعل کمکی (Do/Does/Did): در زمان حال ساده و گذشته ساده به طور معمول از do/does/did استفاده میشود: ساختار ? ... + فعل اصلی (مصدر) +
فاعل +Wh + do/does/did
مثال: «?What do you want» («چه میخواهی؟») و «?When did they arrive» («آنها چه زمانی رسیدند؟»).
با افعال وجهی (Modal Verbs): اگر جمله شامل فعل وجهی (مانند can, should, will, may و غیره) باشد، ساختار ?...
فعل اصلی +
فاعل +
فعل وجهی +
Wh
خواهد بود.
مثال: «?How can I help you» («چطور میتوانم به شما کمک کنم؟»).
زمانی که کلمه پرسشی فاعل است: اگر کلمه Wh خودش فاعل جمله باشد، نیازی به فعل کمکی نیست و ساختار به صورت فعل اصلی +
Wh
میشود.
مثال: «Who broke the window?» («چه کسی پنجره را شکست؟») – در اینجا who فاعل است و فعل کمکی نداریم.
نکته: در صورتی که سوال دارای قید مکان یا علت باشد، قید معمولا در وسط یا انتهای جمله میآید: «?Why are you late» («چرا دیر کردی؟»).
جدول زیر خلاصهای از هر کلمه پرسشی همراه با کاربرد کلی و یک مثال انگلیسی (و ترجمهی فارسی) را نشان میدهد:
کلمه پرسشی | دربارهٔ چه چیزی؟ | مثال انگلیسی | ترجمه فارسی |
---|---|---|---|
Who | افراد | ? Who is your friend | دوست شما چه کسی است؟ |
What | اشیاء/اطلاعات | ? What are you doing | چه کار میکنی؟ |
When | زمان | ? When will I see you | چه زمانی شما را خواهم دید؟ |
Where | مکان/محل | ? Where are we going | کجا میرویم؟ |
Why | علت/دلیل | ? Why are you looking at me | چرا به من نگاه میکنی؟ |
Which | انتخاب/گزینهها | ? Which dress do you prefer | کدام پیراهن را ترجیح میدهی؟ |
Whose | مالکیت/تملک | ? Whose bag is this | این کیف مال چه کسی است؟ |
How | روش/نحوه/میزان | ? How can I contact you | چطور میتوانم با شما تماس بگیرم؟ |
برای تثبیت فهم ساختار سوالات پرسشی Wh، مثالهای زیر آورده شده است:
?What is your name – «اسم شما چیست؟»
?Where do you live – «کجا زندگی میکنی؟»
?When will they come – «آنها کی خواهند آمد؟»
?Who did you meet yesterday – «دیروز چه کسی را ملاقات کردی؟»
?Why are you laughing – «چرا میخندی؟»
?Which movie do you want to watch – «کدام فیلم را میخواهی تماشا کنی؟»
?How can I improve my English – «چطور میتوانم زبان انگلیسیام را بهتر کنم؟»
?Whose book is this – «این کتاب مال چه کسی است؟»
این مثالها نشان میدهند که کلمات پرسشی در اول جمله قرار میگیرند و بسته به فعل جمله، ساختار جمله متفاوت است.
What vs. Which: از what زمانی استفاده میکنیم که دامنه گزینهها نامحدود یا تعداد زیادی احتمال وجود دارد، ولی which وقتی به تعداد محدودی از گزینههای مشخص اشاره داریم.
مثلاً در «?What color is your car» (رنگ ماشین تو چیست؟)، گزینههای رنگ وسیع است، اما در «?Which of these shirts do you prefer» (کدام یک از این پیراهنها را ترجیح میدهی؟) دانستهایم که بین چند پیراهن خاص انتخاب میکند.
Who vs. Whom: Who یک ضمیر فاعلی است و برای پرسش درباره فاعل جمله به کار میرود، اما whom ضمیر مفعولی بوده و برای پرسش درباره مفعول یا متمم مفعولی استفاده میشود. مثلاً در «?Who broke the vase» (چه کسی گلدان را شکست؟) از who استفاده میکنیم چون ضمیر جایگزین «he/she» میشود (فاعل). اما در «?Whom did you see» (چه کسی را دیدی؟) به مفعول اشاره است و از whom استفاده میشود. در زبان محاوره امروزی اغلب whom را با who جایگزین میکنند، اما در نوشتار رسمی رعایت این تمایز توصیه میشود.
How vs. How many/How much: How به تنهایی درباره روش یا وضعیت میپرسد، اما ترکیبهای آن برای مقادیر و تعداد (نظیر how many برای اسامی قابل شمارش و how much برای غیرقابل شمارش) استفاده میشوند. مثلاً «?How are you» (حالت چطور است؟) با how, و «?How many books do you have» (چند کتاب داری؟) با how many.
نکته: گاهی اصطلاحات پرسشی مشابهی وجود دارند، مثل what for (برای چه منظور) و why (چرا) که هردو علت را میپرسند ولی what for معمولا کاربرد محاورهای یا رسمیتر برای هدف دارد.
ترتیب کلمات: در سوالات Wh معمولاً فعل کمکی (یا to be) قبل از فاعل میآید. مثلاً «?What do you want» صحیح است، اما «?What you do want» اشتباه است.
عدم استفاده از do با «to be»: با افعال to be (am/is/are/was/were) از do/does/did استفاده نمیکنیم. درست: «?Where is she» (او کجاست؟)؛ اشتباه: «?Where does she is». این اشتباه رایج با فعل to be حذف میشود.
فراموشی فعل کمکی: در زمانهای گذشته یا حال ساده، اگر فعل اصلی فعل وجهی یا to be نباشد، نباید فعل کمکی را فراموش کرد. مثلاً درست: «?When did they arrive» (کی رسیدند؟)؛ اشتباه: «?When they arrive». همیشه باید از do/does/did استفاده کرد مگر اینکه خود فعل کمکی باشد.
استفادهی نادرست از who/whom: بسیاری در کاربرد whom دچار اشتباه میشوند؛ قوانین سادهای وجود دارد که اگر ضمیر مفعول باشد «whom» به کار میرود.
جواب نادرست: پاسخدهی با «بله/خیر» به سوالات Wh اشتباه است. به سوال Wh باید جواب اطلاعاتی داد، مثلاً به «?Where are you from» نمیتوان پاسخ «Yes» داد.
تعریف و کاربردها: زمان حال ساده برای بیان عادتها، کارهای روزمره، حقایق عمومی و امور برنامهریزیشده استفاده میشود. به طور کلی، این زمان برای بیان موارد زیر به کار میرود:
حقایق کلی و قوانین علمی: مثال: “The sun rises in the east.” (خورشید از شرق طلوع میکند.).
عادتها و کارهای منظم روزانه: مثال: “I drink coffee every morning.” (من هر صبح قهوه مینوشم.).
برنامههای ثابت یا جدول زمانی: مثال: “The train leaves at 6 p.m.” (قطار ساعت ۶ عصر حرکت میکند.).
احساسات، وضعیتها و نظرات ثابت: مثال: “She loves chocolate.” (او عاشق شکلات است.).
همچنین زمان حال ساده معمولاً با قیدهای تکرار مانند always, often, usually, sometimes, never به کار میرود تا تناوب یا درصد وقوع عمل را نشان دهد.
جمله مثبت (Affirmative): در جملات مثبت معمولی (به جز فعل be) ساختار کلی به صورت فاعل + شکل سادهٔ فعل است. تنها در سوم شخص مفرد (he/she/it) به فعل ‑s (یا ‑es) اضافه میشودgrammarly.com【34†L324-327】.
مثالها: “I play football.” (من فوتبال بازی میکنم.) – “He plays football.” (او فوتبال بازی میکند.)grammarly.com【34†L324-327】.
جمله منفی (Negative): برای منفی کردن جملات حال ساده از فعل کمکی do/does به همراه not استفاده میکنیمlearnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com. به این صورت که «do not» (مخفف don’t) با I/You/We/They و «does not» (مخفف doesn’t) با He/She/It به کار میرودlearnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com.
ساختار کلی: فاعل + do/does + not + شکل پایه فعل.
مثالها: “They do not (don’t) like pizza.” (آنها پیتزا دوست ندارند.) – “She does not (doesn’t) go to school.” (او به مدرسه نمیرود.)learnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com.
جمله پرسشی (Question): برای پرسش به زمان حال ساده، ساختار با فعل کمکی do/does شروع میشود و بعد فاعل و شکل پایه فعل میآیدlearnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com.
مثالها: “Do you speak English?” (آیا تو انگلیسی صحبت میکنی؟) – “Does he play tennis?” (آیا او تنیس بازی میکند؟)learnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com.
نوع جمله | ساختار کلی | مثال (انگلیسی – فارسی) |
---|---|---|
مثبت (مفرد) | Subject + فعل (+s/es برای he/she/it) | She visits her grandmother. – او به دیدن مادربزرگش میرود. |
مثبت (جمع) | Subject + فعل | They play football every weekend. – آنها هر آخر هفته فوتبال بازی میکنند. |
منفی (مفرد) | Subject + does not + فعل | He does not (doesn’t) like coffee. – او قهوه دوست ندارد. |
منفی (جمع) | Subject + do not + فعل | We do not (don’t) watch TV at night. – ما شبها تلویزیون تماشا نمیکنیم. |
پرسشی (مفرد) | Does + Subject + فعل + ؟ | Does she play tennis? – آیا او تنیس بازی میکند؟ |
پرسشی (جمع) | Do + Subject + فعل + ؟ | Do you play chess? – آیا شما شطرنج بازی میکنید؟ |
در حال ساده، برای ساخت جملات سوالی و منفی (به جز فعل be) از فعل کمکی do/does استفاده میکنیم. به این صورت که:
در جملات سوالی به جای فاعل اول do/does میآید. برای فاعلهای I, you, we, they از do و برای فاعلهای he, she, it از does استفاده میشودlearnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com.
در جملات منفی شکل منفی «does not» (معادل doesn’t) برای he/she/it و «do not» (معادل don’t) برای سایر فاعلها به کار میرودlearnenglish.britishcouncil.orggrammarly.com.
مثال: “Does he like music?” (آیا او موسیقی دوست دارد؟) – “They don’t have school today.” (آنها امروز مدرسه ندارند.)learnenglish.britishcouncil.orglearnenglish.britishcouncil.org. همچنین در جملات منفی مخففهای don’t و doesn’t به جای do not و does not بسیار رایجاند.
سوم شخص مفرد: اگر فاعل جمله سوم شخص مفرد باشد (he, she, it)، به انتهای فعل اصلی یک ‑s یا ‑es اضافه میشودgrammarly.com【34†L324-327】. برای مثال: “He walks home.” – او به خانه میرود (رفتن منظره).
قیدهای تکرار: قیدهای تکرار مثل always, often, usually, sometimes, never, every day اغلب در کنار زمان حال ساده میآیند تا تکرار عمل را بیان کنندedu.comlearnenglish.britishcouncil.org. مثلاً: “She always drinks tea in the morning.” – او صبحها همیشه چای مینوشد.
افعال کمکی در مثبت: در جملات مثبت ساده (به جز زمان حال استمراری و فعل be) نیازی به do/does نیست (مثلاً He goes, نه He does go مگر برای تأکید است)grammarly.com【34†L352-354】.
تفاوت با حال استمراری: اگر عملی در همین لحظه در حال انجام باشد، معمولاً از زمان حال استمراری استفاده میکنیم و نه حال ساده. مثلاً “He is eating now.” (او الان دارد غذا میخورد.)grammarly.com. استفاده از حال ساده در این مواقع اشتباه است.
افعال بیقاعده: فعل «to be» و برخی افعال دیگر ساختار خاصی دارند و از قاعده do/does پیروی نمیکنند. برای مثال در حالت ساده «to be»: I am, you are, he is (و معکوسهایشان) استفاده میشود (نیاز به do/does نیست)zabannegar.comzabannegar.com.
زبانآموزان فارسیزبان اغلب در زمان حال ساده موارد زیر را اشتباه میکنند:
فراموش کردن -s در سوم شخص مفرد: مثلاً میگویند “She play football” به جای “She plays football”edu.com.
اضافه کردن -s به افعال با فاعل جمع: مثلاً “They goes to school” به جای “They go to school”edu.com.
ساختار نادرست سوال: استفاده نکردن از do/does یا مکان نادرست آن. مثلاً “Does they like pizza?” یا “You like coffee?” به جای “Do they like pizza?” یا “Do you like coffee?”edu.com.
ساختار نادرست منفی: مثل استفاده از شکل مثبت فعل به همراه don’t/doesn’t یا حذف آن. مثلاً “She don’t like tea.” یا “He does like tea not.” به جای “She doesn’t like tea.” و “He does not like tea.”edu.com.
کاربرد نادرست زمان حال ساده: به کار بردن حال ساده برای موقعیتهایی که باید از حال استمراری استفاده شود (مثلاً گفتن “I go home now.” به جای “I am going home now.”). این اشتباه رایج است و باید به تفاوتها توجه شودgrammarly.com.