فهرست مطالب
Verb to Be (am/is/are)

 تعریف فعل to be و اهمیت آن در زبان انگلیسی

 

فعل to be (به معنی بودن) یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین افعال در زبان انگلیسی است. این فعل بسیار بی‌قاعده است و بیشتر از هر فعل دیگری در انگلیسی تغییر شکل می‌دهد. به عنوان مثال، شکل‌های مختلف آن شامل am, is, are در زمان حال ساده و همچنین شکل‌های دیگری مانند was, were, been, being در زمان‌های دیگر است. فعل to be می‌تواند هم فعل اصلی جمله باشد و هم به عنوان فعل کمکی در ساختارهای گوناگون به کار رود (مثلاً در زمان‌های استمراری) به دلیل همین نقش‌های متنوع و شکل‌های متفاوت، یادگیری فعل to be برای زبان‌آموزان مبتدی بسیار حائز اهمیت است. در این درس به شکل‌های زمان حال ساده فعل to be (یعنی am / is / are) می‌پردازیم و ساختار جملات مثبت، منفی و سؤالی را با این فعل بررسی می‌کنیم.

صرف فعل to be برای ضمایر فاعلی مختلف (Present Simple)

 

در زبان انگلیسی، فعل to be در زمان حال بر اساس فاعل جمله صرف می‌شود. به عبارت دیگر، برای هر ضمیر فاعلی شکل مخصوصی از فعل to be به کار می‌رود. جدول زیر ضمایر فاعلی و شکل مناسب فعل to be برای هر کدام را نشان می‌دهد:

ضمیر فاعلی (Subject Pronoun)فعل to be در زمان حال
I (من)am
you (تو / شما)are
he (او – مذکر)is
she (او – مؤنث)is
it (آن – اشیاء/حیوان)is
we (ما)are
they (آن‌ها)are

نکته: ضمیر you هم برای مخاطب مفرد (تو) و هم برای مخاطب جمع یا رسمی (شما) به کار می‌رود و در هر دو حالت فعل are با آن استفاده می‌شود. ضمایر he و she به ترتیب برای اشاره به یک فرد مذکر و یک فرد مونث هستند (هر دو در فارسی «او» ترجمه می‌شوند) و ضمیر it برای اشیاء، حیوانات یا مواردی مثل هوا و زمان به کار می‌رود. اگر فاعل جمله یک اسم مفرد باشد (مثلاً Ali یا book) فعل to be به صورت is خواهد بود، و برای اسامی جمع از are استفاده می‌کنیم. همچنین I همیشه با am می‌آید. خلاصه‌ی این قاعده به صورت زیر است:

  • I → am

  • he / she / it (و هر فاعل مفرد) → is

  • you / we / they (و هر فاعل جمع) → are

ساختار جملات مثبت با فعل to be

 

برای ساختن جمله‌ی خبری مثبت (affirmative) با فعل to be، ساختار کلی به این صورت است:  ادامه‌ی جمله +فاعل + am/is/are . در این نوع جمله، فعل to be معنای «هست/می‌باشد» می‌دهد و بعد از فعل to be می‌توانیم ادامه‌ی جمله را ذکر کنیم که معمولاً یک اسم (برای معرفی شغل، هویت یا نقش)، یک صفت (برای توصیف ویژگی) یا یک عبارت قیدی (مثلاً برای مکان یا زمان) است. به مثال‌های زیر توجه کنید:

  • I am a student. (من یک دانش‌آموز هستم.)

  • You are my friend. (تو دوست من هستی.)

  • He is tall. (او قدبلند است.)

  • She is at home. (او در خانه است.)

  • It is a cat. (آن یک گربه است.)

  • We are neighbors. (ما همسایه هستیم.)

  • They are from Iran. (آن‌ها اهل ایران هستند.)

در مثال‌های بالا می‌بینیم که فعل to be بلافاصله پس از فاعل آمده است. برای مخفف کردن شکل مثبت در انگلیسی محاوره، می‌توان ضمیر و فعل to be را به هم چسباند. به عنوان مثال: I am به شکل I’m، you are به شکل you’re و she is به شکل she’s نوشته می‌شود. استفاده از این مخفف‌ها در گفتار روزمره بسیار رایج است.

ساختار جملات منفی با فعل to be

 

برای منفی کردن فعل to be در جمله، کافی است کلمه‌ی not را بعد از am/is/are قرار دهیم. ساختار کلی جمله منفی چنین است: فاعل + am/is/are + not  با افزودن not، مفهوم جمله را منفی می‌کنیم (یعنی حالت یا عملی را نفی می‌کنیم). معادل این ساختار در فارسی معمولاً «… نیست» یا «… نمی‌باشد» است. به چند مثال جمله‌ی منفی توجه کنید:

  • I am not a teacher. (من معلم نیستم.)

  • It is not difficult. (آن سخت نیست.)

  • We are not at home. (ما در خانه نیستیم.)

  • She is not tired. (او خسته نیست.)

  • They are not my friends. (آن‌ها دوست من نیستند.)

در هر جمله‌ی بالا بعد از فعل to be کلمه‌ی not اضافه شده است. در زبان انگلیسی غیررسمی و مکالمه‌ای معمولاً شکل‌های مخفف برای منفی به کار می‌روند. به عنوان مثال، is not را می‌توان به شکل isn't و are not را به شکل aren't خلاصه کرد. توجه کنید که برای I am not شکل مخفف مستقیم وجود ندارد (به عبارتی amn’t در انگلیسی استاندارد استفاده نمی‌شود.). در عوض، می‌توان I am را مخفف کرد و گفت I’m not. به مثال‌های زیر دقت کنید که شکل کامل و مخفف منفی معادل یکدیگرند:

  • She is not tired = She isn’t tired. (او خسته نیست.)

  • We are not ready = We aren’t ready. (ما آماده نیستیم.)

  • You are not late = You’re not late. (تو دیر نکرده‌ای.)

هر دو حالت مخفف در این نمونه‌ها قابل قبول هستند. مثلاً برای he is not… می‌توان گفت he isn’t… یا he’s not… و هر دو درست است؛ اگرچه شکل isn’t در مکالمه رایج‌تر است. همین طور are not را می‌توان به صورت aren’t یا …’re not به کار برد (مثلاً they’re not) که در این مورد نیز aren’t متداول‌تر است.

ساختار جملات سؤالی با فعل to be (Yes/No Questions)

 

جملات پرسشی بله/خیر (Yes/No questions) با فعل to be با جابجایی ترتیب فاعل و فعل ساخته می‌شوند. یعنی برای طرح پرسش، am/is/are را در ابتدای جمله (قبل از فاعل) قرار می‌دهیم. فرمول کلی به صورت زیر است:

Am/Is/Are + فاعل + ... ؟

در فارسی معمولاً معادل این سوالات با کلمه‌ی «آیا» آغاز می‌شود. به مثال‌های زیر توجه کنید:

  • Are you a student? (آیا تو دانش‌آموز هستی؟) – Yes, I am. (بله، هستم.) / No, I’m not. (نه، نیستم.)

  • Is he a doctor? (آیا او پزشک است؟)

  • Are they at home? (آیا آن‌ها در خانه هستند؟)

  • Is it your book? (آیا آن کتاب توست؟)

  • Are we ready? (آیا ما آماده‌ایم؟)

در نمونه‌ی اول می‌بینید که برای پاسخ کوتاه، از Yes یا No به همراه همان فعل to be استفاده می‌کنیم. مثلاً Are you a student? را می‌توان این‌گونه جواب داد: Yes, I am. (بله، من هستم) یا No, I’m not. (نه، نیستم). در پاسخ کوتاه ضمیر و فعل to be حتماً ذکر می‌شوند (تنها Yes یا No گفتن کافی نیست).

ساختار جملات پرسشی با کلمات پرسشی (Wh- Questions)

 

دسته‌ی دیگری از سوالات، سؤالات با کلمات پرسشی یا WH- questions هستند. این سوالات برای کسب اطلاعات جزئی‌تر به کار می‌روند و با کلماتی مانند What (چه)، Who (چه کسی)، Where (کجا)، When (چه زمانی)، Why (چرا)، How (چگونه) و … آغاز می‌شوند. ساختار کلی چنین سوال‌هایی به صورت زیر است:

کلمه‌ی پرسشی + am/is/are + فاعل + ... ?

توجه کنید که پس از کلمه پرسشی، ترتیب کلمات مانند سوالات بله/خیر است (یعنی فعل to be قبل از فاعل می‌آید). به مثال‌های زیر دقت کنید:

  • ?What is your name (اسم شما چیست؟)

  • ?Who is she (او کیست؟)

  • ?Where are they (آن‌ها کجا هستند؟)

  • ?Why are you sad (چرا تو ناراحت هستی؟)

  • ?How are you (حالت چطور است؟)

در این جملات پرسشی، ابتدا کلمه‌ی پرسشی آمده و سپس فعل to be صرف‌شده و بعد فاعل ذکر شده است. برای پاسخ دادن نیز باید به پرسش مشخص شده پاسخ دقیق داد (مثلاً در جواب ?Where are they ممکن است بگوییم “They are at school.” – آنها در مدرسه هستند).

<!– در این بخش یک جدول خلاصه برای ساختارها ارائه می‌شود: –>

در جدول زیر می‌توانید چهار نوع جمله‌ی مختلف با فعل to be را در یک نگاه مقایسه کنید:

نوع جملهساختار (فرمول)مثال (انگلیسی)
مثبت (Affirmative)… + Subject + am/is/are She is a teacher
منفی (Negative) …+ Subject + am/is/are + not She is not a teacher
سوال بله/خیر (Yes/No)? … + Am/Is/Are + subject Is she a teacher
سوال اطلاعاتی (Wh)? … + Wh+ am/is/are + subject Who is she

(در مثال‌های بالا برای سادگی از فاعل she استفاده شده است.)

تمرین (Practice)

 

برای اطمینان از یادگیری، به تمرین زیر توجه کنید. جملات انگلیسی را با شکل صحیح فعل to be (am / is / are) کامل کنید. پاسخ صحیح را می‌توانید پس از تکمیل تمرین با توضیحات بالا چک کنید:

  1. She ___ a doctor

  2. They ___ not at home

  3. ?you a student___

  4. I ___ not sleepy

  5. We ___ friends

  6. It ___ a cat

  7. ?he ___ your brother

پاسخ :

 

1. is

2. are

3. are

4. am 

5. are

6. is

7.  is 

آموزش جامع ضمایر فاعلی (Subject Pronouns) در زبان انگلیسی

 

در زبان انگلیسی، ضمیر (Pronoun) کلمه‌ای است که می‌تواند جایگزین اسم شود تا از تکرار آن در جمله جلوگیری کند. ضمیر فاعلی یا Subject Pronoun ضمیری است که به جای اسمی می‌آید که نقش فاعل (انجام‌دهنده‌ی کار) را در جمله دارد. ضمایر فاعلی می‌توانند به افراد، اشیاء یا حیوانات اشاره کنند و در مجموع هفت ضمیر فاعلی در انگلیسی وجود دارد که هر کدام شمار (مفرد یا جمع) و در مواردی جنسیت فاعل را مشخص می‌کنند. در ادامه به تعریف دقیق ضمایر فاعلی، فهرست آن‌ها با معادل فارسی، مثال‌های کاربردی، تفاوتشان با ضمایر مفعولی، معرفی ضمایر تأکیدی، نکات مهم آموزشی و چند تمرین می‌پردازیم.

تعریف ضمیر فاعلی و نقش آن در جمله

 

فاعل در جمله شخص، چیز، مکان یا مفهومی است که کاری انجام می‌دهد یا حالتی دارد و معمولاً در ابتدای جمله، قبل از فعل می‌آید. ضمیر فاعلی (Subject Pronoun) ضمیری است که به عنوان جانشین اسم فاعل به کار می‌رود؛ یعنی به جای اسمِ انجام‌دهنده‌ی فعل می‌نشیند. به این ترتیب، به‌جای تکرار دوباره‌ی فاعل (اسم)، از ضمیر فاعلی استفاده می‌کنیم. برای مثال:

  • John is tall and John is intelligent – (جان قدبلند است و جان باهوش است) – در این جمله اسم John دو بار تکرار شده و طبیعی به نظر نمی‌رسد.

  • John is tall and he is intelligent – (جان قدبلند است و او باهوش است) – در اینجا بار دوم به‌جای تکرار نام John از ضمیر فاعلی he (او) استفاده کرده‌ایم تا از تکرار جلوگیری شود.

ضمیر فاعلی ممکن است مفرد یا جمع باشد و بسته به شخص و شمار، شکل آن تغییر می‌کند. همچنین در زبان انگلیسی برخلاف فارسی برای سوم شخص مفرد، جنسیت نیز در ضمیر مشخص می‌شود؛ مثلاً برای فاعل مذکر از he و برای فاعل مونث از she استفاده می‌کنیم. در صورتی که فاعل اشیاء، مفاهیم یا حیوان باشد (یا جنسیتش مشخص نباشد)، از ضمیر خنثی it استفاده می‌کنیم. به علاوه، ضمیر it در مواقعی به عنوان فاعلِ غیرشخصی به کار می‌رود؛ مثلاً در بیان آب و هوا، زمان و دما: It is raining (باران می‌بارد) یا It’s 5 o’clock (ساعت پنج است) که در فارسی فاعل مشخصی ندارند.

جدول ضمایر فاعلی انگلیسی با معادل فارسی

 

در جدول زیر لیست کامل ضمایر فاعلی انگلیسی به همراه معادل آن‌ها در زبان فارسی آورده شده است:

ضمیر فاعلی (انگلیسی)معادل فارسی (کاربرد)
Iمن (اول شخص مفرد)
You (مفرد)تو (دوم شخص مفرد غیررسمی)
Heاو (برای فاعل مذکر)
Sheاو (برای فاعل مونث)
Itآن (برای اشیاء/حیوانات)
Weما (اول شخص جمع)
You (جمع یا محترمانه)شما (دوم شخص جمع یا رسمی)
Theyآن‌ها (سوم شخص جمع)

توجه: کلمهٔ you در انگلیسی هم برای مخاطب مفرد و هم جمع به کار می‌رود و با تغییر تعداد یا رسمی/دوستانه بودن مخاطب، شکل ضمیر you تغییر نمی‌کند. به عبارت دیگر، you می‌تواند معنی «تو» یا «شما» دهد و تشخیص آن از روی بافت جمله صورت می‌گیرد. در صورت لزوم می‌توان برای تاکید از عبارت‌هایی مانند you all (شما همه) برای جمع استفاده کرد.

مثال‌های ضمایر فاعلی (با ترجمه فارسی)

 

در این بخش برای هر یک از ضمایر فاعلی انگلیسی چند مثال کاربردی آورده شده است. در هر جمله ضمیر فاعلی را پررنگ کرده‌ایم و ترجمه فارسی آن را در کنار جمله مشاهده می‌کنید:

  • I (من):

    • I am a student. (من دانش‌آموز هستم.)

    • I have a book. (من یک کتاب دارم.)

  • You (تو / شما):

    • You are my friend. (تو دوست من هستی.)

    • You are my best friends. (شما بهترین دوستان من هستید.) – (در این جمله you به صورت جمع «شما» ترجمه شده است.)

  • He (او – مذکر):

    • He is a doctor. (او یک دکتر است.)

    • He lives in Tehran. (او در تهران زندگی می‌کند.)

  • She (او – مؤنث):

    • She is tired. (او خسته است.)

    • She likes music. (او موسیقی را دوست دارد.)

  • It (آن – برای اشیاء/حیوانات و موارد غیرشخصی):

    • It is a book. (آن یک کتاب است.)

    • It is cold today. (امروز هوا سرد است.) – (در فارسی فاعل به صورت «هوا» بیان شده است.)

  • We (ما):

    • We are students. (ما دانشجو هستیم.)

    • We live in Iran. (ما در ایران زندگی می‌کنیم.)

  • They (آن‌ها):

    • They are at home. (آن‌ها در خانه هستند.)

    • They have a car. (آن‌ها یک ماشین دارند.)

در مثال‌های بالا مشاهده می‌کنید که ضمیر فاعلی همواره نقش انجام‌دهندهٔ کار را دارد و معمولاً ابتدای جمله آمده است. استفاده صحیح از ضمایر فاعلی باعث می‌شود جملات روان‌تر شوند و از تکرار غیرضروری اسامی خودداری شود.

تفاوت ضمایر فاعلی با ضمایر مفعولی

 

ضمایر فاعلی (Subject Pronouns) و ضمایر مفعولی (Object Pronouns) هر دو جانشین اسم می‌شوند، اما نقش‌های متفاوتی در جمله دارند. همان‌طور که گفتیم، ضمیر فاعلی به عنوان فاعل جمله عمل می‌کند، یعنی انجام‌دهندهٔ کار را نشان می‌دهد؛ در حالی که ضمیر مفعولی به عنوان مفعول جمله به کار می‌رود و دریافت‌کنندهٔ کار یا هدف فعل را نشان می‌دهد. به بیان ساده‌تر، ضمیر فاعلی پاسخِ «چه کسی انجام داد؟» را می‌دهد، و ضمیر مفعولی پاسخِ «چه کسی/چه چیزی کار را دریافت کرد؟».

ضمایر مفعولی انگلیسی عبارت‌اند از: me (مرا/به من)، you (تو را/به تو ؛ شما را/به شما)، him (او را/به او – مذکر)، her (او را/به او – مونث)، it (آن را/به آن)، us (ما را/به ما)، them (آن‌ها را/به آن‌ها). توجه کنید که شکل برخی ضمایر مفعولی با ضمایر فاعلی متفاوت است (مثلاً I در حالت مفعولی به me تبدیل می‌شود)، در حالی که برخی دیگر شکل یکسانی دارند (مثلاً you در حالت مفعولی نیز you است).

به مثال‌های زیر توجه کنید تا تفاوت این ضمایر روشن‌تر شود:

  • He likes coffee. (او قهوه دوست دارد.) – در این جمله He یک ضمیر فاعلی است که نشان می‌دهد «او» فاعل جمله و انجام‌دهندهٔ عمل دوست داشتن است.

  • I see him every day. (من هر روز او را می‌بینم.) – در اینجا I ضمیر فاعلی (فاعل «من») و him ضمیر مفعولی است که نشان می‌دهد عمل دیدن بر «او» واقع شده است. اگر به ترجمه فارسی دقت کنید، برای He و him هر دو از «او» استفاده شده، اما نقش دستوری آن‌ها متفاوت است: He فاعل است و him مفعول.

به طور خلاصه، ضمیر فاعلی باید در جایگاه فاعل بیاید و ضمیر مفعولی در جایگاه مفعول. یکی از خطاهای رایج این است که زبان‌آموز به اشتباه به جای ضمیر فاعلی از ضمیر مفعولی یا برعکس استفاده کند (مثلاً به جای I بگوید me) که در بخش نکات اشتباهات متداول بیشتر توضیح داده شده است.

ضمایر تأکیدی (Emphatic Pronouns) و تفاوت آن‌ها با ضمایر فاعلی

 

ضمایر تأکیدی که به آن‌ها Emphatic Pronouns یا Intensive Pronouns نیز گفته می‌شود، ضمایری هستند که برای تأکید کردن بر یک اسم یا ضمیر دیگر در جمله به کار می‌روند. این ضمایر معمولاً از ترکیب ضمیرهای فاعلی با پسوند self (در مفرد) یا selves (در جمع) ساخته می‌شوند و معنای «خودِ…» می‌دهند. نقش ضمیر تأکیدی شبیه قید تأکیدی است؛ حضور آن برای گرامر جمله ضروری نیست و اگر حذف شود، جمله از نظر دستوری ناقص نخواهد شد، فقط تأکید آن از بین می‌رود.

مهم‌ترین تفاوت ضمایر تأکیدی با ضمایر فاعلی در نقش آن‌ها است. ضمیر فاعلی نقش فاعل جمله را ایفا می‌کند و به تنهایی می‌تواند نهاد جمله باشد، در حالی که ضمیر تأکیدی هرگز به تنهایی فاعل جمله نمی‌شود. ضمیرهای تأکیدی در کنار یک اسم یا ضمیر دیگر می‌آیند تا بر آن تأکید کنند. به عنوان مثال، در جملهٔ “I myself solved the problem” (من خودم آن مسئله را حل کردم)، ضمیر تأکیدی myself تأکید می‌کند که «خود من» (و نه کس دیگری) مسئله را حل کرده‌ام. اگر این ضمیر را حذف کنیم (I solved the problem), جمله از لحاظ گرامری صحیح است ولی دیگر آن تأکید ویژه را ندارد.

در انگلیسی، ضمایر تأکیدی برای تمامی اشخاص به شکل زیر هستند (مطابق با ضمایر فاعلی مربوطه):

  • myself – خودم (اول شخص مفرد: تاکید بر “من”)

  • yourself – خودت (دوم شخص مفرد: تاکید بر “تو”)

  • himself – خودش (مذکر)

  • herself – خودش (مونث)

  • itself – خودش (برای غیرشخص/اشیاء/حیوان)

  • ourselves – خودمان (اول شخص جمع: تاکید بر “ما”)

  • yourselves – خودتان (دوم شخص جمع یا خطاب رسمی)

  • themselves – خودشان (سوم شخص جمع)

به چند مثال توجه کنید:

  • She called the police herself. (او خودش به پلیس زنگ زد.) – ضمیر تأکیدی herself تأکید می‌کند که «خود او» شخصاً به پلیس زنگ زده است. اگر herself را حذف کنیم، جمله صرفاً می‌گوید که او به پلیس زنگ زد، بدون هیچ تأکیدی.

  • I’ll talk to the manager himself. (می‌خواهم با خودِ مدیر صحبت کنم.) – در اینجا himself تأکید می‌کند که با شخص مدیر (نه معاون یا کس دیگری) صحبت خواهد شد.

دقت کنید که ضمایر تأکیدی از لحاظ شکل ظاهری با ضمایر انعکاسی (Reflexive Pronouns) یکسان هستند، اما کاربرد آن‌ها متفاوت است. ضمایر انعکاسی زمانی به کار می‌روند که فاعل و مفعول جمله یکسان باشند (مثلاً He hurt himself – او خودش را زخمی کرد)؛ در حالی که ضمیر تأکیدی صرفاً برای تاکید اضافه می‌شود و نقشی در ساختار ضروری جمله ندارد (مثلاً He himself opened the door – او خودش در را باز کرد).

نکات رایج آموزشی و اشتباهات متداول

 

در استفاده از ضمایر فاعلی، به موارد مهم زیر توجه کنید تا از اشتباهات رایج جلوگیری شود:

  • حذف نکردن ضمیر فاعلی: در زبان انگلیسی وجود ضمیر فاعلی اجباری است و برخلاف بعضی زبان‌ها (مانند فارسی) نمی‌توان آن را حذف کرد. فعل‌های انگلیسی به تنهایی نشان‌دهنده‌شخص و شمار فاعل نیستند، بنابراین برای فهمیدن فاعل حتماً باید ضمیر (یا اسم فاعل) ذکر شود. به عنوان مثال، در فارسی می‌گوییم «می‌روم» و فاعل (من) در فعل مستتر است؛ اما در انگلیسی حتماً باید گفت I go و نمی‌توان go را به تنهایی به کار برد .

  • محل قرارگیری ضمیر فاعلی: ضمیر فاعلی معمولاً قبل از فعل می‌آید (در جملات خبری عادی). ترتیب کلمات در انگلیسی نسبتاً ثابت است و برای تشخیص فاعل باید بخش قبل از فعل را نگاه کرد . (در جملات پرسشی ترتیب متفاوت است که در سطوح بعدی با آن آشنا می‌شوید.)

  • حرف بزرگ برای I: ضمیر I (من) همیشه باید با حرف بزرگ نوشته شود حتی اگر در میانهٔ جمله بیاید. این یکی از نکاتی است که گاهی زبان‌آموزان فراموش می‌کنند، در حالی که رعایت آن در نوشتار انگلیسی الزامی است.

  • تفاوت you مفرد و جمع: همان‌طور که گفته شد you در انگلیسی هم معنی «تو» و هم «شما» می‌دهد. زبان‌آموزان فارسی‌زبان باید دقت کنند که در انگلیسی برای خطاب محترمانه یا جمع، شکل ضمیر تغییر نمی‌کند. مثلاً you are my friend می‌تواند به یک نفر (تو دوست من هستی) یا چند نفر (شما [همگی] دوست من هستید) اشاره داشته باشد. وجود قرینه یا ذکر صریح (مثل you all) می‌تواند به رفع ابهام کمک کند.

  • اشتباه نگرفتن he و she: در زبان فارسی برای اشاره به «او» (انسان)، تفکیک جنسیت وجود ندارد، اما در انگلیسی he مخصوص مذکر و she مخصوص مونث است. بسیاری از فارسی‌زبانان در ابتدای یادگیری این دو را اشتباه به کار می‌برند یا هنگام صحبت مکث می‌کنند تا ضمیر درست را انتخاب کنند. برای جلوگیری از این اشتباه، باید تمرین کنید که به محض فکر کردن به شخص مذکر ضمیر he و برای شخص مونث she را به کار ببرید. مثلا: Ali is my brother. He is a student. (علی برادر من است. او دانشجو است.) در مقابل: Sara is my sister. She is a student. (سارا خواهر من است. او دانشجو است.)

  • اشتباهات case (فاعل/مفعول): یکی از رایج‌ترین خطاها استفاده‌ی نادرست از ضمایر فاعلی و مفعولی است. برای مثال، ممکن است زبان‌آموز به‌جای I از me به عنوان فاعل استفاده کند یا برعکس. جملهٔ Me went to school از نظر گرامری غلط است و شکل صحیح I went to school می‌باشد. این اشتباه به دلیل عدم وجود حالت‌های متمایز فاعلی/مفعولی در فارسی رخ می‌دهد. برای رفع آن، فهرست ضمایر فاعلی و مفعولی را (مانند آنچه در این درس آوردیم) به خاطر بسپارید و سعی کنید در جملات مختلف جای صحیح هر کدام را تمرین کنید. همچنین، به ضمیر مالکیت (my, your, his, her, its, our, their) توجه داشته باشید که با ضمایر فاعلی/مفعولی تفاوت دارد و نباید نقش آن‌ها را اشتباه بگیرید (مثلاً This bag is hers معنی «این کیف مالِ اوست» دارد که hers ضمیر ملکی است، نه فاعلی یا مفعولی).

  • به‌کار نبردن دو فاعل پشت‌سرهم: در انگلیسی اگر فاعل جمله اسم باشد، نباید بلافاصله پس از آن دوباره یک ضمیر فاعلی همان نقش را تکرار کند. برخی زبان‌آموزان مبتدی ممکن است ساختار زبان مادری را دخیل کرده و در یک جمله دو بار فاعل ذکر کنند. مثال اشتباه: The students they come from China. در این جمله کلمهٔ the students فاعل است و آوردن they اضافه و نادرست است. شکل صحیح جمله حذف ضمیر اضافی است: The students come from China. (دانش‌آموزان اهل چین هستند). بنابراین هر جملهٔ مستقل یک فاعل (اسم یا ضمیر) بیشتر نباید داشته باشد.

  • استفاده از it در جملات غیرشخصی: همان‌طور که اشاره شد، در بیان زمان، تاریخ، آب و هوا، فاصله و موارد مشابه در انگلیسی باید از ضمیر فاعلی It به عنوان فاعل بی‌معنی یا مجازی استفاده کرد. این ساختار در فارسی وجود ندارد و معمولاً معادل آن در فارسی با کلماتی مثل «هوا»، «ساعت» و … بیان می‌شود. عدم استفاده از it در چنین جملاتی یک اشتباه رایج برای زبان‌آموزان است. به مثال‌های درست توجه کنید: It is raining. (باران می‌بارد)، It’s late. (دیر شده است)، It is 5 kilometers from here. (از اینجا ۵ کیلومتر فاصله است). در همهٔ این موارد وجود it برای درست بودن جمله انگلیسی ضروری است .

آموزش کامل صفات ملکی (Possessive Adjectives) 

 

در این آموزش جامع، به بررسی صفات ملکی (Possessive Adjectives) در زبان انگلیسی می‌پردازیم. ابتدا تعریف صفات ملکی و نقش آن‌ها در جمله را توضیح می‌دهیم، سپس جدول کامل این صفات را به همراه معادل فارسی ارائه می‌کنیم. در ادامه، مثال‌های متعددی برای هر صفت ملکی با ترجمه فارسی خواهیم آورد. همچنین تفاوت صفات ملکی با ضمایر ملکی (Possessive Pronouns) را بررسی کرده و مهم‌ترین نکات گرامری و اشتباهات رایج در این مبحث را مرور می‌کنیم. در پایان نیز برای تثبیت یادگیری، یک تمرین کوتاه ارائه شده است.

تعریف صفات ملکی و نقش آن‌ها در جمله

 

صفات ملکی کلماتی هستند که مالکیت یا تعلق داشتن چیزی به کسی یا چیزی را نشان می‌دهند. این صفات همواره قبل از اسم می‌آیند و به‌صورت وابسته به اسم استفاده می‌شوند. به عبارت دیگر، صفت ملکی به ما می‌گوید آن اسم متعلق به چه کسی است. به دو جمله‌ی زیر توجه کنید:

  • .This is my car
    این ماشین من است.

  • .That is your bag
    آن کیف تو است.

در هر دوی این مثال‌ها، کلمات my و your نشان‌دهنده‌ی مالکیت هستند و مشخص می‌کنند که «ماشین» و «کیف» به چه کسی تعلق دارند. بنابراین نقش این کلمات به‌عنوان صفت ملکی، تعیین مالک یا صاحب برای اسم پس از خود است. به طور خلاصه، Possessive Adjective به این سوال پاسخ می‌دهد که «مالک این اسم چه کسی یا چه چیزی است».

جدول کامل صفات ملکی انگلیسی با معادل فارسی

 

جدول زیر شامل تمامی صفات ملکی در انگلیسی، به‌همراه ضمایر فاعلی مربوطه و معادل آن‌ها در فارسی است :

ضمیر فاعلی (فاعل)صفت ملکی (Possessive Adjective)معادل فارسی (معنی)
I (من)myمال من
you (تو)yourمال تو
he (او – مذکر)hisمال او (برای مذکر)
she (او – مؤنث)herمال او (برای مؤنث)
it (آن)itsمال آن (برای اشیاء/حیوان)
we (ما)ourمال ما
you (شما – جمع یا محترمانه)yourمال شما
they (آن‌ها)theirمال آن‌ها

توضیح: همان‌طور که مشاهده می‌کنید صفت ملکی your برای مخاطب مفرد یا جمع (یا حالت محترمانه) یکسان است و بسته به contexto می‌تواند «تو» یا «شما» ترجمه شود. همچنین his و her به جنسیت شخص سوم اشاره دارند (his برای مذکر و her برای مونث) و its برای اشیاء و حیوانات به‌کار می‌رود.

مثال‌های کاربردی برای هر صفت ملکی (با ترجمه فارسی)

 

در این بخش، برای هر یک از صفات ملکی یک یا چند مثال ارائه شده است. مثال‌ها به صورت جمله‌های انگلیسی همراه با ترجمه فارسی هستند تا کاربرد هر صفت ملکی را بهتر درک کنید:

  • my (مال من): My car is in front of the school. (ماشین من جلوی مدرسه است.)

  • your (مال تو/شما): Your book is on the table. (کتابِ تو روی میز است.)

  • his (مال او – مذکر): His brother lives in London. (برادر او در لندن زندگی می‌کند.)

  • her (مال او – مونث): Her mother is a teacher. (مادر او معلم است.)

  • its (مال آن): Its color is beautiful. (رنگش زیباست.)

  • our (مال ما): Our house is big and comfortable. (خانه ما بزرگ و راحت است.)

  • their (مال آن‌ها): Their car is in their garage. (ماشین آن‌ها در پارکینگ‌شان است.)

در مثال‌های بالا، هر کدام از صفات ملکی (پررنگ شده) قبل از یک اسم آمده و نشان داده که آن اسم به چه کسی یا چه چیزی تعلق دارد. توجه کنید که ترتیب کلمات در جمله انگلیسی با فارسی متفاوت است؛ در انگلیسی صفت ملکی قبل از اسم می‌آید (مثلاً my car)، اما در فارسی نشان مالکیت معمولاً بعد از اسم می‌آید (مثلاً کتاب من).

تفاوت صفات ملکی با ضمایر ملکی

 

همان‌طور که گفته شد، صفت ملکی همیشه همراه با یک اسم می‌آید و به تنهایی در جمله ظاهر نمی‌شود. در مقابل، ضمیر ملکی (Possessive Pronoun) جانشین اسم می‌شود و به‌جای عبارت [صفت ملکی + اسم] به کار می‌رود. ضمایر ملکی در انگلیسی عبارت‌اند از: mine, yours, his, hers, its, ours, theirs. به مثال زیر توجه کنید تا تفاوت این دو مقوله روشن‌تر شود:

  • This is your book and this is mine.
    این کتاب شماست و این مال من است.

در جمله‌ی بالا، your یک صفت ملکی است که همراه با اسم book آمده، در حالی که mine یک ضمیر ملکی است که به تنهایی به‌جای اسم نشسته است (به جای my book تکراری). بنابراین، صفات ملکی همواره یک اسم را به دنبال دارند و مالکیت آن اسم را مشخص می‌کنند، اما ضمایر ملکی خودشان نقش اسم را ایفا می‌کنند و از تکرار اسم در جمله جلوگیری می‌کنند.

برای روشن‌تر شدن موضوع، به این دو جمله توجه کنید:

  • That is my coat. (آن پالتوی من است.)

  • That coat is mine. (آن پالتو مال من است.)

در جمله‌ی اول از صفت ملکی my همراه با اسم coat استفاده کرده‌ایم، اما در جمله‌ی دوم از ضمیر ملکی mine به جای coat استفاده شده است. معنی هر دو جمله عملاً یکی است (هر دو مالکیت من بر پالتو را می‌رسانند) اما ساختار گرامری آن‌ها متفاوت است. به طور خلاصه:

  • صفت ملکی + اسم → نشان‌دهنده مالکیت آن اسم (مثال: my coat).

  • ضمیر ملکی (تنها) → جایگزین “[صفت ملکی + اسم]” برای جلوگیری از تکرار (مثال: mine به جای my coat).

نکته‌ی پایانی اینکه برخی ضمایر ملکی از نظر شکل ظاهری با صفات ملکی یکسان‌اند: مثلاً his و its هم به‌عنوان صفت ملکی به‌کار می‌روند و هم به عنوان ضمیر ملکی شکل مشابهی دارند. اما سایر ضمایر ملکی معمولاً با حرف s خاتمه می‌یابند (مانند mine, yours, hers, ours, theirs) .

نکته : صفات ملکی (مانند my, your, his, …) همواره همراه اسم می‌آیند و مالکیت اسم را نشان می‌دهند؛ در حالی که ضمایر ملکی (مانند mine, yours, …) به تنهایی به‌جای اسم می‌نشینند. همچنین توجه داشته باشید که صورت‌های مخفف مانند it’s, they’re, you’re علیرغم شباهت تلفظی، صفات ملکی نیستند و هر کدام معنی جداگانه‌ای دارند که نباید با صفات ملکی اشتباه شوند.

تمرین پایانی 

 

برای اطمینان از یادگیری شما، به سوالات زیر پاسخ دهید. جاهای خالی را با صفت ملکی مناسب پر کنید. (هر جمله را کامل کنید و پاسخ‌ها را در قسمت پایین بررسی کنید.)

  1. I have a notebook. ____ notebook is blue.

  2. You have a good friend. ____ friend is very kind.

  3. He is Jack. ____ car is expensive.

  4. This is Sara. ____ brother is a doctor.

  5. We live in a city. ____ city is very large.

  6. The cat is hungry. ____ bowl is empty.

  7. Tom and Jerry are brothers. ____ mother is a teacher.

پاسخ‌ها

 
  1. I have a notebook. My notebook is blue. (my = مال من)

  2. You have a good friend. Your friend is very kind. (your = مال تو/شما)

  3. He is Jack. His car is expensive. (his = مال او (مذکر))

  4. This is Sara. Her brother is a doctor. (her = مال او (مونث))

  5. We live in a city. Our city is very large. (our = مال ما)

  6. The cat is hungry. Its bowl is empty. (its = مال آن)

  7. Tom and Jerry are brothers. Their mother is a teacher. (their = مال آن‌ها)

 

آموزش جامع حروف تعریف (Articles) 

 

تعریف Article و نقش آن در جمله

 

«حرف تعریف» (Article) کلمه‌ای است که پیش از اسم یا گروه اسمی می‌آید و اطلاعاتی درباره‌ی آن اسم به ما می‌دهد. به کمک حرف تعریف می‌فهمیم که اسم مورد نظر به صورت نکره (نامشخص برای مخاطب) یا معرفه (مشخص و شناخته‌شده) است و حتی تا حدی نشان می‌دهد اسم مفرد است یا جمع . در زبان انگلیسی سه حرف تعریف وجود دارد: a و an (حروف تعریف نامعین یا نکره) و the (حرف تعریف معین یا معرفه). استفادهٔ صحیح از حروف تعریف نقش مهمی در روان و درست بودن زبان انگلیسی دارد و تسلط بر آن‌ها یکی از نشانه‌های تسلط بر گرامر زبان است. چون در زبان فارسی معادل مستقیمی برای حروف تعریف وجود ندارد، یادگیری کاربرد آن‌ها ممکن است در ابتدا دشوار باشد و نیاز به تمرین فراوان دارد.

تفاوت بین a و an و the (قواعد استفاده)

 

حروف تعریف a/an برای اشاره به اسمی به کار می‌روند که برای شنونده ناشناخته یا نامعین است؛ یعنی وقتی می‌خواهیم چیزی را برای اولین بار معرفی کنیم یا به چیزی کلی و نامشخص اشاره کنیم. حرف تعریف the برعکس، نشان می‌دهد اسم برای شنونده شناخته‌شده یا معین است؛ یعنی یا قبلاً درباره‌اش صحبت شده، یا به طور طبیعی برای همگان شناخته‌شده/منحصربه‌فرد است. به بیان ساده‌تر: اگر در مکالمه برای نخستین بار از چیزی نام می‌برید از a/an استفاده کنید، اما در دفعات بعدی یا مواردی که مخاطب می‌داند درباره چه چیزی صحبت می‌کنید، از the استفاده می‌شود.

حرف تعریف a و an از نظر معنی یکسان هستند (هر دو معادل «یک» به معنی نکره) و تنها تفاوت آن‌ها در تلفظ است: a قبل از واژه‌هایی می‌آید که با آوای بی‌صدا شروع می‌شوند و an قبل از واژه‌هایی که با آوای صدادار شروع می‌شوند. مثلا: a book (یک کتاب) ، an umbrella (یک چتر). دقت کنید که این قاعده بر اساس صدای اول کلمه است نه صرفاً حرف اول آن؛ در بخش نکات گرامری به مثال‌های استثنا اشاره می‌کنیم (مثل a university و an hour).

نکته‌ی مهم دیگر این است که حروف تعریف نکره فقط برای اسامی مفرد و قابل‌شمارش به کار می‌روند. بنابراین نمی‌توان برای اسم‌های جمع یا اسم‌های غیرقابل‌شمارش از a/an استفاده کرد (برای بیان مفهوم نکره در جمع می‌توان از کلمه‌ی some استفاده کرد یا اصلاً حرف تعریف نیاورد). حرف تعریف the محدودیت تعداد یا نوع ندارد و می‌تواند قبل از اسامی قابل‌شمارش مفرد یا جمع و نیز اسامی غیرقابل‌شمارش بیاید، مشروط بر اینکه آن اسم برای شنونده مشخص و معین باشد.

برای روشن‌تر شدن تفاوت a/an و the به مثال زیر توجه کنید:

  • I bought a car. The car is white. – «من یک ماشین خریدم. ماشینه (آن ماشین) سفید است.»

در جمله‌ی اول از «a car» استفاده شده چون اولین بار است که صحبت از آن ماشین می‌شود و برای مخاطب ناشناخته است. اما در جمله‌ی دوم the car به همان ماشین اشاره دارد (اسم معرفه) چون شنونده می‌داند منظور کدام ماشین است. به این ترتیب a/an برای معرفی اولیه و the برای اشاره‌ی مجدد به کار می‌رود.

جدول خلاصه‌ی کاربرد حروف تعریف

 

در جدول زیر به طور خلاصه موارد استفادهٔ حروف تعریف نکره (a/an)، معرفه (the) و حالت بدون حرف تعریف آمده است، همراه با مثال‌های انگلیسی و ترجمه‌ی فارسی آنها:

مورد استفادهمثال (انگلیسی)ترجمه (فارسی)
اسم مفردِ ناشناخته (نکره)There’s a cat in the garden.یک گربه در باغچه است.
اسم مشخص و شناخته‌شده (معرفه)The sun disappeared behind heavy clouds.خورشید پشت ابرهای سنگین پنهان شد.
حالت کلی (جمع/غیرشمارش – بدون حرف تعریف)I love music.من عاشق موسیقی هستم.

توضیح: در حالت اول، چون «گربه» برای اولین بار مطرح شده و برای شنونده ناآشناست، از a استفاده کرده‌ایم. در حالت دوم، «خورشید» چیزی یکتاست که برای همه شناخته‌شده است و وضعیت معرفه دارد، پس the به کار رفته است. در حالت سوم، اسم «موسیقی» به طور کلی و در مفهوم عام ذکر شده و نه به مورد مشخصی اشاره دارد، لذا هیچ حرف تعریفی نیاز ندارد (این حالت را حرف تعریف صفر می‌نامند). در ادامه‌ی آموزش، موارد بیشتری از این قبیل را توضیح می‌دهیم.

مثال‌های انگلیسی–فارسی برای حروف تعریف نکره و معرفه

 

مثال‌های حروف تعریف نکره (a/an)

 
  • I need a stamp for this letter – من یک تمبر برای این نامه می‌خواهم.

  • Sally is an accountant – سالی یک حسابدار است.

  • We need an apple and an orange for the fruit salad – ما به یک سیب و یک پرتقال برای سالاد میوه نیاز داریم.

در مثال‌های بالا، «a stamp», «an accountant» و «an apple / an orange» همگی اسامی مفردی هستند که برای مخاطب ناشناخته‌اند یا به صورت کلی ذکر شده‌اند. به همین دلیل از حروف تعریف a یا an استفاده شده است (با توجه به صدادار یا بی‌صدا بودن آوای آغازین اسم بعد از آن).

مثال‌های حرف تعریف معین (the)

 
  • I’m going to the post office – من دارم به اداره پست می‌روم.

  • I didn’t like the film – من فیلم را دوست نداشتم.

  • The Earth goes around the Sun – زمین به دور خورشید می‌چرخد.

در این مثال‌ها، اسم‌هایی که با the آمده‌اند برای شنونده مشخص‌اند: در جمله‌ی اول فرض بر این است که مخاطب می‌داند کدام اداره پست مدنظر است (مثلاً اداره پست محله)؛ در جمله‌ی دوم صحبت از فیلمی است که برای هر دو طرف گفتگو آشناست (مثلاً هر دو آن را دیده‌اند)؛ و در جمله‌ی سوم «خورشید» و «زمین» به عنوان مفاهیم یکتا در جهان به صورت معرفه با the ذکر شده‌اند.

توجه کنید که the می‌تواند قبل از اسامی مفرد یا جمع و حتی غیرقابل‌شمارش بیاید، به شرطی که آن اسم در بافت مشخص و معین باشد. برای مثال، the students زمانی به‌کار می‌رود که دسته‌ی معینی از دانش‌آموزان مورد نظر است (مثلاً دانش‌آموزان یک کلاس خاص).

نکات گرامری مهم (استفادهٔ صحیح و جلوگیری از اشتباه)

 
  • تلفظ کلمه بعدی، تعیین‌کنندهٔ a یا an است: انتخاب بین a و an به صدای اول کلمهٔ پس از آن بستگی دارد نه صرفاً حرف نوشته‌شده. مثلاً چون کلمهٔ hour با آوای صدادار شروع می‌شود (h آن تلفظ نمی‌شود) باید گفت an hour (یک ساعت). برعکس، کلمهٔ university با اینکه با حرف صدادار نوشته می‌شود، صدای آغازین آن یک نیم‌صدای «ی» است؛ بنابراین صحیح آن a university (یک دانشگاه) است. همواره به تلفظ دقت کنید تا در به‌کاربردن a/an دچار اشتباه نشوید.

  • a/an فقط برای اسامی مفرد قابل‌شمارش: هرگز از a/an برای اسم‌های جمع یا غیرقابل‌شمارش استفاده نکنید. به عنوان مثال نمی‌توان گفت a books یا an information. در چنین مواردی یا باید از ساختار دیگری استفاده کرد یا از کلمهٔ some کمک گرفت. مثلا برای اسم جمع می‌توان گفت some books (چند کتاب) و برای غیرشمارش نیز some information (مقداری اطلاعات) یا اساساً بدون حرف تعریف اسم را به کار برد.

  • عدم استفاده از «the» همراه صفات ملکی: هیچ‌وقت قبل از صفاتی مانند my/your/his/her و… حرف تعریف the نیاورید. وجود صفت ملکی خود نشان‌دهنده معرفه بودن اسم هست و افزودن the اضافی و اشتباه است. مثلاً She’s my friend صحیح است و نباید گفت She’s the my friend که غلط می‌باشد. همچنین نباید the را همراه ضمایر ملکی (‘s) به کار برد، مثلاً John’s car درست است و گفتن the John’s car اشتباه.

  • حرف تعریف «the» با صفات عالی و اعداد ترتیبی: یادتان باشد که قبل از صفت‌های عالی (تفضیلی‌ترین) و اعداد ترتیبی حتماً باید از the استفاده کنیم. برای مثال می‌گوییم the largest city (بزرگ‌ترین شهر) یا the first lesson (اولین درس). در ترجمهٔ فارسی معادلی برای این the وجود ندارد، اما در انگلیسی عدم استفاده از آن خطا محسوب می‌شود. حتی اگر صفت عالی در انتهای جمله باشد باز هم اسمش با the می‌آید؛ مثال: Tom is the smartest (تام باهوش‌ترین است). همچنین در مواردی مثل طبقه‌های ساختمان یا تاریخ‌ها: the 5th floor (طبقهٔ پنجُم)، the 21st of March (21 مارس) و غیره.

  • عباراتی که در آن‌ها حرف تعریف به کار نمی‌رود: برخی ترکیب‌ها و عبارات در انگلیسی به صورت ثابت بدون حرف تعریف استفاده می‌شوند. شناخت این موارد برای جلوگیری از اشتباه ضروری است. به چند نمونه توجه کنید: بعد از کلمهٔ by هنگام بیان وسیله‌ی حمل‌ونقل نباید از حرف تعریف استفاده کرد – مثلاً by car / by bus / by taxi صحیح است و گفتن by a taxi اشتباه می‌باشد. همچنین در عباراتی مانند go to bed (رفتن به رختخواب)، at home (در خانه بودن)، go to school/church/prison (به مدرسه/کلیسا/زندان رفتن در مفهوم عام) و موارد مشابه، هیچ حرف تعریفی به کار نمی‌رود. این عبارات را به شکل اصطلاحی یاد بگیرید چون ترجمهٔ تحت‌اللفظی از فارسی ممکن است باعث افزودن اشتباه the یا a شود.

  • توجه به فرق معنایی جمله کلی و مشخص: در انگلیسی، حذف یا افزودن حرف تعریف می‌تواند معنی جمله را تغییر دهد. مثلا جملهٔ I love music یعنی «من موسیقی (به طور کلی) را دوست دارم»، در حالی که I love the music یعنی «من آن موسیقی (مشخص) را دوست دارم». اولی به موسیقی به عنوان یک مفهوم عام اشاره می‌کند و حرف تعریف نمی‌خواهد، دومی به یک موسیقی معین (مثلاً موسیقی‌ای که الآن در حال پخش است) اشاره دارد و نیازمند the است. پس دقت کنید که آیا دارید به صورت عمومی صحبت می‌کنید یا دربارهٔ موردی مشخص؛ بر همان اساس از the استفاده کنید یا نه.

  • اسم‌های خاص (خاصه اسامی مکان‌ها): به طور کلی قبل از اسامی خاص افراد و مکان‌ها حرف تعریف نمی‌آید. مثلاً نمی‌گوییم the Reza یا the France. البته برخی استثناهای معروف وجود دارد: کشورهایی که نامشان حالت جمع دارد یا کلماتی مانند Republic, Kingdom, States در اسم خود دارند با the به کار می‌روند (مثل The United Kingdom, The Netherlands, The United States). اما اکثر کشورها و شهرها بدون حرف تعریف گفته می‌شوند (France, Iran, Tokyo etc.). این نکته را نیز به خاطر داشته باشید تا در به‌کارگیری the دچار اشتباه نشوید.

تمرین پایانی :

 
  1. Sara is ___ university student

  2. It took me ___ hour to finish the work

  3. ?Where is ___ key I left on the table

  4. We need to buy ___ milk

  5. He goes to work by ___ taxi

  6. She is ___ best student in her class

پاسخ‌ها:

  1. a (Sara is a university student.) – حرف «ی» در university صدای یو می‌دهد و a نیاز است.

  2. an (… an hour …) – hour با آوای صدادار آغاز می‌شود.

  3. the (Where is the key …) – آن کلید برای شنونده مشخص است (کلیدی که روی میز گذاشته شد).

  4. X (بدون حرف تعریف) – milk به طور کلی بیان شده است (شیر به عنوان یک ماده‌ی غیرشمارش‌پذیر).

  5. X (بدون حرف تعریف) – بعد از by برای وسیله نقلیه حرف تعریف نمی‌آید (صحیح: by taxi).

  6. the (She is the best student …) – قبل از صفت عالی (best) باید the بیاوریم.

آموزش جامع ساختار There is و There are 

 

جملاتی که با There is یا There are شروع می‌شوند برای بیان وجود داشتن یا حضور داشتن چیزی در یک مکان یا موقعیت به کار می‌روند. در این ساختار، کلمه‌ی “there” نقش فاعل صوری (Dummy Subject) را دارد و معنی «آنجا» نمی‌دهد؛ بلکه صرفاً برای معرفی وجود چیزی است. به عبارت دیگر، این جملات معادل عبارت «… وجود دارد/هست» در فارسی هستند. مثلا:

  • There is a book on the table. ( کتابی روی میز هست. )

  • There are two windows in the room. ( دو پنجره در اتاق وجود دارد. )

نکته: در جملات معمول انگلیسی ترتیب کلمات به صورت «فاعل + فعل + سایر اجزا» است. اما در جملاتی که با there is/are شروع می‌شوند، اسم یا مفعول اصلی جمله بعد از فعل می‌آید و انتخاب بین there is و there are بستگی به همان اسم بعد از فعل دارد .

تفاوت There is و There are (مفرد و جمع)

 

اصل مهم در استفاده از این ساختار، تطابق فعل با اسمِ پس از آن از نظر تعداد است. اگر به یک شئ مفرد یا یک اسم غیرقابل‌شمارش اشاره می‌کنیم، از “There is” استفاده می‌کنیم؛ اما اگر درباره‌ی چند شئ یا یک اسم جمع قابل‌شمارش صحبت می‌کنیم، باید از “There are” استفاده کنیم. به طور خلاصه:

  •   اسم مفرد یا غیرقابل شمارش + There is 

  • اسم جمع + There are 

به چند مثال توجه کنید:

  • There is a cat in the garden. (یک گربه در باغ هست.)

  • There is some water in the glass. (مقداری آب در لیوان است.)

  • There are five books on the shelf. (پنج کتاب روی قفسه هستند.)

  • There are many people at the concert. (افراد زیادی در کنسرت هستند.)

در مثال‌های بالا، برای یک گربه و آب (که غیرقابل‌شمارش است) از there is استفاده شده، در حالی که برای پنج کتاب و افراد زیادی از there are استفاده شده است. بنابراین همواره باید فعل is/are را براساس مفرد یا جمع بودن اسم بعد از آن انتخاب کنیم.

نکته: اسامی غیرقابل‌شمارش (مثل water, milk, sugar) چون جمع بسته نمی‌شوند، مانند مفرد با there is به‌کار می‌روند. همچنین اسامی قابل‌شمارش جمع معمولاً با یک عدد مشخص یا کلمه‌ی some در جمله می‌آیند.

جملات مثبت با There is / There are

 

برای ساختن جمله‌ی خبری مثبت (اثباتی) با این ساختار، فرمول کلی به صورت زیر است:

  •  اسم مفرد/غیرشمارش + There is 

  • … اسم جمع +  There are 

اگر اسم مفرد قابل‌شمارش باشد، معمولاً قبل از آن از a/an استفاده می‌کنیم. اگر اسم جمع باشد و تعداد مشخصی ذکر نشود، می‌توان از some (به معنی «چندین») برای نشان دادن بیش از یکی استفاده کرد.

مثال‌های جمله مثبت:

  • There is a book on the table. (یک کتاب روی میز است.)

  • There’s an apple in the fridge. (یک سیب در یخچال وجود دارد.)

  • There are three chairs in the classroom. (سه صندلی در کلاس هست.)

  • There are some people in the yard. (چند نفر در حیاط هستند.)

در جمله‌های بالا مشاهده می‌کنید که there is برای مفرد یا ناشمار و there are برای چندتا به کار رفته است. استفاده از There’s (مخفف There is) در گفتار روزمره رایج است، اما there are شکل مخفف ندارد (مثلاً there’re کاربردی نیست).

جملات منفی با There is / There are

 

برای منفی کردن این ساختار، کافی است کلمه‌ی منفی‌ساز not را بعد از فعل قرار دهیم. شکل کامل و مخفف منفی به صورت There is not / There isn’t و There are not / There aren’t خواهد بود. بعد از منفی کردن there is یا there are، معمولاً اگر اسم قابل‌شمارش جمع باشد از any (هیچ) استفاده می‌کنیم تا تاکید کنیم هیچ تعدادی از آن وجود ندارد. اگر اسم مفرد یا غیرقابل‌شمارش باشد، any می‌تواند به معنی «هیچ مقداری» به کار رود یا می‌توانیم از ساختار There is no + اسم استفاده کنیم. به فرمول‌ها توجه کنید:

  • … (برای مفرد قابل‌شمارش) اسم مفرد + There isn’t + a 

  • .. (برای غیرقابل‌شمارش) اسم غیرشمارش + There isn’t any 

  • … (برای جمع قابل‌شمارش) اسم جمع + There aren’t any 

  • … (جمله‌ی منفی با no) اسم + There is/are + no 

مثال‌های جمله منفی:

  • There isn’t a book on the table. (هیچ کتابی روی میز نیست.)

  • There isn’t any milk in the fridge. (هیچ شیری در یخچال نیست.)

  • There aren’t any students in the classroom. (هیچ دانش‌آموزی در کلاس نیست.)

  • There are no chairs in this room. (هیچ صندلی‌ای در این اتاق وجود ندارد.)

در دو مثال اول از not به همراه any استفاده شده است. در مثال آخر، از there are no استفاده شده که معنایی مشابه there aren’t any دارد. هر دو فرم درست هستند. توجه کنید که در حالت منفی نیز باید مفرد یا جمع بودن اسم را در انتخاب is/are رعایت کنیم. شکل مخفف منفی (there isn’t / there aren’t) در مکالمه رایج است.

جملات سوالی با There is / There are

 

برای ساختن سوال بله/خیر (Yes/No question) با این ساختار، فعل to be را به ابتدای جمله می‌آوریم و معمولاً اگر اسم ما ناشمار یا جمع باشد از any استفاده می‌کنیم. فرمول سوالی به شکل زیر است :

  • ? … اسم مفرد + Is there 

  • ? … اسم جمع + Are there + any 

همچنین برای اسم‌های غیرقابل‌شمارش از Is there any + اسم غیرشمارش… ? استفاده می‌کنیم. به مثال‌ها توجه کنید:

  • ?Is there a pen on the table (آیا خودکاری روی میز هست؟)

  • Yes, there is. / No, there isn’t (بله هست. / نه نیست.)

  • ?Are there any kids in the yard (آیا هیچ بچه‌ای در حیاط هست؟)

  • Yes, there are. / No, there aren’t (بله هستند. / نه نیستند.)

همان‌طور که می‌بینید برای پاسخ کوتاه، Yes, there is/are یا No, there isn’t/aren’t به کار می‌رود. دقت کنید که برای سوال‌های مفرد نباید از any استفاده کرد (مثلاً نمی‌گوییم Is there any a book?). کلمه any در سوال‌های جمع یا غیرشمارش استفاده می‌شود تا معنی «هیچ…» را منتقل کند.

علاوه بر سوالات بله/خیر، می‌توانیم با کلمات پرسشی هم از این ساختار استفاده کنیم. رایج‌ترین آن‌ها سوال با “How many” برای پرسیدن تعداد است. در این حالت، چون درباره تعداد چندتا سوال می‌کنیم، اسم حتماً جمع است و فعل are خواهد آمد. ساختار به صورت زیر است:

  •   (چند تا … وجود دارد؟)

  • ?How many students are there in your class (چند دانش‌آموز در کلاس شما هست؟)

  • ?How many continents are there in the world (چند قاره در جهان وجود دارد؟)

در سایر سوالات با کلمات پرسشی (مانند where, why, who) نیز ترتیب جمله سوالی حفظ می‌شود. مثلا: ?Where is there a good restaurant (کجا یک رستوران خوب هست؟). اما تمرکز اصلی ما در این مبحث، سوالات وجودی با How many یا سوالات بله/خیر است.

جدول خلاصه ساختارها

 

برای جمع‌بندی، جدول زیر ساختار جملات مختلف با There is/There are را به طور خلاصه نشان می‌دهد:

نوع جملهساختار (مفرد)ساختار (جمع)
جمله‌ی مثبتاسم مفرد + There is + a/an There are + عدد/Some + اسم جمع…
جمله‌ی منفی اسم مفرد + There isn’t + a/any There aren’t + any + اسم جمع…
جمله‌ی سوالی? اسم مفرد + Is there + a Are there + any + اسم جمع … ؟
پاسخ کوتاه مثبتYes, there is.Yes, there are.
پاسخ کوتاه منفیNo, there isn’t.No, there aren’t.

به یاد داشته باشید که برای اسم‌های غیرقابل‌شمارش از ستون مفرد استفاده می‌کنیم (یعنی با there is و بدون حرف تعریف a/an). همچنین در جملات منفی می‌توان به جای ساختار not… any از no استفاده کرد (مثلاً There are no books…). 

 

 آموزش جامع Can / Can’t

 

در این آموزش، به بررسی کامل فعل کمکی Can و شکل منفی آن Can’t می‌پردازیم. فعل Can یکی از افعال وجهی (Modal) بسیار پرکاربرد در زبان انگلیسی است که برای بیان توانایی، اجازه و موارد دیگر به کار می‌رود. شکل منفی آن یعنی Cannot (Can’t) برای بیان ناتوانی یا منع انجام کاری استفاده می‌شود. در ادامه، تمام جنبه‌های مربوط به can/can’t شامل تعریف، کاربردها، ساختار جملات مثبت و منفی و سوالی، مثال‌های انگلیسی-فارسی، نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج، و یک تمرین پایانی آورده شده است.

تعریف و کاربردهای فعل کمکی Can در جمله

 

Can به معنای «توانستن» است و فعلی کمکی است که به همراه فعل اصلی می‌آید و درباره قابلیت یا امکان انجام کاری اطلاعات می‌دهد. این فعل تغییر شکل نمی‌دهد (در همه فاعل‌ها به صورت can می‌آید) و بعد از آن فعل اصلی به شکل ساده (مصدر بدون to) استفاده می‌شود. در زبان انگلیسی، can در موقعیت‌های مختلف زیر به کار می‌رود:

  • بیان توانایی (Ability): وقتی می‌خواهیم بگوییم کسی قابلیت انجام کاری را دارد از can استفاده می‌کنیم. مثال: She can swim very well. یعنی «او می‌تواند خیلی خوب شنا کند.»در اینجا can نشان می‌دهد که شخص مهارت شنا کردن را دارد.

  • اجازه و امکان (Permission/Possibility): برای درخواست یا دادن اجازه نیز از can استفاده می‌شود. مثال: Can I go to the party tonight?«آیا می‌توانم امشب به مهمانی بروم؟» در پاسخ به چنین سوالی می‌توان گفت Yes, you can. (بله، می‌توانی). همچنین can می‌تواند بیانگر امکان یا اجازه انجام کاری باشد؛ مانند You can wear casual clothes at work.«تو می‌توانی (اجازه داری) سر کار لباس غیررسمی بپوشی.» اگر انجام کاری ممنوع باشد، از can’t برای منع یا عدم اجازه استفاده می‌کنیم: You can’t park here. یعنی «شما نمی‌توانید (اجازه ندارید) اینجا پارک کنید.».

  • درخواست کردن (Request): برای خواهش کردن از کسی به شکل مودبانه نیز can کاربرد دارد. مثال: Can you please pass the salt?«ممکن است لطفاً نمک را به من بدهید؟» در این حالت از can برای درخواست کمک یا لطف استفاده شده است.

  • پیشنهاد و داوطلب‌شدن (Offer/Volunteering): وقتی می‌خواهیم چیزی را پیشنهاد بدهیم یا داوطلب انجام کاری شویم می‌توانیم از can استفاده کنیم. مثال: I can help you with your project.«من می‌توانم در پروژه‌ات به تو کمک کنم.»با این جمله گوینده داوطلب کمک شده است.

  • بیان احتمال (Possibility): گاهی can برای بیان احتمال وقوع یک اتفاق در زمان حال یا آینده به کار می‌رود. مثال: It can get very hot in the summer.«ممکن است در تابستان هوا خیلی گرم شود.» در اینجا can نشان‌دهنده احتمال زیاد یک وضعیت (گرم شدن هوا) است.

به طور خلاصه، can فعلی کمکی است که برای توانایی فعلی یا آینده، اجازه یا ممنوعیت، درخواست کردن، پیشنهاد و احتمال به کار می‌رود. بعد از can همیشه شکل ساده فعل می‌آید و برای همه فاعل‌ها بدون تغییر استفاده می‌شود.

تفاوت بین Can و Can’t از نظر معنی (توانایی/ناتوانی)

 

همان‌طور که اشاره شد، can به معنای توانستن و داشتن توانایی انجام کاری است، در حالی که can’t (مخفف cannot) به معنای نتوانستن و نداشتن توانایی انجام کار می‌باشد. به عبارت دیگر، can نشان می‌دهد فرد توانا به انجام کاری است و can’t بیان می‌کند فرد ناتوان از انجام آن کار است. برای مثال:

  • I can swim. – یعنی «من می‌توانم شنا کنم» (توانایی انجام شنا را دارم).

  • I can’t swim. – یعنی «من نمی‌توانم شنا کنم» (توانایی شنا کردن را ندارم).

در جملات بالا، تفاوت معنایی can و can’t به‌روشنی نشان‌دهنده توانایی در مقابل ناتوانی است. همین الگو برای سایر فاعل‌ها نیز صادق است؛ مثلاً She can drive (او توانایی رانندگی دارد) در برابر She can’t drive (او توانایی رانندگی ندارد).

نکته: Cannot شکل کامل و رسمی‌تر can’t است که به صورت یک کلمه نوشته می‌شود. در محاوره و نگارش غیررسمی معمولاً از can’t (مخفف cannot) استفاده می‌کنیم. هر دو شکل از نظر معنی یکسان هستند (بیان عدم توانایی یا عدم اجازه).

ساختار جملات مثبت، منفی و سوالی با Can/Can’t

 

برای استفاده از can و can’t باید ساختار جمله را رعایت کنیم. can یک فعل کمکی وجهی است و فرمول کلی جملات با آن به صورت زیر می‌باشد:

  • جمله‌ی مثبت (Affirmative):   ... + subject + can + verb
    مثال: I can swim. (من می‌توانم شنا کنم.)

  • جمله‌ی منفی (Negative):   ... + subject + can't + verb
    مثال: She cannot drive a car. = She can’t drive a car. (او نمی‌تواند رانندگی کند.)

  • جمله‌ی سوالی (Yes/No Question):   ... +can + subject + verb
    مثال: Can you speak English? (آیا می‌توانی انگلیسی صحبت کنی؟)

برای سوال‌های WH (با کلمات پرسشی مانند What, Where, How etc.)، فرمول به شکل زیر است:  ... +wh + can + subject+ verb.
مثال: What can we do now? (اکنون چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟)

در پاسخ کوتاه به سوال‌های yes/no مربوط به can، از Yes یا No به همراه فاعل + can/can’t استفاده می‌کنیم. به عنوان مثال:
Can you swim? (آیا تو می‌توانی شنا کنی؟)
– Yes, I can. (بله، می‌توانم.) / No, I can’t. (نه، نمی‌توانم.)

جدول خلاصه‌ی ساختارها

 

برای خلاصه کردن مطالب بخش قبل، جدول زیر ساختار جمله‌های مختلف با can را نمایش می‌دهد:

نوع جملهساختار کلی
جمله مثبتSubject + can + verb (base form) 
جمله منفیSubject + cannot (can’t) + verb (base form) 
جمله سوالی (بله/خیر)Can + subject + verb (base form) 
جمله سوالی با WHWh-word + can + subject + verb (base form) 

توجه: در ساختارهای بالا منظور از verb (base form) همان مصدر بدون to است (شکل ساده فعل). برای منفی کردن، از cannot یا شکل مخفف can’t بلافاصله بعد از فاعل استفاده می‌کنیم. برای سوالی کردن، can را در ابتدای جمله قبل از فاعل قرار می‌دهیم. همچنین cannot معمولاً به صورت یک‌کلمه‌ای نوشته می‌شود و شکل مخفف آن can’t است.

مثال‌های کاربردی (انگلیسی – فارسی)

 

در این بخش، مثال‌های متعددی از can و can’t در جمله‌های مثبت، منفی و سوالی آورده شده است. هر مثال به فارسی نیز ترجمه شده تا درک مفهوم آسان‌تر شود.

جملات مثبت (Affirmative sentences):

  • I can swim very well. – (من می‌توانم خیلی خوب شنا کنم.)

  • She can speak French fluently. – (او می‌تواند با تسلط به زبان فرانسوی صحبت کند.)

  • They can play the guitar. – (آن‌ها می‌توانند گیتار بزنند.)

جملات منفی (Negative sentences):

  • He can’t drive a car. – (او نمی‌تواند رانندگی کند.)

  • We can’t understand what you are saying. – (ما نمی‌توانیم بفهمیم شما چه می‌گویید.)

  • They cannot come to the party tonight. – (آن‌ها نمی‌توانند امشب به مهمانی بیایند.)

جملات سوالی (Questions):

  • Can you speak English? – (آیا می‌توانی انگلیسی صحبت کنی؟)

  • Can I borrow your book? – (می‌توانم کتابت را قرض بگیرم؟)

  • What can we do now? – (اکنون چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟)

در مثال‌های بالا، کاربردهای مختلف can/can’t را مشاهده می‌کنید. جمله‌های مثبت نشان‌دهنده توانایی انجام کارها هستند. جمله‌های منفی عدم توانایی یا عدم اجازه را بیان می‌کنند. جمله‌های سوالی نیز برای پرسیدن درباره توانایی یا اجازه به کار رفته‌اند. به پاسخ‌های کوتاه Yes, … can و No, … can’t نیز دقت کنید که چگونه به سوالات yes/no پاسخ داده می‌شود.

نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج

 

در استفاده از can و can’t به نکات زیر توجه کنید تا از اشتباهات رایج زبان‌آموزان جلوگیری شود:

  • شکل ثابت فعل: فعل can برای تمامی فاعل‌ها یکسان است و هرگز s سوم‌شخص نمی‌گیرد. به عنوان مثال، می‌گوییم He can swim (درست) و نمی‌گوییم He cans swim (نادرست).

  • فعل اصلی بدون to: بعد از can همیشه فعل به شکل ساده می‌آید و از to استفاده نمی‌کنیم. مثلاً We can go now صحیح است، در حالی که We can to go now غلط می‌باشد.

  • منفی کردن با not: برای منفی کردن can، از not استفاده می‌کنیم: cannot یا can’t. از ساختارهایی مثل I don’t can یا She doesn’t can هرگز استفاده نکنید (این‌ها اشتباه هستند). کافی است بگوییم I cannot swim یا She can’t swim. توجه کنید cannot به صورت یک کلمه نوشته می‌شود.

  • سوالی کردن بدون do/does: برخلاف فعل‌های عادی در زمان حال ساده، برای سوالی کردن با can از do/does استفاده نمی‌کنیم. خود can را به ابتدای جمله می‌آوریم. مثلاً برای سوالی کردن جمله They can drive می‌گوییم: Can they drive? (درست) و نمی‌گوییم: Do they can drive? (نادرست). همچنین ترتیب فاعل و can را حتماً رعایت کنید؛ مانند Can he…? نه He can …? در زبان گفتاری فارسی ممکن است بگوییم «تو می‌توانی …؟» بدون جابجایی کلمات، اما در انگلیسی حتماً باید ترتیب را تغییر دهیم.

  • زمان گذشته فعل: فعل can شکل گذشتهٔ معمول (مانند ed) ندارد. برای بیان توانایی در گذشته از could استفاده می‌کنیم. به عنوان مثال: I could swim when I was a child. (من وقتی کودک بودم می‌توانستم شنا کنم). بنابراین اگر می‌خواهید درباره توانایی در گذشته صحبت کنید، can را به could تغییر دهید، و can’t را به couldn’t (نمی‌توانستم).

با توجه به نکات بالا، متوجه می‌شویم که can/can’t* قواعد نسبتاً ساده‌ای دارند اما عدم توجه به همین نکات می‌تواند منجر به اشتباهات رایج شود. پس حتماً به ساختار جمله، عدم استفاده از to و do/does، و تلفظ/نگارش صحیح can’t دقت کنید.

 

آموزش حروف اضافهٔ مکان (Prepositions of Place)

 

تعریف حروف اضافهٔ مکان و نقش آن‌ها در جمله

 

حرف اضافه (Preposition) کلمه‌ای است که معمولا قبل از یک اسم یا ضمیر می‌آید و ارتباط آن را با سایر اجزای جمله مشخص می‌کند. حروف اضافه می‌توانند اطلاعاتی دربارهٔ زمان، مکان یا جهت به ما بدهند. حرف اضافهٔ مکان آن نوع از حروف اضافه است که برای اشاره به موقعیت مکانی چیزی یا کسی نسبت به چیز یا شخص دیگر به‌کار می‌رود. به بیان ساده، حروف اضافهٔ مکان به پرسش «کجا؟» پاسخ می‌دهند و مکان قرارگیری یک اسم را در جمله توصیف می‌کنند. برای مثال در جملهٔ «There is a cup on the table» (یک فنجان روی میز است)، کلمهٔ on حرف اضافهٔ مکان است که موقعیت فنجان را نسبت به میز مشخص می‌کند. همچنین در جملهٔ «He stood in front of the door» (او جلوی در ایستاد)، عبارت in front of نشان‌دهندهٔ مکان ایستادن فرد نسبت به در است.

حروف اضافهٔ مکان نقش‌های مختلفی در جمله دارند. آن‌ها می‌توانند مکان وقوع یک رویداد یا وجود یک شیء را بیان کنند، مکان یک شیء را توصیف نمایند، به‌عنوان مکمل پس از افعال ربطی (مثل be) بیایند یا حتی در برخی ساختارها نقش فاعل جمله را ایفا کنند. به طور کلی دانستن حروف اضافهٔ مکان به ما کمک می‌کند دقیق‌تر بگوییم هر چیزی کجا قرار دارد یا اتفاق کجا رخ داده است.

حروف اضافهٔ مکان پرکاربرد و کاربردهای آن‌ها

 

یادگیری حروف اضافهٔ مکان با کمک تصاویر ساده‌تر می‌شود. برای مثال، در تصویر بالا یک گربه نسبت به یک جعبه در حالات مختلف قرار گرفته است: گربه می‌تواند داخل جعبه باشد (in the box)، روی جعبه باشد (on the box)، کنارِ جعبه قرار بگیرد (next to the box / beside the box)، پشتِ جعبه مخفی شود (behind the box) یا جلویِ آن بنشیند (in front of the box). هر یک از این وضعیت‌ها با حرف اضافهٔ مکان مخصوصی توصیف می‌شود که در ادامه به آن‌ها می‌پردازیم.

در زبان انگلیسی حروف اضافهٔ مکان متعددی وجود دارد که هر کدام در موقعیت‌های خاصی به کار می‌روند. در ادامه یک فهرست جامع از پرکاربردترین حروف اضافهٔ مکان را به‌همراه معنی و کاربردشان مشاهده می‌کنید. برای هر مورد، یک یا چند مثال انگلیسی با ترجمهٔ فارسی آورده شده است تا مفهوم آن کاملا روشن شود.

۱. At (در / نزدِ)

 

حرف اضافهٔ at برای اشاره به یک نقطهٔ خاص یا مکان دقیق به کار می‌رود. وقتی می‌خواهیم بگوییم چیزی دقیقا کجا قرار دارد یا اتفاقی دقیقا کجا رخ داده، از at استفاده می‌کنیم. این حرف اضافه معمولا معادل «در (محل مشخص)» در فارسی است و برای مکان‌های کوچک یا دقیق (مثل یک آدرس مشخص، نقطه‌ای روی نقشه، یا مکانی خاص در شهر) استفاده می‌شود.

  • The police officers are waiting at the junction. (افسرهای پلیس در تقاطع منتظر هستند.)

  • Jane is waiting for you at the door. (جین دمِ در منتظر تو است.)

  • We’ll meet at the coffee shop on Main Street. (ما در کافه‌ی واقع در خیابان اصلی همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.)

نکته: از at برای بیان حضور در خانه، مدرسه، محل کار و رویدادها نیز استفاده می‌شود. مثلا: at home (در خانه)، at work (سر کار)، at school (در مدرسه)، at the party (در مهمانی). توجه کنید که برای مکان‌های بزرگ‌تر (شهرها، کشورها) یا مکان‌های محصور از at استفاده نمی‌کنیم و به‌جای آن سراغ in می‌رویم که در ادامه آمده است.

2. In (داخلِ / در)

 

حرف اضافهٔ in زمانی به‌کار می‌رود که بخواهیم بودن چیزی یا کسی را درون یک فضا یا مکان محصور بیان کنیم. مفهوم in شبیه «داخلِ» در فارسی است؛ یعنی چیزی در داخل یک فضای فیزیکی (اتاق، ساختمان، ظرف، کشور و …) قرار دارد و آن فضا آن چیز را احاطه کرده است. همچنین برای مکان‌های جغرافیایی بزرگ (شهر، کشور، قاره) از in استفاده می‌کنیم.

  • The ball is in a box. (توپ داخلِ یک جعبه است.)

  • My sister is sleeping in her room. (خواهرم در اتاقش خوابیده است.)

  • I live in Tehran. (من در تهران زندگی می‌کنم.)

نکته: از in علاوه بر فضاهای بسته، برای نام خیابان‌ها و شهرها و کشورها نیز استفاده می‌شود؛ مثلا in Paris (در پاریس)، in Japan (در ژاپن). اما اگر آدرس دقیق باشد (مثل پلاک و خیابان)، بهتر است از at استفاده شود. همچنین برای ذکر طبقهٔ ساختمان، on به‌کار می‌رود (مثلا on the second floor)، نه in. به مثال: “I live on the second floor in an apartment building.” (من در طبقهٔ دوم یک آپارتمان زندگی می‌کنم).

3. On (رویِ)

 

حرف اضافهٔ on برای قرارگیری چیزی بر روی سطح چیز دیگری استفاده می‌شود. مفهوم on یعنی «رویِ» و نشان می‌دهد یک شیء مستقیماً سطح شیء دیگری را لمس کرده یا بر آن متصل است. هر وقت چیزی را به‌صورت افقی یا عمودی روی سطحی قرار داده باشند یا چیزی به سطحی چسبیده باشد، از on استفاده می‌کنیم.

  • The phone is on the table. (تلفن رویِ میز است.)

  • The shoes are on the floor. (کفش‌ها رویِ زمین هستند.)

  • The teacher wrote on the whiteboard. (معلم روی تخته‌سفید نوشت.)

نکته: on علاوه بر سطح‌های فیزیکی، برای صفحات (کتاب، کاغذ، وب‌سایت) و وسایل نقلیهٔ عمومی نیز استفاده می‌شود: on the page (روی صفحه)، on the wall (روی دیوار)، on TV (در تلویزیون/از تلویزیون)، on the bus/plane/train (داخل اتوبوس/هواپیما/قطار – به صورت عرفی ما می‌گوییم روی وسایل نقلیه عمومی). برای وسایل شخصی کوچک (ماشین، تاکسی) اما از in استفاده می‌شود (مثلا in the car بجای on the car).

4. Above (بالایِ)

 

حرف اضافهٔ above به معنای «بالایِ» چیزی بودن (در موقعیتی بالاتر از چیزی دیگر) است. Above یعنی در ارتفاعی بالاتر قرار داشتن بدون اینکه لزوماً تماس یا قرارگیری مستقیم روی آن شیء وجود داشته باشد. برای توصیف چیزی که مستقیماً بالای چیز دیگری (بدون تماس فیزیکی) قرار گرفته یا در سطح بالاتری است، از above استفاده می‌کنیم.

  • The clock is above the fireplace. (ساعت بالای شومینه است.)

  • The plane was flying above the clouds. (هواپیما بالای ابرها در حال پرواز بود.)

  • Mount Everest is above 8,800 meters high. (ارتفاع کوه اورست بیش از ۸۸۰۰ متر است.)

نکته: above در موارد غیرمحسوس هم به کار می‌رود، مثلا برای اعداد: above zero (بالای صفر). همچنین برای بیان رتبه یا درجه نیز استفاده می‌شود (مثلا above average: بالاتر از حد متوسط).

5. Below (پایینِ / زیرِ)

 

حرف اضافهٔ below به معنای «پایینِ» یا در سطحی پایین‌تر از چیزی قرار داشتن است. Below اغلب زمانی استفاده می‌شود که چیزی به صورت عمودی در زیر چیز دیگری (بدون تماس مستقیم) قرار دارد یا سطح آن پایین‌تر است. این کلمه معمولا مقابل above به کار می‌رود.

  • The temperature dropped below zero last night. (دما دیشب به زیرِ صفر سقوط کرد.)

  • There is a storage room below the ground floor. (یک انبار پایینِ طبقهٔ همکف قرار دارد.)

  • The text appears below the image. (متن پایینِ تصویر ظاهر می‌شود.)

نکته: below بیشتر برای سطوح عمودی و مقایسهٔ ارتفاع یا رتبه استفاده می‌شود (مثلا below sea level: پایین‌تر از سطح دریا). برای مواردی که تماس یا پوشش مدنظر نیست، below را به under ترجیح می‌دهیم که در ادامه خواهد آمد.

6. Over (رویِ / بالایِ)

 

حرف اضافهٔ over بسته به context معنایی شبیه above یا on دارد. وقتی می‌گوییم چیزی over چیز دیگر است، معمولا یعنی درست در بالای آن قرار گرفته یا آن را پوشانده است. Over ممکن است دلالت بر تماس داشته باشد یا نداشته باشد، اما اغلب مفهوم پوشش از بالا یا حرکت از روی چیزی را می‌رساند.

  • The helicopter was hovering over the house. (هلیکوپتر بالایِ خانه در حال هاور کردن بود.)

  • He put a blanket over the sleeping child. (او یک پتو رویِ بچهٔ خوابیده کشید.)

  • A bridge runs over the river. (یک پل رویِ رودخانه کشیده شده است.)

نکته: over را برای بیان پوشاندن چیزی (مانند انداختن پتویی روی چیزی) و همچنین برای حرکت از سطحی به سمت آن سوی آن سطح استفاده می‌کنیم (مثلا jump over the wall: از روی دیوار پریدن). در مواردی که صرفاً ارتفاع مدنظر باشد (بدون مفهوم پوشاندن)، above و over اغلب قابل جایگزینی هستند، اما اگر مفهوم «بیشتر از» در مقایسهٔ اعداد مطرح باشد، تنها over (به معنای «بیش از») به کار می‌رود؛ مانند: over 50 people (بیش از ۵۰ نفر).

7. Under (زیرِ)

 

حرف اضافهٔ under به معنای «زیرِ» یا «در تحتِ» چیزی بودن است. Under نشان می‌دهد که یک شیء مستقیماً در پایین شیء دیگری قرار گرفته و معمولا تحت پوشش یا سایهٔ آن است. هرگاه چیزی دقیقا در پایین چیز دیگری (با یا بدون تماس) باشد، می‌توان از under استفاده کرد.

  • The cat is hiding under the chair. (گربه زیرِ صندلی پنهان شده است.)

  • He put the key under the doormat. (او کلید را زیرِ پادری گذاشت.)

  • We sat under the tree to rest. (ما زیرِ درخت نشستیم تا استراحت کنیم.)

نکته: under علاوه بر مکان فیزیکی، به صورت استعاری برای سن و پول هم استفاده می‌شود (مثلا under 18: زیر ۱۸ سال، under $100: زیر ۱۰۰ دلار). اگر چیزی دقیقا در پایین و چسبیده به چیز دیگر باشد یا توسط آن پوشیده شده باشد، under گزینهٔ مناسبی است. برای موارد غیرمحسوس یا فواصل عمودی، below نیز کاربرد دارد که قبلا توضیح داده شد.

8. Next to / Beside / By (کنارِ / پهلویِ)

 

حروف اضافهٔ next to و beside و همچنین by (در برخی کاربردها) همگی معنای مشابه «کنارِ» یا «نزدیک بسیار چسبیده به» را می‌دهند. از این حروف اضافه وقتی استفاده می‌کنیم که چیزی دقیقا در مجاورت و چسبیده به چیز دیگری باشد، به طوری که هیچ فاصلهٔ قابل توجهی بین آن‌ها نباشد.

  • Hanna sat beside Tara. (هانا کنارِ تارا نشست.)

  • There is a small table next to the bed. (یک میز کوچک کنارِ تختخواب قرار دارد.)

  • The house is by the lake. (آن خانه لبِ دریاچه است.)

توضیح: next to و beside مترادف کامل یکدیگرند و به نزدیکی بی‌فاصله اشاره دارند. حرف اضافهٔ by نیز در معنی «در کنارِ/نزدیکِ» کاربرد دارد (مثلا sit by me: کنار من بنشین). در واقع by را می‌توان در بسیاری موارد به جای next to استفاده کرد. توجه کنید که by معانی دیگری هم دارد (مثل «توسط»)، اما در مفهوم مکانی به معنی «در کنارِ» است.

9. Near / Close to (نزدیکِ)

 

دو عبارت near و close to هر دو به معنای «نزدیکِ» یا «فاصلهٔ کم با چیزی داشتن» هستند. زمانی استفاده می‌شوند که بخواهیم بگوییم دو چیز با فاصلهٔ کمی از هم قرار دارند، هرچند لزوما چسبیده به هم نیستند. Close to از نظر معنایی معادل near است با این تفاوت که close باید حتما با to همراه شود، در حالی که near به تنهایی هم حرف اضافه محسوب می‌شود.

  • I live near the university. (من نزدیکِ دانشگاه زندگی می‌کنم.)

  • There is a pharmacy close to our house. (یک داروخانه نزدیکِ خانهٔ ما است.)

  • The park is near the subway station. (پارک نزدیکِ ایستگاه مترو است.)

نکته: کلمهٔ nearby نیز به معنی «نزدیک» است، اما nearby صفت/قید است و بدون حرف اضافهٔ to به کار می‌رود (مثلا: a nearby store: یک فروشگاه نزدیک، She lives nearby: او این نزدیکی زندگی می‌کند). برای گفتن «نزدیکِ [چیزی]» نمی‌توان nearby را مستقیما قبل از اسم آورد (نمی‌گوییم nearby the house).

10. Between (بینِ [دو چیز])

 

حرف اضافهٔ between به معنای «بینِ» دو چیز (یا دو گروه مشخص) به کار می‌رود. وقتی فقط دو فرد یا شیء مشخص مد نظر باشند یا حتی اگر تعداد بیشتری شیء باشند اما آن‌ها را تک‌تک و مجزا در نظر بگیریم، از between استفاده می‌کنیم. مفهوم between دلالت بر قرار داشتن در وسطِ دو چیز یا در فضای میان آن‌ها دارد.

  • Ali sat between his two friends. (علی بینِ دو دوستش نشست.)

  • There is a wall between the kitchen and the living room. (یک دیوار بینِ آشپزخانه و نشیمن قرار دارد.)

  • The negotiations between the two countries were successful. (مذاکرات میان دو کشور موفقیت‌آمیز بود.)

نکته: هرچند قاعدهٔ کلی این است که between برای دو چیز استفاده می‌شود، اما اگر تعداد بیشتری چیز هم داشته باشیم ولی آن‌ها را به طور مجزا و قابل تفکیک در نظر بگیریم، باز می‌توان از between استفاده کرد. برای مثال در عبارت between Monday, Wednesday, and Friday از between استفاده شده، چون روزها قابل تفکیک‌اند. (توضیحات بیشتر را در بخش «تفاوت between و among» خواهید دید.)

11. Among (در میانِ [چند چیز])

 

حرف اضافهٔ among نیز به معنای «در میانِ» است، با این تفاوت که معمولا زمانی به کار می‌رود که بیش از دو شخص یا شیء مطرح باشند و آن‌ها را به عنوان یک گروه کلی و غیرقابل تفکیک در نظر بگیریم. یعنی در میان چند چیز قرار گرفتن به شکلی که آن چیزها محیط اطراف را تشکیل می‌دهند.

  • We found a small cottage among the trees. (ما کلبهٔ کوچکی در میانِ درختان پیدا کردیم.)

  • She was sitting among her friends. (او در میانِ دوستانش نشسته بود.)

  • The secret was hidden among the pages of the old diary. (آن راز لابلای صفحات دفترچه خاطرات قدیمی پنهان شده بود.)

نکته: amongst شکل کم‌کاربردتر among است که معنی و کاربردی کاملا مشابه دارد. Amongst حالت رسمی‌تر/قدیمی‌تر دارد و در انگلیسی آمریکایی کم‌تر استفاده می‌شود.

12. In front of (جلویِ)

 

عبارت اضافهٔ in front of به معنای «جلویِ» یا «در مقابلِ» چیزی بودن است. از in front of برای بیان قرار گرفتن یک شخص یا شیء در قسمت روبه‌روی یک چیز دیگر استفاده می‌کنیم. این عبارت نشان می‌دهد چیزی مستقیما در مقابل (پیش روی) چیز دیگری قرار دارد.

  • The car is parked in front of the house. (ماشین جلویِ خانه پارک شده است.)

  • A tall man stood in front of me in the line. (یک مرد قدبلند جلویِ من در صف ایستاده بود.)

  • There is a garden in front of the building. (یک باغچه جلویِ ساختمان قرار دارد.)

نکته: دقت کنید که برای بیان «جلویِ» در انگلیسی باید حتما از کل عبارت in front of استفاده شود و هرگز تنها front of به کار نرود. مثلا اشتباه است بگوییم He stood front of the door؛

باید گفت He stood in front of the door.

13. Behind (پشتِ)

 

حرف اضافهٔ behind به معنی «پشتِ» چیزی بودن است. هرگاه بخواهیم بگوییم یک شیء یا شخص درست در عقب یا پشت سر چیز دیگری قرار گرفته، از behind استفاده می‌کنیم. این کلمه معمولا موقعیتی را توصیف می‌کند که توسط چیزی دیگر پنهان یا پوشیده شده است (چون پشت آن قرار دارد).

  • The child was hiding behind the tree. (کودک پشتِ درخت قایم شده بود.)

  • The sun went behind the clouds. (خورشید به پشتِ ابرها رفت.)

  • He put his hands behind his back. (او دست‌هایش را پشت کمرش گذاشت.)

نکته: behind علاوه بر مکان فیزیکی، به صورت مجازی نیز استفاده می‌شود (مثلا behind the scenes: پشت صحنه، behind schedule: عقب‌تر از برنامه). اما در مفهوم مکان، همیشه به صورت «پشت سر/عقب چیزی» است. مثل behind the door (پشت در)، behind you (عقبت).

14. Inside (داخلِ / درونِ)

 

حرف اضافهٔ inside به معنای «داخلِ» یا درون چیزی بودن است. Inside بسیار شبیه in است و در بسیاری موارد مترادف با آن استفاده می‌شود. با این تفاوت که inside تاکید بیشتری بر داخل عمقی یک فضا بودن دارد. به عنوان مثال ممکن است برای تاکید بر داخل یک ساختمان بودن به‌جای in the building بگوییم inside the building. در کاربردهای روزمره، اغلب می‌توان in و inside را به‌جای هم به کار برد، هرچند inside کمی رسمی‌تر یا تأکیدی‌تر است.

  • The cat is inside the box. (گربه داخلِ جعبه است.) = The cat is in the box. (گربه توی جعبه است.)

  • Is anyone inside the house? (آیا کسی داخل خانه است؟)

  • They waited inside the car. (آن‌ها داخل ماشین منتظر ماندند.)

نکته: inside بیشتر وقتی به کار می‌رود که بخواهیم به صورت شفاف بر محصور بودن درون چیزی تاکید کنیم یا هنگام مقایسه با outside (بیرون) که متضاد آن است. همچنین inside می‌تواند به عنوان اسم یا صفت هم بیاید (مثلا the inside of the box: داخل جعبه)، در حالی که in تنها حرف اضافه است.

15. Outside (بیرونِ / خارجِ)

 

حرف اضافهٔ outside به معنای «بیرونِ» یا «خارجِ» چیزی بودن است. از outside هنگامی استفاده می‌کنیم که چیزی در فضای خارج از یک محدوده یا مکان محصور قرار داشته باشد (در مقابل inside که داخل آن محدوده بود). Outside معمولا با یک اسم می‌آید تا بگوید بیرونِ آن مکان. دقت کنید که outside را نباید بدون اسم برای اشاره به مکان استفاده کرد (برای این حالت، کلمهٔ out کاربرد دارد که حرف اضافهٔ جهت است).

  • The kids are playing outside the house. (بچه‌ها بیرونِ خانه در حال بازی هستند.)

  • I can’t talk now; I’m outside the library. (الان نمی‌توانم صحبت کنم؛ من بیرونِ کتابخانه هستم.)

  • There was a strange noise outside the building. (صدای عجیبی بیرونِ ساختمان بود.)

نکته: outside را نباید مستقیما قبل از اسم بدون of به کار برد مگر در نقش حرف اضافه (همان‌طور که در مثال‌ها دیدید). اگر منظور «بیرون از چیزی» به صورت حرکت باشد، ساختار out of استفاده می‌شود که در واقع حرف اضافهٔ out (حرف اضافه جهت) همراه با of است (مثلا She ran out of the room: او از اتاق بیرون دوید). در مقابل، outside به خودی خود مفهوم مکانی دارد و نیاز به of ندارد (مثلا درست است بگوییم The dog is outside the house اما اشتباه است بگوییم out the house).

به غیر از موارد بالا، حروف اضافهٔ مکان دیگری نیز وجود دارند که کمتر رایج‌اند یا در موقعیت‌های خاص به کار می‌روند. برای مثال within (در محدودهٔ داخلیِ یک مکان – مثلا within 5 miles: در شعاع ۵ مایلی)، beneath و underneath (معادل‌های رسمی‌تر یا تصویری‌تر برای زیرِalong (در امتدادِ)، across (آن‌سویِ، از این طرف به آن طرفِ) و opposite (روبرویِ) جزو حروف اضافه مرتبط با مکان هستند. اما مواردی که فهرست شد رایج‌ترین‌ها و کاربردی‌ترین‌ها در زبان روزمره انگلیسی محسوب می‌شوند.

مقایسهٔ حروف اضافهٔ مشابه (تفاوت‌ها)

 

بعضی از حروف اضافهٔ مکان از نظر معنی یا کاربرد به هم نزدیک‌اند و زبان‌آموزان در استفاده از آن‌ها دچار سردرگمی می‌شوند. در این بخش، به چند جفت از این حروف اضافه که بیشترین شباهت را دارند نگاهی می‌اندازیم و فرق آن‌ها را مشخص می‌کنیم:

تفاوت between و among

دو حرف اضافهٔ between و among هر دو به معنی «بین/در میان» هستند اما کاربرد آن‌ها بسته به تعداد یا ماهیت چیزهایی که درباره‌شان صحبت می‌کنیم متفاوت است. به طور سنتی گفته می‌شود که between برای دو چیز و among برای بیش از دو چیز استفاده می‌شود. این قانون به طور کلی راهنمای خوبی است، اما کاملا مطلق نیست.

  • Between زمانی به کار می‌رود که عناصر مورد نظر مشخص و مجزا باشند – حتی اگر بیش از دو تا باشند. یعنی ما تک‌تک آن‌ها را در نظر می‌گیریم. برای مثال: between Alice, Bob, and Charlie صحیح است چون افراد مجزا شمرده شده‌اند. همچنین between the two buildings (بین دو ساختمان) یا between each tree (بین هر درخت) نشان می‌دهد موارد جداگانه‌اند.

  • Among زمانی استفاده می‌شود که عناصر به شکل یک مجموعه کلی دیده شوند یا تعدادشان بیش از دو و نامعین باشد. به عبارتی، وقتی نمی‌خواهیم یا نمی‌توانیم تک‌تک اجزا را تفکیک کنیم و آن‌ها را به عنوان گروهی واحد لحاظ می‌کنیم، among به‌کار می‌بریم. مثلا: among the trees یعنی «در میان درختان» به شکل کلی (نه بین دو درخت مشخص)، یا among friends یعنی «در میان دوستان» (به عنوان گروه).

به مثال‌ها توجه کنید:

  • I distributed the candies between Ali and Reza. (من آبنبات‌ها را بین علی و رضا پخش کردم.) – دو فرد مشخص هستند.

  • I distributed the candies among the children. (من آبنبات‌ها را بین بچه‌ها پخش کردم.) – بچه‌ها به عنوان یک گروه کلی (بیش از دو نفر) در نظر گرفته شده‌اند.

در مثال اول فقط دو نفر وجود دارند پس between استفاده شده است. در مثال دوم تعداد افراد بیشتر است و ما آن‌ها را به شکل جمعی «بچه‌ها» در نظر گرفته‌ایم، بنابراین از among استفاده کرده‌ایم.

🔸 خلاصه: between عمدتاً برای دو چیز (یا تعداد کمی چیز مشخص و جدا از هم) به کار می‌رود؛ among برای چند چیز یا افراد به شکل یک جمع. (در فارسی هردو گاهی به «بینِ» ترجمه می‌شوند.)
🔸 نکته پیشرفته: همان‌طور که گفتیم اگرچه قانون دو در برابر بیش‌از‌دو همیشه درست نیست، اما یک قاعدهٔ دقیق‌تر این است که اگر موارد قابل تشخیص فردی باشند (حتی ۳ یا ۴ مورد)، می‌توان از between استفاده کرد. Among زمانی است که موارد چنان درهم یا غیرقابل تفکیک‌اند که به صورت یک کل دیده می‌شوند. با این حال، برای سطح پایه همان قانون ساده (دو در برابر بیشتر) کافیست.

تفاوت in و inside

 

همان‌طور که در بخش قبل دیدیم، in و inside هر دو به معنای «داخلِ» هستند و اغلب می‌توانند به جای هم به کار روند. اما چند تفاوت جزئی میان آن‌ها وجود دارد:

  • In یک حرف اضافهٔ عمومی است و در طیف گسترده‌ای از عبارات مکان به کار می‌رود. Inside اندکی خاص‌تر است و معمولاً وقتی استفاده می‌شود که بخواهیم بر داخلی‌بودن چیزی تاکید کنیم یا موقعیت کاملا درونی را مشخص نماییم. مثلا in the box و inside the box هر دو صحیح‌اند، اما inside تاکید می‌کند که کاملا درون جعبه (نه نزدیک لبه‌ها یا نیمه‌بیرون) است.

  • Inside بیشتر در مقابله با outside مطرح می‌شود. مثلا وقتی می‌گوییم Go inside (برو داخل) معمولا در ادامه‌اش not outside فهمیده می‌شود. در حالی که in چنین تقابلی را صراحتا نشان نمی‌دهد.

  • Inside حالت اسم و صفت هم دارد (به معنی «داخلِ چیزی» یا «بخش داخلی»)، اما in فقط حرف اضافه است. مثلا می‌توان گفت the inside of the box (قسمت داخلی جعبه) اما نمی‌توان گفت the in of the box.

مثال:

  • There was an old man inside the cottage. (یک مرد سالخورده داخلِ کلبه بود.) – تاکید بر اینکه مرد داخل کلبه (نه بیرون) است.

  • There was an old man in the cottage. (یک مرد سالخورده در کلبه بود.) – معنای مشابه بالا بدون تاکید خاص.

در اکثر موارد اگر in را با inside جایگزین کنید (یا برعکس)، جمله از نظر گرامری درست می‌ماند و معنای کلی تغییر نمی‌کند. بنابراین نیازی نیست سخت نگران تفاوت ریز این دو باشید؛ با این حال دانستن آن می‌تواند دقت استفاده شما را بالاتر ببرد.

تفاوت above و over

 

هم above و هم over به معنای «بالایِ» چیزی بودن به کار می‌روند و در خیلی از موقعیت‌ها می‌توانند به جای هم استفاده شوند. اما تفاوت‌های ظریفی دارند:

  • Above معمولا صرفا به موقعیت بالاتر (higher position) اشاره می‌کند، بدون اینکه مفهومی از پوشاندن یا تماس وجود داشته باشد. مثلا above the ground یعنی بالاتر از سطح زمین (ممکن است دقیقا عمودی نباشد، فقط ارتفاع بالاتری دارد).

  • Over علاوه بر معنی «بالایِ»، اغلب دلالت بر پوشاندن از بالا یا حرکت به سمت آن سوی چیز دیگری دارد. مثلا a roof over your head (سقفی بالای سرت – که تو را می‌پوشاند)، یا jump over the fence (پریدن از روی نرده به آن سمت). همچنین over می‌تواند معنی «کاملا عمودی از بالا» را هم بدهد (مثلا hold an umbrella over your head: چتری را بالای سرت نگه دار).

مثال:

  • The lamp hung above the table. (چراغ بالای میز آویزان بود.) – صرفا موقعیت بالاتر از میز (احتمالا به سقف وصل است و بالای میز قرار گرفته).

  • He held the umbrella over his head. (او چتر را بالای سرش نگه داشت.) – چتر دقیقا بالای سر است و نقش محافظت/پوشش دارد.

  • A helicopter flew over the city. (یک هلیکوپتر از فرازِ شهر عبور کرد.) – حرکت در آسمان بالای شهر.

در بسیاری از جملات ممکن است استفاده از above یا over هر دو درست باشد و تفاوت معنایی چندانی حس نشود. مثلا می‌توان گفت The bird was flying above the trees یا flying over the trees (هر دو یعنی پرواز پرنده بالای درختان). اما اگر تاکید بر عبور کردن از یک سمت به سمت دیگر باشد یا پوشش دادن، over انتخاب دقیق‌تری است.

تفاوت under و below

 

هر دو حرف اضافهٔ under و below به معنای «زیرِ» هستند و تا حدی قابل جایگزینی‌اند، اما تفاوت‌های کوچکی در کاربرد آن‌ها وجود دارد:

  • Under اغلب به معنای مستقیما در پایین چیزی بودن یا تحت پوشش/سایه چیزی بودن است. مثلا under the table یعنی دقیقا زیر میز (شاید تماس نداشته باشد ولی در محدوده زیر سطح میز است)، یا under the blanket (زیر پتو، یعنی پتو کاملا روی فرد/شیء قرار دارد).

  • Below بیشتر بر سطح پایین‌تر یا نقطه‌ای پایین‌تر تاکید می‌کند، نه لزوما درست در زیر چیزی. مثلا below the surface of the water (در زیر سطح آب) یا below the text (پایین‌تر از متن). Below معمولا در مواردی که چیزی مستقیما بالای مورد نظر نیست استفاده می‌شود؛ یعنی جنبهٔ «تحت پوشش بودن» در آن مطرح نیست. همچنین در مقایسه‌های رتبه‌ای یا عددی از below استفاده می‌شود (مثلا below average, 10°C below zero).

مثال:

  • The cat is hiding under the bed. (گربه زیرِ تخت پنهان شده است.) – یعنی دقیقا زیر تخت (تخت بالای سر گربه قرار دارد).

  • The basement is below ground level. (زیرزمین پایین‌تر از سطح زمین است.) – یعنی در سطحی پایین‌تر واقع شده، نه اینکه چیزی مستقیما روی آن باشد.

  • His score was below 50. (امتیاز او زیرِ ۵۰ بود.) – در مقیاس نمره، کمتر از ۵۰.

خلاصه اینکه اگر منظورمان «درست در زیر و احتمالا پوشیده‌شده توسط چیزی» باشد، معمولا under مناسب‌تر است، و اگر منظور «در سطحی پایین‌تر به طور کلی» باشد below را به کار می‌بریم. در خیلی موارد البته هر دو قابل استفاده‌اند (مثلا under the sky یا below the sky معمول نیست چون آسمان یک گستره است نه شیء پوشاننده، اما under a tree و below a tree تقریباً مفهوم یکسان می‌دهند، هرچند under a tree رایج‌تر است چون درخت به عنوان چیزی که می‌توان زیر سایه‌اش نشست در نظر گرفته می‌شود).

نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج در استفاده از حروف اضافهٔ مکان

 
  • اشتباه بین حرف اضافهٔ مکان و جهت: حروف اضافه‌ای مثل to, into, out of نشانگر جهت حرکت هستند، در حالی که حروف اضافهٔ مکان (at, in, on, etc.) مقصد یا مکان نهایی ثابت را نشان می‌دهند. مثلا: go to school (رفتن به مدرسه) فعل حرکتی با to است، اما be at school (در مدرسه بودن) حالت سکون با at است. بسیاری از زبان‌آموزان حروف اضافهٔ جهت را به اشتباه به جای حروف اضافهٔ مکان استفاده می‌کنند یا برعکس. به عنوان نمونه: come in the room به معنی «به اتاق بیا» درست نیست، باید گفت come into the room (into نشان حرکت به داخل دارد)؛ در مقابل، برای بیان حالت سکون می‌گوییم He is in the room (او داخل اتاق است). پس دقت کنید که آیا جمله شما حرکت و جهت را بیان می‌کند یا مکان ثابت را، و متناسب با آن حرف اضافه را برگزینید.

  • عدم تطابق با افعال خاص: برخی فعل‌ها در انگلیسی نیازی به حرف اضافه‌ای که در فارسی معمولا همراهشان می‌آید ندارند. این هم می‌تواند منبع اشتباه شود. به طور مثال در فارسی می‌گوییم «وارد چیزی شدن» و حرف اضافهٔ «به» را داریم، اما در انگلیسی با فعل enter هیچ حرف اضافهٔ مکانی نمی‌آید. بنابراین enter the room صحیح است نه enter to the room. یا فعل reach (رسیدن به) در انگلیسی مستقیم مفعول می‌گیرد: reach the station (به ایستگاه رسیدن) و نباید گفت reach to the station. همچنین در فارسی می‌گوییم «با چیزی تماس گرفتن/گرفتن»، اما در انگلیسی فعل contact خودش کافی است و نیازی به حرف اضافه (with یا to) ندارد. اینگونه تفاوت‌ها را باید به خاطر داشت و از اضافه‌کردن حروف اضافهٔ غیرضروری اجتناب کرد.

  • گزینهٔ درست را برای سطح‌ها و مکان‌ها انتخاب کنید: اشتباه دیگر، به‌کاربردن حرف اضافهٔ نادرست برای بعضی موقعیت‌های مکانی خاص است. برای نمونه:

    • برای سطوح (میز، کف، دیوار و …) همیشه از on استفاده کنید نه in. (مثال غلط: The book is in the table – مثال درست: The book is on the table.)

    • برای شهرها و کشورها از in استفاده کنید، نه at. (غلط: at Paris – درست: in Paris.)

    • برای آدرس‌های دقیق (شماره و خیابان) یا مکان‌های کوچک خاص از at استفاده کنید. (مثلا: at 21 Oxford Street یا at the door.)

    • برای وسایل نقلیه عمومی (اتوبوس، قطار، هواپیما, کشتی) از on استفاده کنید، نه in. (می‌گوییم on the bus/train/plane, درحالی‌که برای خودرو شخصی یا تاکسی می‌گوییم in the car/taxi.) این تفاوت رایجی است که زبان‌آموزان ابتدا ممکن است برعکس به کار ببرند.

    • در ترکیب‌های مصطلح باید دقت کرد: مثلاً at home درست است ولی in home نه؛ یا باید بگوییم on holiday (در تعطیلات) نه in holiday.

  • حذف یا اضافه نکردن نابجای حروف اضافه: گاهی عدم آشنایی با عبارت‌های ثابت انگلیسی باعث می‌شود حرف اضافه‌ای را اضافه کنیم یا حذف کنیم که نباید. برای مثال: در انگلیسی می‌گوییم depend on something (وابسته به چیزی بودن) – نمی‌توان on را حذف کرد؛ یا بالعکس می‌گوییم discuss something (در مورد چیزی بحث کردن) – نباید بعد از discuss حرف اضافهٔ about آورد (در فارسی می‌گوییم «درباره چیزی بحث کردن» ولی در انگلیسی discuss about غلط است). این گونه موارد خارج از بحث صرف «حروف اضافه مکان» هستند اما به طور کلی یادآوری می‌کنند که هر فعل/صفت ممکن است حرف اضافهٔ خاص خود را داشته باشد و باید آن را به خاطر سپرد.

در کل، بهترین راه جلوگیری از اشتباه در حروف اضافه این است که به حفظ کردن ترکیبات درست بپردازید و تا جای ممکن از ترجمهٔ لفظ‌به‌لفظ دوری کنید. با خواندن و شنیدن جملات انگلیسی و توجه به حروف اضافهٔ استفاده‌شده، به مرور حس زبانی بهتری نسبت به کاربرد صحیح آن‌ها پیدا خواهید کرد.

تمرین پایانی

 

برای اطمینان از یادگیری مبحث حروف اضافهٔ مکان، به چند سؤال و جملهٔ زیر توجه کنید. سعی کنید جای خالی را با حرف اضافهٔ مناسب پر کنید. (پاسخ صحیح هر مورد در بخش پایین آمده است.)

  1. The telephone is ___ the table.

  2. The children were playing ___ front of the house.

  3. Ali sat ___ his two best friends.

  4. The cat was hiding ___ the chair.

  5. They built a bridge ___ the river.

  6. Jane is waiting for you ___ the door.

  7. We found a small cottage ___ the trees.

  8. My family lives ___ a small apartment ___ Tehran.

پاسخ‌ها:

  1. The telephone is on the table. (تلفن روی میز است.)

  2. The children were playing in front of the house. (بچه‌ها جلوی خانه بازی می‌کردند.)

  3. Ali sat between his two best friends. (علی بینِ دو دوست صمیمی‌اش نشست.)

  4. The cat was hiding under the chair. (گربه زیر صندلی قایم شده بود.)

  5. They built a bridge over the river. (آن‌ها پلی روی رودخانه ساختند.)

  6. Jane is waiting for you at the door. (جین دمِ در منتظر تو است.)

  7. We found a small cottage among the trees. (ما کلبه‌ای کوچک در میان درختان پیدا کردیم.)

  8. My family lives in a small apartment in Tehran. (خانواده‌ام در آپارتمانی کوچک در تهران زندگی می‌کنند.)

سوالات پرسشی Wh در انگلیسی

 

در زبان انگلیسی دو نوع اصلی سوال وجود دارد: سوالات بلی/خیر (Yes/No) و سوالات پرسشی Wh. سوالات بلی/خیر با افعال کمکی (do/does/did یا فعل to be) آغاز شده و پاسخ آنها فقط «بله» یا «خیر» است. اما سوالات Wh (یا سوالات باز) با کلمات پرسشی خاصی شروع می‌شوند (مانند What, Where, Who, When, Why, Which, Whose, How) و پاسخ آنها نمی‌تواند صرفاً «بله/خیر» باشد. به عبارت دیگر، سوالات Wh برای پرسش درباره اطلاعات خاص (اشخاص، مکان‌ها، زمان، دلایل، روش‌ها و غیره) به کار می‌روند.

تعریف و تفاوت با سوالات Yes/No

 

سوالات Wh، «سوالات باز» هستند که با کلمات پرسشی شروع می‌شوند و هدفشان جمع‌آوری اطلاعات بیشتر است. مثلاً «?What is your name» («اسمت چیست؟») یک سوال Wh است. برخلاف آن، سوال Yes/No مثل «Is your name John?» با پاسخ «بله» یا «خیر» جواب داده می‌شود. بنابراین، فرق اصلی این است که سوالات Wh به دنبال توضیح یا جواب مفصل هستند و جوابشان «بله/خیر» نیست.

فهرست کامل کلمات پرسشی Wh همراه با معنی و کاربرد :

 

کلمات پرسشی Wh عبارتند از: What, Where, Who, When, Why, Which, Whose, How. هر یک کاربرد خاصی دارند. به طور خلاصه:

  • Who (چه کسی): درباره افراد سؤال می‌کند.

  • What (چه چیزی/چه کار): درباره اشیاء، اعمال یا اطلاعات پرسش می‌کند.

  • Where (کجا): درباره مکان یا محل سؤال می‌شود.

  • When (کی/چه زمانی): درباره زمان می‌پرسد.

  • Why (چرا): علت یا دلیل را جویا می‌شود.

  • Which (کدام): برای انتخاب از میان گزینه‌های مشخص به کار می‌رود.

  • Whose (مالِ چه کسی): مالکیت یا تملک را می‌پرسد.

  • How (چگونه/چطور/چقدر): درباره روش، نحوه یا مقدار سؤال می‌کند.

مثال:

  • What about things: «What is this» («این چیست؟»).

  • When about time: «When is the meeting» («جلسه چه زمانی است؟»).

  • Which about choices: «Which color do you like» («کدام رنگ را دوست داری؟»).

  • How about manner: «How do you solve this» («چطور این را حل می‌کنی؟»).

ساختار گرامری سوالات Wh

 

ساختار سوالات Wh بسته به فعل جمله متفاوت است:

  • با فعل to be: اگر فعل اصلی to be باشد (am/is/are/was/were)، ساختار به صورت  ? .... + فاعل +Wh + to be   است.
    مثال: «?Where is the library» («کتابخانه کجاست؟»).

  • با فعل کمکی (Do/Does/Did): در زمان حال ساده و گذشته ساده به طور معمول از do/does/did استفاده می‌شود: ساختار  ?  ... + فعل اصلی (مصدر) + فاعل +Wh + do/does/did 
    مثال: «?What do you want» («چه می‌خواهی؟») و «?When did they arrive» («آنها چه زمانی رسیدند؟»).

  • با افعال وجهی (Modal Verbs): اگر جمله شامل فعل وجهی (مانند can, should, will, may و غیره) باشد، ساختار  ?...فعل اصلی +فاعل +فعل وجهی +Wh  خواهد بود.
    مثال: «?How can I help you» («چطور می‌توانم به شما کمک کنم؟»).

  • زمانی که کلمه پرسشی فاعل است: اگر کلمه Wh خودش فاعل جمله باشد، نیازی به فعل کمکی نیست و ساختار به صورت فعل اصلی +Wh می‌شود.
    مثال: «Who broke the window?» («چه کسی پنجره را شکست؟») – در اینجا who فاعل است و فعل کمکی نداریم.

نکته: در صورتی که سوال دارای قید مکان یا علت باشد، قید معمولا در وسط یا انتهای جمله می‌آید: «?Why are you late» («چرا دیر کردی؟»).

جدول خلاصه کاربرد هر کلمه پرسشی

 

جدول زیر خلاصه‌ای از هر کلمه پرسشی همراه با کاربرد کلی و یک مثال انگلیسی (و ترجمه‌ی فارسی) را نشان می‌دهد:

کلمه پرسشیدربارهٔ چه چیزی؟مثال انگلیسیترجمه فارسی
Whoافراد? Who is your friendدوست شما چه کسی است؟
Whatاشیاء/اطلاعات? What are you doingچه کار می‌کنی؟
Whenزمان? When will I see youچه زمانی شما را خواهم دید؟
Whereمکان/محل? Where are we goingکجا می‌رویم؟
Whyعلت/دلیل? Why are you looking at meچرا به من نگاه می‌کنی؟
Whichانتخاب/گزینه‌ها? Which dress do you preferکدام پیراهن را ترجیح می‌دهی؟
Whoseمالکیت/تملک? Whose bag is thisاین کیف مال چه کسی است؟
Howروش/نحوه/میزان? How can I contact youچطور می‌توانم با شما تماس بگیرم؟

مثال‌های متنوع انگلیسی با ترجمه فارسی

 

برای تثبیت فهم ساختار سوالات پرسشی Wh، مثال‌های زیر آورده شده است:

  • ?What is your name – «اسم شما چیست؟»

  • ?Where do you live – «کجا زندگی می‌کنی؟»

  • ?When will they come – «آنها کی خواهند آمد؟»

  • ?Who did you meet yesterday – «دیروز چه کسی را ملاقات کردی؟»

  • ?Why are you laughing – «چرا می‌خندی؟»

  • ?Which movie do you want to watch – «کدام فیلم را می‌خواهی تماشا کنی؟»

  • ?How can I improve my English – «چطور می‌توانم زبان انگلیسی‌ام را بهتر کنم؟»

  • ?Whose book is this  – «این کتاب مال چه کسی است؟»

این مثال‌ها نشان می‌دهند که کلمات پرسشی در اول جمله قرار می‌گیرند و بسته به فعل جمله، ساختار جمله متفاوت است.

تفاوت بین Wh‌ها و کاربردهای مشابه

 
  • What vs. Which: از what زمانی استفاده می‌کنیم که دامنه گزینه‌ها نامحدود یا تعداد زیادی احتمال وجود دارد، ولی which وقتی به تعداد محدودی از گزینه‌های مشخص اشاره داریم.

  •  مثلاً در «?What color is your car» (رنگ ماشین تو چیست؟)، گزینه‌های رنگ وسیع است، اما در «?Which of these shirts do you prefer» (کدام یک از این پیراهن‌ها را ترجیح می‌دهی؟) دانسته‌ایم که بین چند پیراهن خاص انتخاب می‌کند.

  • Who vs. Whom: Who یک ضمیر فاعلی است و برای پرسش درباره فاعل جمله به کار می‌رود، اما whom ضمیر مفعولی بوده و برای پرسش درباره مفعول یا متمم مفعولی استفاده می‌شود. مثلاً در «?Who broke the vase» (چه کسی گلدان را شکست؟) از who استفاده می‌کنیم چون ضمیر جایگزین «he/she» می‌شود (فاعل). اما در «?Whom did you see» (چه کسی را دیدی؟) به مفعول اشاره است و از whom استفاده می‌شود. در زبان محاوره امروزی اغلب whom را با who جایگزین می‌کنند، اما در نوشتار رسمی رعایت این تمایز توصیه می‌شود.

  • How vs. How many/How much: How به تنهایی درباره روش یا وضعیت می‌پرسد، اما ترکیب‌های آن برای مقادیر و تعداد (نظیر how many برای اسامی قابل شمارش و how much برای غیرقابل شمارش) استفاده می‌شوند.                    مثلاً «?How are you» (حالت چطور است؟) با how, و «?How many books do you have» (چند کتاب داری؟) با how many.

  • نکته: گاهی اصطلاحات پرسشی مشابهی وجود دارند، مثل what for (برای چه منظور) و why (چرا) که هردو علت را می‌پرسند ولی what for معمولا کاربرد محاوره‌ای یا رسمی‌تر برای هدف دارد.

نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج

 
  • ترتیب کلمات: در سوالات Wh معمولاً فعل کمکی (یا to be) قبل از فاعل می‌آید. مثلاً «?What do you want» صحیح است، اما «?What you do want» اشتباه است.

  • عدم استفاده از do با «to be»: با افعال to be (am/is/are/was/were) از do/does/did استفاده نمی‌کنیم. درست: «?Where is she» (او کجاست؟)؛ اشتباه: «?Where does she is». این اشتباه رایج با فعل to be حذف می‌شود.

  • فراموشی فعل کمکی: در زمان‌های گذشته یا حال ساده، اگر فعل اصلی فعل وجهی یا to be نباشد، نباید فعل کمکی را فراموش کرد. مثلاً درست: «?When did they arrive» (کی رسیدند؟)؛ اشتباه: «?When they arrive». همیشه باید از do/does/did استفاده کرد مگر اینکه خود فعل کمکی باشد.

  • استفاده‌ی نادرست از who/whom: بسیاری در کاربرد whom دچار اشتباه می‌شوند؛ قوانین ساده‌ای وجود دارد که اگر ضمیر مفعول باشد «whom» به کار می‌رود.

  • جواب نادرست: پاسخ‌دهی با «بله/خیر» به سوالات Wh اشتباه است. به سوال Wh باید جواب اطلاعاتی داد، مثلاً به «?Where are you from» نمی‌توان پاسخ «Yes» داد.

 

زمان حال ساده (Simple Present) در زبان انگلیسی

 

تعریف و کاربردها: زمان حال ساده برای بیان عادت‌ها، کارهای روزمره، حقایق عمومی و امور برنامه‌ریزی‌شده استفاده می‌شود. به طور کلی، این زمان برای بیان موارد زیر به کار می‌رود:

  • حقایق کلی و قوانین علمی: مثال: “The sun rises in the east.” (خورشید از شرق طلوع می‌کند.).

  • عادت‌ها و کارهای منظم روزانه: مثال: “I drink coffee every morning.” (من هر صبح قهوه می‌نوشم.).

  • برنامه‌های ثابت یا جدول زمانی: مثال: “The train leaves at 6 p.m.” (قطار ساعت ۶ عصر حرکت می‌کند.).

  • احساسات، وضعیت‌ها و نظرات ثابت: مثال: “She loves chocolate.” (او عاشق شکلات است.).
    همچنین زمان حال ساده معمولاً با قیدهای تکرار مانند always, often, usually, sometimes, never به کار می‌رود تا تناوب یا درصد وقوع عمل را نشان دهد.

ساختار جملات مثبت، منفی و پرسشی

 

  • جمله مثبت (Affirmative): در جملات مثبت معمولی (به جز فعل be) ساختار کلی به صورت فاعل + شکل سادهٔ فعل است. تنها در سوم شخص مفرد (he/she/it) به فعل ‑s (یا ‑es) اضافه می‌شود.

    • مثال‌ها: “I play football.” (من فوتبال بازی می‌کنم.) – “He plays football.” (او فوتبال بازی می‌کند.)

  • جمله منفی (Negative): برای منفی کردن جملات حال ساده از فعل کمکی do/does به همراه not استفاده می‌کنیم. به این صورت که «do not» (مخفف don’t) با I/You/We/They و «does not» (مخفف doesn’t) با He/She/It به کار می‌رود.

    • ساختار کلی: فاعل + do/does + not + شکل پایه فعل.

    • مثال‌ها: “They do not (don’t) like pizza.” (آن‌ها پیتزا دوست ندارند.) – “She does not (doesn’t) go to school.” (او به مدرسه نمی‌رود.).

  • جمله پرسشی (Question): برای پرسش به زمان حال ساده، ساختار با فعل کمکی do/does شروع می‌شود و بعد فاعل و شکل پایه فعل می‌آی.

    • مثال‌ها: “Do you speak English?” (آیا تو انگلیسی صحبت می‌کنی؟) – “Does he play tennis?” (آیا او تنیس بازی می‌کند؟).

جدول خلاصه ساختارها با مثال‌های ترجمه‌شده

 

نوع جملهساختار کلیمثال (انگلیسی – فارسی)
مثبت (مفرد)(+s/es برای he/she/it) + فعل + Subject She visits her grandmother – او به دیدن مادربزرگش می‌رود.
مثبت (جمع)فعل + Subject They play football every weekend. – آن‌ها هر آخر هفته فوتبال بازی می‌کنند.
منفی (مفرد) فعل + Subject + does not He does not (doesn’t) like coffee. – او قهوه دوست ندارد.
منفی (جمع) فعل + Subject + do not We do not (don’t) watch TV at night. – ما شب‌ها تلویزیون تماشا نمی‌کنیم.
پرسشی (مفرد)? + فعل + Does + Subject ?Does she play tennis – آیا او تنیس بازی می‌کند؟
پرسشی (جمع)? + فعل + Do + Subject ?Do you play chess – آیا شما شطرنج بازی می‌کنید؟

نقش do/does در جملات پرسشی و منفی

 

در حال ساده، برای ساخت جملات سوالی و منفی (به جز فعل be) از فعل کمکی do/does استفاده می‌کنیم. به این صورت که:

  • در جملات سوالی به جای فاعل اول do/does می‌آید. برای فاعل‌های I, you, we, they از do و برای فاعل‌های he, she, it از does استفاده می‌شود.

  • در جملات منفی شکل منفی «does not» (معادل doesn’t) برای he/she/it و «do not» (معادل don’t) برای سایر فاعل‌ها به کار می‌رود.
    مثال: “Does he like music?” (آیا او موسیقی دوست دارد؟) – “They don’t have school today.” (آن‌ها امروز مدرسه ندارند.). همچنین در جملات منفی مخفف‌های don’t و doesn’t به جای do not و does not بسیار رایج‌اند.

نکات مهم

 

  • سوم شخص مفرد: اگر فاعل جمله سوم شخص مفرد باشد (he, she, it)، به انتهای فعل اصلی یک ‑s یا ‑es اضافه می‌شود. برای مثال: “He walks home.” – او به خانه می‌رود (رفتن منظره).

  • قیدهای تکرار: قیدهای تکرار مثل always, often, usually, sometimes, never, every day اغلب در کنار زمان حال ساده می‌آیند تا تکرار عمل را بیان کنند. مثلاً: “She always drinks tea in the morning.” – او صبح‌ها همیشه چای می‌نوشد.

  • افعال کمکی در مثبت: در جملات مثبت ساده (به جز زمان حال استمراری و فعل be) نیازی به do/does نیست (مثلاً He goes, نه He does go مگر برای تأکید است).

  • تفاوت با حال استمراری: اگر عملی در همین لحظه در حال انجام باشد، معمولاً از زمان حال استمراری استفاده می‌کنیم و نه حال ساده. مثلاً “He is eating now.” (او الان دارد غذا می‌خورد.). استفاده از حال ساده در این مواقع اشتباه است.

  • افعال بی‌قاعده: فعل «to be» و برخی افعال دیگر ساختار خاصی دارند و از قاعده do/does پیروی نمی‌کنند. برای مثال در حالت ساده «to be»: I am, you are, he is (و معکوس‌هایشان) استفاده می‌شود (نیاز به do/does نیست).

اشتباهات رایج فارسی‌زبانان

 

زبان‌آموزان فارسی‌زبان اغلب در زمان حال ساده موارد زیر را اشتباه می‌کنند:

  • فراموش کردن -s در سوم شخص مفرد: مثلاً می‌گویند “She play football” به جای “She plays football”.

  • اضافه کردن -s به افعال با فاعل جمع: مثلاً “They goes to school” به جای “They go to school”.

  • ساختار نادرست سوال: استفاده نکردن از do/does یا مکان نادرست آن. مثلاً “Does they like pizza?” یا “You like coffee?” به جای “Do they like pizza?” یا “Do you like coffee?”.

  • ساختار نادرست منفی: مثل استفاده از شکل مثبت فعل به همراه don’t/doesn’t یا حذف آن. مثلاً “She don’t like tea.” یا “He does like tea not.” به جای “She doesn’t like tea.” و “He does not like tea.”.

  • کاربرد نادرست زمان حال ساده: به کار بردن حال ساده برای موقعیت‌هایی که باید از حال استمراری استفاده شود (مثلاً گفتن “I go home now.” به جای “I am going home now.”). این اشتباه رایج است و باید به تفاوت‌ها توجه شود.

زمان گذشته ساده (Past Simple Tense)

 

زمان گذشته ساده برای بیان عملی یا رویدادی به کار می‌رود که در زمان مشخصی در گذشته اتفاق افتاده و کامل شده است. با اکثر افعال، برای ساخت گذشته ساده کافی است به مصدر آن‌ها «-ed» اضافه کنیم(مثلاً work → worked). با این حال افعال بی‌قاعده (مانند go – went, do – did, see – saw) تغییرات خاص خود را دارند. برای مثال فعل be در گذشته به دو صورت was (برای مفرد) و were (برای جمع) صرف می‌شود.

ساختار گذشته ساده

 

در جملات مثبت گذشته ساده، فاعل + شکل گذشته فعل می‌آید (برای افعال باقاعده -ed اضافه می‌شود؛ برای افعال بی‌قاعده شکل تغییر یافته آن استفاده می‌شود). در این حالت از فعل کمکی جداگانه‌ای استفاده نمی‌کنیم به عنوان مثال: I worked (من کار کردم)، She went (او رفت)، We were happy (ما خوشحال بودیم).

در جملات منفی گذشته ساده از ساختار فاعل + did not + فعل(مصدر) استفاده می‌کنیم. فعل کمکی did نقش زمان گذشته را دارد و فعل اصلی به شکل ساده (مصدر بدون to) می‌آید. برای مثال:

  • I didn’t work. (من کار نکردم.)

  • They didn’t go to school. (آن‌ها به مدرسه نرفتند.)

برای فعل be در منفی گذشته ساده، به‌جای did از was not/weren’t استفاده می‌کنیم (مثلاً Joan wasn’t happy, The students were not prepared).

برای جملات پرسشی بله/خیر در گذشته ساده، از الگوی Did + فاعل + شکل ساده فعل؟ استفاده می‌شود. مثال‌ها: Did you work yesterday? (آیا دیروز کار کردی؟)، Did she play tennis last week? (آیا هفتهٔ پیش تنیس بازی کرد؟). در این حالت پس از did فعل به صورت ساده می‌آید.

در سوالات wh- (چندمعیاره)، سؤال‌ساز در ابتدا قرار می‌گیرد و پس از آن ساختار بالا برقرار می‌شود (مثلاً When did they meet?). تنها در مورد فعل to be برای سوال، همچنان از جابه‌جایی معمول بین be و فاعل استفاده می‌کنیم (مثلاً Was he right?, Were you late).

جدول زیر ساختارهای گذشته ساده را نشان می‌دهد:

فاعلجمله مثبت (Affirmative)جمله منفی (Negative)جمله پرسشی (Question)
I / You / We / TheyI worked. (من کار کردم.)I didn’t work. (من کار نکردم.)Did I work (آیا کار کردم؟)
He / She / ItShe went. (او به خانه رفت.)She didn’t go. (او نرفت.)Did she go (آیا او رفت؟)

کاربردهای گذشته ساده

 

گذشته ساده در موارد زیر به کار می‌رود:

  • بیان عمل یا رویداد یک‌باره در گذشته: وقتی عملی در گذشته رخ داده و تمام شده باشد. مثلاً I met my wife in 1983 (من در سال ۱۹۸۳ همسرم را ملاقات کردم).

  • بیان عادات یا رویدادهای تکرارشونده: مثلاً When I was a child, I walked to school every day (وقتی بچه بودم، هر روز پیاده تا مدرسه می‌رفتم).

  • بیان وضعیت یا حالتی در گذشته: مثلاً I lived abroad for ten years (من ده سال در خارج زندگی کردم).

  • استفاده از قیدهای زمانی خاص گذشته: عباراتی مانند yesterday, last week/year, two days ago, in 2010, on Monday و غیره معمولاً با گذشته ساده می‌آیند. همچنین عبارت‌هایی مثل a long time ago و ago را در جملات گذشته ساده به کار می‌بریم (مثلاً I met my wife a long time ago.).

  • روایت داستان یا وقایع پی‌درپی در گذشته: در تعریف یک داستان یا شرح سلسله وقایع گذشته، عمدتاً از گذشته ساده استفاده می‌شود. به عنوان نمونه:
    “The wind was howling … The door opened and James Bond entered. He took off his coat ... در این مثال، پس‌زمینه با گذشته استمراری توصیف شده، اما اغلب فعل‌های اصلی با گذشته ساده بیان می‌شوند.

نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج

 
  • در جملات مثبت گذشته ساده از فعل کمکی did یا was استفاده نمی‌کنیم. مثلاً بیان جمله‌ی I worked in London صحیح است، اما I was work in London نادرست است.

  • در جملات پرسشی و منفی گذشته ساده از did (یا did not) استفاده می‌شود. همچنین پس از did فعل اصلی باید به شکل ساده بیاید. برای مثال، Did he write the letter? (آیا او نامه را نوشت؟) درست است، اما Did he wrote the letter? نادرست است. به همین ترتیب، He didn’t go (او نرفت) صحیح و He didn’t went غلط است.

  • افعال بی‌قاعده را با افزودن -ed صرف نمی‌کنیم. برای مثال نوشتن «He writed a letter.» نادرست است؛ شکل درست آن He wrote است. جدول صرف بی‌قاعده‌ها را باید یاد گرفت (مثل write → wrote, buy → bought, have → had).

  • اشتباه رایج دیگر، اشتباه گرفتن گذشته ساده و حال کامل (Present Perfect) است. گذشته ساده برای عملی است که در گذشته مشخص و تمام شده است (مثلاً I visited Paris last year.)، اما حال کامل برای عملی است که یا تازه به اتمام رسیده یا به زمان حال ربط دارد.

  • دقت کنید که در جملات منفی یا پرسشی حتماً فعل اصلی به شکل مصدر استفاده شود (حتی اگر فعل اصلی have باشد). مثلاً می‌گوییم He didn’t have a car (او ماشین نداشت) و نه He didn’t had a car.

مثال‌های سطح‌بندی‌شده

 

مثال‌های سطح مبتدی

 
  • I watched a movie yesterday. (دیروز فیلم دیدم.)

  • They didn’t go to school last Monday. (آن‌ها دوشنبهٔ گذشته به مدرسه نرفتند.)

  • She saw a cat in the garden. (او در باغ گربه‌ای دید.)

  • Did you eat breakfast this morning? (امروز صبح صبحانه خوردی؟)

مثال‌های سطح متوسط

 
  • We studied French and Spanish in high school. (در دبیرستان فرانسوی و اسپانیایی می‌خواندیم.)

  • When did he arrive at the airport? (چه‌وقت به فرودگاه رسید؟)

  • They visited their grandparents every weekend. (آن‌ها هر آخر هفته پیش پدربزرگ و مادربزرگشان می‌رفتند.)

  • I didn’t call you because I was busy. (بهت زنگ نزدم چون سرم شلوغ بود.)

مثال‌های سطح پیشرفته

 
  • Despite the rain, we enjoyed our trip to the city. (با وجود باران، از سفرمان به شهر لذت بردیم.)

  • He told me he saw the movie, but I knew he didn’t. (به من گفت فیلم را دیده، اما من می‌دانستم که او ندیده است.)

  • After the meeting ended, everyone left the room quietly. (پس از پایان جلسه، همه آرام سالن را ترک کردند.)

  • She insisted that she had finished the project on time. (او تأکید کرد که پروژه را به‌موقع تمام کرده است.)

تمرین‌ها

 

تمرین‌های سطح مبتدی

 
  1. She ___ to school yesterday. (go)

  2. My brother ___ (not / attend) the class.

  3. They ___ (plan) a trip last week.

پاسخ:

  1. She went to school yesterday. (از آن‌جایی که go فعل بی‌قاعده است، شکل گذشته‌ی آن went است.)

  2. My brother didn’t attend the class. (در جمله منفی از did not + attend استفاده می‌کنیم؛ attend به شکل ساده می‌آید.)

  3. They planned a trip last week. (فعل plan پایان‌بن کنسونانت-مصوت-کنسونانت دارد، بنابراین برای ساخت گذشته حرف آخر دو برابر شده: plan → planned.)

تمرین‌های سطح پیشرفته

 
  1. تصحیح کنید: They buyed a new computer last month.

  2. تصحیح کنید: She didn’t went to the concert.

  3. تصحیح کنید: Did he came on time?

پاسخ:

  1. They bought a new computer last month. (فعل buy بی‌قاعده است و گذشته‌ی آن bought می‌شود.)

  2. She didn’t go to the concert. (پس از didn’t فعل باید شکل ساده go داشته باشد.)

  3. Did he come on time? (سؤال بله/خیر با Did + فعل ساده ساخته می‌شود؛ پس به جای came باید come بیاید.)

اسامی قابل‌شمارش (Countable Nouns) و غیرقابل‌شمارش (Uncountable Nouns) 

 

یکی از مفاهیم پایه در دستور زبان انگلیسی، تقسیم اسامی به دسته‌های قابل‌شمارش و غیرقابل‌شمارش است. در این مقاله به تعریف دقیق این دو نوع اسم همراه با مثال‌های توضیحی می‌پردازیم و تفاوت‌های ساختاری و معنایی آن‌ها را بررسی می‌کنیم. علاوه بر این، نکات گرامری مهم و اشتباهات رایجی که زبان‌آموزان ممکن است در تشخیص یا به‌کارگیری این اسامی مرتکب شوند، بیان شده است.

تعریف اسامی قابل‌شمارش (Countable Nouns)

 

اسامی قابل‌شمارش به اسامی‌ای گفته می‌شود که می‌توان آن‌ها را با اعداد شمرد. این اسامی معمولاً دارای دو حالت مفرد و جمع هستند و در حالت مفرد می‌توانند با حرف نامعین «a» یا «an» بیایند. برای مثال، کلمه‌ی book (کتاب) یک اسم قابل‌شمارش است: می‌توان گفت one book (یک کتاب) یا two books (دو کتاب). همچنین اسامی مانند house (خانه)، idea (ایده)، car (ماشین)، flower (گل)، pen (خودکار) و tree (درخت) از مثال‌های اسامی قابل‌شمارش هستند.

تعریف اسامی غیرقابل‌شمارش (Uncountable Nouns)

 

اسامی غیرقابل‌شمارش، یا اسامی کلی (mass nouns)، به اسامی‌ای گفته می‌شود که حالت یا مقداری دارند که قابل‌شمارش نیست. این دسته شامل مایعات و موادی مانند آب (water), شن, هوا و همچنین مفاهیم و عواطف مجردی مانند creativity (خلاقیت) یا courage (شجاعت) می‌شود. اسامی غیرقابل‌شمارش معمولاً شکل جمع ندارند و با فعل مفرد به‌کار می‌روند. همچنین نمی‌توان از حرف «a/an» برای آن‌ها استفاده کرد. برای بیان مقدار یا کمیت اسامی غیرقابل‌شمارش از واژگان و عبارت‌هایی مانند some, any, much, a little, a lot of و مانند آن یا از واحدهای سنجش (مثلاً a cup of, a piece of) استفاده می‌شود. برای نمونه، کلماتی مانند water (آب)، sugar (شکر)، rice (برنج)، knowledge (دانش)، money (پول)، information (اطلاعات) و advice (نصیحت) غیرقابل‌شمارش هستند و معمولاً به صورت مفرد به‌کار می‌روند.

تفاوت‌های ساختاری

 
  • شکل مفرد/جمع: اسامی قابل‌شمارش دارای دو فرم مفرد و جمع هستند (برای مثال one dog – two dogs)، در حالی که اسامی غیرقابل‌شمارش معمولاً شکل جمع ندارند.

  • حروف تعریف: تنها اسامی قابل‌شمارش مفرد می‌توانند با حرف «a/an» بیایند (مثلاً a car). اسامی غیرقابل‌شمارش هرگز با «a/an» همراه نمی‌شوند.

  • پرسش کمیت: برای پرسش در مورد تعداد اسامی قابل‌شمارش از عبارت «How many» استفاده می‌شود، اما برای اسامی غیرقابل‌شمارش از «How much» استفاده می‌کنیم. مثلاً «How many friends do you have?», «How much water is left?»

  • کمیّت و تعیین‌کننده‌ها: اسامی قابل‌شمارش معمولاً با واژگان و عبارات کمی مانند many, a few, several همراه می‌شوند (مثلاً many books)، در حالی که اسامی غیرقابل‌شمارش با much, a little, a bit of, a lot of و نظایر آن به‌کار می‌روند.

  • اتفاق فعل: وقتی اسم قابل‌شمارش در حالت جمع به کار می‌رود، فعل جمله نیز به صورت جمع به‌کار می‌رود. اما اسامی غیرقابل‌شمارش همواره با فعل مفرد به‌کار می‌روند برای مثال جمله‌ی «The information is useful.» صحیح است چون information غیرقابل‌شمارش است و فعل مفرد (is) می‌گیرد.

  • واحدهای سنجش: برای بیان مقدار اسامی غیرقابل‌شمارش معمولاً از واحدهایی مانند piece, cup, glass, loaf و … استفاده می‌شود (مثلاً a piece of advice, a glass of water, a loaf of bread). این کار به ما امکان می‌دهد آن اسامی را به صورت جزئی‌تری بشماریم.

  • اسامی ظاهراً جمع: برخی اسامی در انگلیسی گرچه به -s ختم می‌شوند، اما غیرقابل‌شمارش هستند. برای مثال ریاضیات (mathematics), اقتصاد (economics), و news (اخبار) اسامی غیرقابل‌شمارش هستند. توجه کنید که افعال وابسته به این اسامی نیز مفرد می‌آیند (مثلاً می‌گوییم “Mathematics is difficult.”).

تفاوت‌های معنایی

 
  • به طور کلی، اسامی ملموس و مشخص معمولاً قابل‌شمارش هستند، در حالی که اسامی انتزاعی، دسته‌های کلی یا مواد معمولاً غیرقابل‌شمارش هستند. مثلاً اشیاء فیزیکی مانند book, apple, car قابل‌شمارشند، اما چیزهایی مانند information, water, advice, creativity (خلاقیت) غیرقابل‌شمارشند.

  • برخی اسامی دارای معانی دوگانه‌اند. مثلاً کلمه‌ی time: در جمله‌ی «Have a good time» به معنی یک «دوره تفریح» (countable) است، اما در «I don’t have time» به معنی «زمان» به طور کلی (uncountable) استفاده می‌شود. یا juice: «some juice» (آب‌میوه به صورت مایع) غیرقابل‌شمارش است، در حالی که «some juices» (انواع مختلف آب‌میوه) به صورت قابل‌شمارش به کار می‌رود. درک این تفاوت‌ها کمک می‌کند در موقعیت‌های مختلف از شکل صحیح اسم استفاده کنیم.

نکات گرامری مهم و اشتباهات رایج

 
  • کلمات «a/an» و «the»: تنها با اسامی شمارش‌پذیر مفرد می‌توان از a/an استفاده کرد. از سوی دیگر، هیچگاه نمی‌توان برای اسامی غیرقابل‌شمارش از a/an استفاده کرد. مثلاً اشتباه است بگوییم an advice یا a information.

  • اختلاف بین much و many: از many برای اسامی قابل‌شمارش جمع و از much برای اسامی غیرقابل‌شمارش استفاده می‌شود. برای مثال «homework» غیرقابل‌شمارش است و باید گفت much homework نه many homework.

  • اضافه کردن «s» به اسامی غیرقابل‌شمارش: یکی از اشتباهات رایج این است که زبان‌آموزان به شکل مفرد اسامی غیرقابل‌شمارش، «s» اضافه کنند. مثلاً advices، informations، knowledges، luggages و امثال آن‌ها اشتباه است؛ باید به ترتیب گفت advice, information, knowledge, luggage.

  • استفاده اشتباه از a/an: مثلاً نباید گفت a news یا a furniture؛ چون news و furniture غیرقابل‌شمارش هستند.

  • جمع و مفرد: از hair معمولاً در حالت کلی به صورت مفرد استفاده می‌شود (مثلاً She has long blond hair) و equipments نادرست است (باید equipment). در مثال‌ها هم دیده شده: نگارش صحیح All the equipment is new است نه are new.

  • مثال‌های دیگر اشتباه رایج: گفته شدن a lot of traffics (به جای a lot of traffica help (به جای some help)، و knowledges (به جای knowledge). باید توجه داشت که traffic, help, knowledge غیرقابل‌شمارش‌اند و در این موارد traffic بدون s، some help و knowledge به کار می‌روند.

  • نکته: برخی اسامی که ممکن است در فارسی شمارش‌پذیر به نظر برسند، در انگلیسی غیرقابل‌شمارش هستند. برای مثال advice (نصیحت)، bread (نان)، furniture (مبلمان)، information (اطلاعات)، work (کار) و غیره در انگلیسی غیرقابل‌شمارش‌اند. بنابراین باید از quantifier و فعل درست استفاده کرد (مثلاً much advice, a piece of furniture, some information و غیره).

مثال‌ها برای سطوح مختلف

 

سطح مبتدی

 
  • I have a book. – در این جمله book اسمی قابل‌شمارش مفرد است و با حرف «a» آمده است.

  • She has three apples. – در این‌جا apples اسمی قابل‌شمارش جمع است.

  • We need some water. – در این جمله water یک اسم غیرقابل‌شمارش است، بنابراین از some استفاده شده.

  • There are two cars on the street.cars اسم قابل‌شمارش جمع است.

سطح متوسط

 
  • How many chairs are in the classroom?chairs قابل‌شمارش جمع است (پرسش تعداد).

  • There isn’t much time left.time در اینجا غیرقابل‌شمارش است و از much استفاده شده.

  • She gave me some advice.advice غیرقابل‌شمارش است و با some آمده.

  • They bought five bottles of water. – از bottles به عنوان واحد سنجش برای water (غیرقابل‌شمارش) استفاده شده است.

سطح پیشرفته

 

  • Mathematics is a difficult subject. – واژه‌ی Mathematics با این‌که به s ختم می‌شود، یک علم است و در انگلیسی غیرقابل‌شمارش محسوب می‌شود.

  • I have little information about this topic.information غیرقابل‌شمارش است.

  • She offered a lot of help.help غیرقابل‌شمارش است (بکار بردن a lot of برای بیان مقدار).

  • There was heavy traffic on the highway.traffic غیرقابل‌شمارش است.

تمرین‌ها و پاسخ‌ها

 

تمرین‌های سطح مبتدی

 

  1. I have __ book

  2. She needs __ water

  3. There are __ apples on the table

  4. ?How __ eggs do you have

  5. He didn’t buy __ bread

پاسخ و توضیح:

  1. a book – چون book قابل‌شمارش مفرد است و با «a» می‌آید.

  2. some waterwater غیرقابل‌شمارش است و از some استفاده می‌کنیم.

  3. some applesapples قابل‌شمارش جمع است و برای بیان تعدادی از آن‌ها از some استفاده شده.

  4. many eggseggs قابل‌شمارش جمع است و برای پرسش تعداد از many استفاده می‌کنیم.

  5. any breadbread غیرقابل‌شمارش است و در جمله‌ی منفی با any آمده است.

تمرین‌های سطح پیشرفته

 

  1. She offered me a lot of __ (advice/advises)

  2. I have little __ (experience/experiences) in programming

  3. He has visited several __ (countries/foods)

  4. ?How __ bread did you buy

پاسخ و توضیح:

  1. advice – واژه‌ی advice غیرقابل‌شمارش است (پس advises غلط است).

  2. experienceexperience غیرقابل‌شمارش است و شکل جمع ندارد.

  3. countries – چون منظور کشورهاست (قابل‌شمارش)، countries صحیح است. (foods اشتباه است؛ برای انواع غذاها ممکن است foods گفته شود اما در این‌جا موضوع کشورهاست.)

  4. much breadbread غیرقابل‌شمارش است، پس در سؤال کمیتی از much استفاده می‌کنیم.

راهنمای جامع واژگان «Some» , «Any» , «Much» , «Many»

 

در زبان انگلیسی، واژگان «some»، «any»، «much» و «many» برای بیان مقدار به کار می‌روند. تفکیک درست بین این واژگان می‌تواند در انتقال صحیح معنا بسیار مهم باشد؛ به همین دلیل بسیاری از زبان‌آموزان در کاربرد آن‌ها دچار سردرگمی می‌شوند. در این مقاله، به توضیح کامل کاربرد هر یک از این واژگان، تفاوت‌های معنایی و ساختاری آن‌ها، شیوه استفاده در جملات مثبت، منفی و پرسشی، نکات گرامری و اشتباهات رایج، مثال‌های سطح‌بندی‌شده برای سطوح مبتدی تا پیشرفته و تمرین‌های تفکیک‌شده همراه با پاسخ‌های تشریحی می‌پردازیم.

کاربرد Some و Any

 

کلمات «some» و «any» هر دو مقدار نامعینی را نشان می‌دهند و می‌توانند قبل از اسامی جمع قابل‌شمارش یا اسامی غیرقابل‌شمارش بیایند. با این حال، در کاربرد روزمره «some» و «any» تفاوت‌های زیر معمول است:

  • جمله مثبت: در جملات خبری مثبت معمولاً از some استفاده می‌شود. مثلا «He has some homework.», اشتباه است اگر بگوییم «He has any homework.».

  • جمله منفی: در جملات منفی معمولاً از any استفاده می‌کنیم. مثلا «She doesn’t have any money.» و عبارت «He hasn’t got some homework.» نادرست است.

  • پرسشی: در سوال‌های بله/خیر، معمولاً any به کار می‌رود (مثال: «Do you have any questions?»). با این حال، اگر در سوال انتظار پاسخ مثبت داریم یا سؤال جنبه پیشنهاد/درخواست داشته باشد، می‌توان از some استفاده کرد (مثلاً «Would you like some tea?»).

  • اسامی قابل‌شمارش و غیرقابل‌شمارش: هر دو واژه می‌توانند قبل از اسم جمع (قابل‌شمارش) یا اسم غیرقابل‌شمارش بیایند. مثلا «I have some friends.», «Do you have any milk?». در مورد اسم قابل‌شمارش، اسم باید جمع باشد (مثلاً some books نه some book).

مثال: I have some books. (مثبت) – She doesn’t have any money. (منفی) – Are there any pens on the table? (سؤال) – If you need any help, just ask. (شرطی)

اشتباه رایج: نباید بگوییم «I have any idea.» بلکه باید «I don’t have any idea.» (You wouldn’t say “I have any idea”; باید گفت “I don’t have any idea.”).

کاربرد Much و Many

 

«Much» و «many» نیز برای بیان مقدار «زیاد بودن» چیزی به کار می‌روند، اما بسته به قابل‌شمارش بودن اسم، کاربرد متفاوتی دارند:

  • اسم‌های قابل‌شمارش (جمع): قبل از اسامی جمع (قابل‌شمارش) از many استفاده می‌کنیم. مثال: «There are many tickets left.».

  • اسم‌های غیرقابل‌شمارش: قبل از اسامی غیرقابل‌شمارش از much استفاده می‌شود. مثال: «I don’t have much time.».

  • جمله منفی: معمولاً much و many را در جملات منفی و سوالی به کار می‌بریم (مثلاً «She doesn’t have much support.», «We didn’t have many options.»).

  • جمله مثبت: در جملات خبری مثبت معمولاً برای غیررسمی‌نویسی از a lot of (یا lots of) به جای much/many استفاده می‌شود. برای مثال، اگرچه «I have much money» از نظر گرامری درست است، اما در محاوره می‌گوییم «I have a lot of money». در سبک رسمی‌تر «many» در جملات مثبت نیز استفاده می‌شود (مثلاً «Many people believe…»).

  • عبارت‌های پرسشی: برای پرسش درباره تعداد یا مقدار از «how many» برای اسامی قابل‌شمارش و «how much» برای اسامی غیرقابل‌شمارش استفاده می‌کنیم. مثال: «?How many books did you buy»

  • «?How much water do we need».

مثال: There aren’t many students in the class. (اسامی قابل‌شمارش) – We don’t have much information about it. (اسم غیرقابل‌شمارش) – ?How many hours are left? – How much time do you need

نکات گرامری و اشتباهات رایج

 
  • حرف «u» در much به یادگیری کمک می‌کند: much همیشه با اسم‌های Uncountable می‌آید (برای مثال much water, much time). بسیاری از زبان‌آموزان از این قاعده به عنوان ترفندی استفاده می‌کنند.

  • در جملات منفی و پرسشی معمولا از much/many استفاده می‌کنیم و در جملات مثبت غیررسمی به جای آن‌ها از a lot of بهره می‌بریم. مثلاً «I have a lot of free time today» (به جای much).

  • هیچ‌گاه many را قبل از اسم غیرقابل‌شمارش به کار نبرید. جمله «It doesn’t need many effort» نادرست است؛ باید «It doesn’t need much effort» گفت.

  • بعد از many یا much بدون ملاحظه‌ی «of» بنویسید (وقتی قبل اسم بیاید). به عنوان مثال «many friends» صحیح است اما «many of friends» نادرست است.

  • برخلاف قاعدهٔ معمول، در برخی جملات مثبت می‌توان از any استفاده کرد اگر منظور «هرکدام» یا عدم تمایز باشد. مثلاً «You can visit any day.» به معنی «می‌توانید هر روز (از هفته) مراجعه کنید.».

  • «some» در جملات پرسشی برای پیشنهاد یا درخواست به کار می‌رود و در این صورت به جای انتظار پاسخ منفی، پاسخ مثبت محتمل است. برای نمونه: «?Would you like some tea?», «Can I have some help».

مثال‌های سطح‌بندی‌شده

 
  • سطح مبتدی:

    • I have some apples (مثبت)

    • She doesn’t have any milk (منفی)

    • ?Are there any pens on the table (سؤال)

    • There are many apples in the basket (جمع، مثبت)

  • سطح متوسط:

    • ?Could I have some water, please (درخواست، سوال با “some”)

    • There isn’t much time left (منفی با اسم غیرقابل‌شمارش)

    • ?How many people are coming (پرسش درباره اسامی قابل‌شمارش)

    • He doesn’t need any help (منفی)

  • سطح پیشرفته:

    • There isn’t much evidence to support this theory. (اسامی غیرقابل‌شمارش؛ منفی)

    • You can visit any day you like. (استفاده از any به معنای «هر» روز)

    • We made some progress despite the challenges. (جمله خبری مثبت پیچیده)

    • He has many qualifications but lacks practical experience. (اسم قابل‌شمارش جمع، مثبت)

تمرین‌ها و پاسخ‌ها

 

تمرین سطح مبتدی :

 
  1. .I have ___ pens

  2. .There isn’t ___ juice in the fridge

  3. ?Are there ___ people in the room

  4. .She wants ___ cookies

پاسخ (مبتدی) :

 
  1. I have some pens
    توضیح: جمله خبری مثبت است، بنابراین از some استفاده می‌کنیم.

  2. There isn’t any juice in the fridge
    توضیح: جمله منفی است و juice اسم غیرقابل‌شمارش است. در جمله منفی معمولاً any می‌آوریم.

  3. ?Are there any people in the room
    توضیح: یک سؤال بله/خیر است، بنابراین any معمولاً در سوال به کار می‌رود.

  4. She wants some cookies
    توضیح: جمله خبری مثبت است (خواستن تعداد نامعین بیسکوییت)، پس some می‌آید.

تمرین سطح پیشرفته : 


  1. You can choose ___ of these options, it doesn’t matter which

  2. There isn’t ___ evidence to support the claim

  3. Hardly ___ people knew the truth about the event

  4. If you have ___ questions, feel free to ask

  5. He made ___ mistakes in the report

پاسخ (پیشرفته) :

 
  1. You can choose any of these options, it doesn’t matter which.
    توضیح: برای «هر یک از این گزینه‌ها» از any استفاده می‌کنیم. در معنای «هرکدام» یا عدم تمایز، any به‌کار می‌رود.

  2. There isn’t much evidence to support the claim.
    توضیح: جمله منفی است و evidence اسم غیرقابل‌شمارش. در جملات منفی برای غیرقابل‌شمارش از much استفاده می‌شود.

  3. Hardly any people knew the truth about the event.
    توضیح: Hardly بار معنایی منفی دارد، بنابراین از any در ادامه آن استفاده می‌کنیم. «Hardly any people» یعنی تقریباً هیچ‌کس.

  4. If you have any questions, feel free to ask.
    توضیح: عبارت شرطی است و منظور «اگر سوالی داری». در این صورت معمولاً any به‌کار می‌رود.

  5. He made many mistakes in the report.
    توضیح: mistakes اسم جمع قابل‌شمارش است و جمله خبری مثبت دارد. در این جمله رسمی از many استفاده شده است.

صفت‌های تفضیلی و عالی در زبان انگلیسی

 

صفت (Adjective): واژه‌ای است که به اسامی یا ضمایر صفات خاصی نسبت می‌دهد. دو نوع مهم از صفات، «صفت تفضیلی» و «صفت عالی» هستند. از صفت‌های تفضیلی برای مقایسه‌ی دو چیز یا دو نفر استفاده می‌شود. به عبارت دیگر وقتی بخواهیم نشان دهیم یک چیز ویژگی بیشتری نسبت به چیز دیگری دارد، از حالت تفضیلی استفاده می‌کنیم. برای مثال در جمله زیر از صفت تفضیلی استفاده شده است:

  • “This city is more interesting than the countryside.”

  • (این شهر نسبت به حومه شهر جالب‌تر است.)

در این مثال «more interesting» شکل تفضیلی صفت «interesting» است و «than» برای مشخص کردن مقایسه به کار رفته است. به همین ترتیب، پس از صفت‌های تفضیلی معمولاً حرف اضافه than می‌آید.

صفت عالی برای بیان بالاترین یا پایین‌ترین درجه‌ی یک ویژگی در یک گروه به کار می‌رود. به عبارت دیگر وقتی چند چیز یا چند نفر را با هم مقایسه می‌کنیم و بخواهیم بگوییم یک نفر یا چیز دارای صفتی در بالاترین (یا پایین‌ترین) سطح است، از صفت عالی استفاده می‌کنیم. برای مثال:

  • “Everest is the highest mountain in the world.” (اورست بالاترین کوه دنیا است.)

  • “She is the happiest today.” (او امروز شادترین است.)

در این مثال‌ها «highest» و «happiest» حالت عالی صفات «high» و «happy» هستند. توجه کنید که معمولاً قبل از صفت عالی حرف تعریف the می‌آید(برای مثال «the happiest», «the highest»). به طور کلی می‌توان گفت: اگر دو چیز را مقایسه می‌کنیم از تفضیلی و اگر سه یا چند چیز را مقایسه می‌کنیم از عالی استفاده می‌شود.

ساختار و قوانین تغییر صفت‌ها

 

نحوه ساختن صفت‌های تفضیلی و عالی به تعداد هجا (تعداد بخش یا سیلاب) و آخر کلمه بستگی دارد. قواعد کلی به شرح زیر است:

  • صفات تک‌سیلابی: در صفات یک‌سیلابی معمولاً برای ساختن حالت تفضیلی، پسوند -er به آخر کلمه و برای حالت عالی پسوند -est اضافه می‌شود. مثال‌ها:

    • oldolder, oldest (قدیمی → قدیمی‌تر → قدیمی‌ترین)

    • longlonger, longest (بلند → بلندتر → بلندترین)
      اگر صفت با -e ختم شود، فقط کافی است -r یا -st اضافه کنیم:

    • nicenicer, nicest (زیبا → زیباتر → زیباترین)

    • largelarger, largest (بزرگ → بزرگ‌تر → بزرگ‌ترین)
      همچنین اگر صفت به الگوی «مصوت + بی‌صدا» (مثل big, hot) ختم شود، آخر کلمه دو برابر شده و سپس -er/-est اضافه می‌شود:

    • bigbigger, biggest (بزرگ → بزرگ‌تر → بزرگ‌ترین)

    • hothotter, hottest (داغ → داغ‌تر → داغ‌ترین)

  • صفات دو یا چند سیلابی: اگر صفت دو سیلاب داشته باشد و به -y ختم شود، حرف y به i تبدیل و سپس -er/-est اضافه می‌شود:

    • noisynoisier, noisiest (پرسروصدا → پرسروصداتر → پرسروصداترین)

    • happyhappier, happiest (شاد → شادتر → شادترین)
      برای بیشتر صفات دو سیلابی و برای همه صفات سه سیلاب یا بیشتر، از «more» و «most» استفاده می‌کنیم:

    • interestingmore interesting, most interesting (جالب → جالب‌تر → جالب‌ترین)

    • carefulmore careful, most careful (مواظب → محتاط‌تر → محتاط‌ترین)
      با این حال، برخی از صفات دو سیلابی متداول را می‌توان هم با -er/-est و هم با more/most ساخت:

    • commoncommoner یا more common / commonest یا most common

    • gentlegentler یا more gentle / gentlest یا most gentle

    • simplesimpler یا more simple / simplest یا most simple
      (مثال: “life in the countryside is simpler than in the city” یا “more simple”.)

  • صفات بی‌قاعده: برخی صفات تغییرات خاص خود را دارند و نباید با قوانین بالا ساخته شوند. مهم‌ترین مثال‌ها عبارت‌اند از:

    • goodbetterbest (خوب → بهتر → بهترین)

    • badworseworst (بد → بدتر → بدترین)

    • farfarther/furtherfarthest/furthest (دور → دورتر → دورترین).

جدول مقایسه‌ای صفت‌ها با مثال

 
صفت پایه (انگلیسی – فارسی)صفت تفضیلی (Comparative)صفت عالی (Superlative)مثال (انگلیسی – فارسی)
big – بزرگbigger (بزرگ‌تر)biggest (بزرگ‌ترین)The blue car is bigger than the red one. (ماشین آبی از قرمز بزرگ‌تر است.)
good – خوبbetter (بهتر)best (بهترین)My score is better than his. (نمره‌ی من از نمره‌ی او بهتر است.)
happy – شادhappier (شادتر)happiest (شادترین)She is the happiest person here. (او شادترین فرد اینجا است.)
interesting – جالبmore interesting (جالب‌تر)most interesting (جذاب‌ترین)This movie is more interesting than the last one. (این فیلم از فیلم قبلی جالب‌تر است.)
expensive – گرانmore expensive (گران‌تر)most expensive (گران‌ترین)This is the most expensive book. (این گران‌ترین کتاب است.)

نکات گرامری و اشتباهات رایج

 
  • مقایسه دو چیز یا بیشتر: اگر دو چیز را مقایسه می‌کنیم از صفت تفضیلی استفاده می‌شود و اگر سه یا چند چیز را با هم مقایسه کنیم، حالت عالی به کار می‌رود. (برای مثال بین دو شخص می‌گوییم “taller”، اما بین سه نفر «بلندترین» می‌گوییم.)

  • کاربرد than: پس از صفت‌های تفضیلی معمولاً از than استفاده می‌کنیم تا نشان دهیم با چه چیزی مقایسه شده‌ایم. (مثال: “Their house is cleaner than ours.” – «خانه‌ی آنها از خانه‌ی ما تمیزتر است.»)

  • حرف the قبل از عالی: در انگلیسی اغلب قبل از صفت عالی حرف «the» می‌آید. (مثال: “She is the fastest runner in the team.” – «او سریع‌ترین دونده تیم است.».) استثنائاتی هم وجود دارد، اما این قاعده عمومی است.

  • استفاده از er/est و more/most: برای صفات کوتاه از پسوندهای -er, -est و برای صفات بلند از more, most استفاده می‌کنیم (مطابق جدول بالا).

  • اشتباه رایج: تکرار نشانه‌ی مقایسه: یکی از اشتباهات معمول، استفاده همزمان از more و پسوند -er است (مثلاً گفتن “more taller”). این فرم نادرست است؛ باید تنها «taller» گفت.

  • اشتباه در صفات بی‌قاعده: برخی زبان‌آموزان شکل‌های قاعده‌ای برای صفات بی‌قاعده استفاده می‌کنند. برای مثال «badder» (اشتباه) به جای worse (صحیح) یا «gooder» به جای better. این‌ها اشکال نادرست‌اند.

  • اشتباه در تعداد مقایسه: استفاده از صفت عالی زمانی که فقط دو مورد مورد مقایسه‌اند، نادرست است. مثلاً نگفتن “the tallest of the two buildings” برای دو ساختمان؛ بلکه باید «taller of the two» گفت. به طور کلی «-er» برای مقایسه دو چیز (two) و «-est» برای مقایسه سه چیز یا بیشتر (three or more) به کار می‌رود.

  • مقایسه مبهم (Empty comparison): در مقایسه باید مشخص کنیم نسبت به چه چیز مقایسه می‌کنیم. برای مثال نگوییم فقط “This is better.” بلکه بگوییم “This is better than that.” تا مقایسه روشن باشد. (در انگلیسی، مقایسه‌ی خالی شفاف نیست و معمولا باید طرف دوم مقایسه ذکر شود.)

مثال‌های سطح‌بندی‌شده

 
  • سطح مبتدی:

    • Ali is taller than Hossein («علی بلندقدتر از حسین است.»)

    • This apple is bigger than that one («این سیب از آن یکی بزرگ‌تر است.»)

    • The test is easier than I expected («امتحان از آنچه انتظار داشتم آسان‌تر است.»)

    • My room is cleaner than yours («اتاق من از اتاق تو تمیزتر است.»)

  • سطح متوسط:

    • She is the best player in the team («او بهترین بازیکن تیم است.»)

    • My car is more expensive than yours («ماشین من گران‌تر از ماشین توست.»)

    • The weather is getting colder and colder («هوا هر لحظه سردتر می‌شود.»)

    • This problem is more difficult than the last one («این مسئله از مسئله‌ی قبلی دشوارتر است.»)

  • سطح پیشرفته:

    • The faster you drive, the more dangerous it is. («هرچه سریع‌تر رانندگی کنید، خطرناک‌تر است.»)

    • Of all the students, Sara is the most hard-working. («سارا سخت‌کوش‌ترین دانش‌آموز بین همه است.»)

    • No car is more efficient than an electric car. («هیچ خودرویی به اندازه‌ی یک خودروی برقی کارآمد نیست.»)

    • She has the fewest tasks among all applicants. («او کمترین تعداد وظایف را در میان تمام متقاضیان دارد.»)

    • Bears are the hungriest when waking up from hibernation. («خرس‌ها هنگام بیدار شدن از خواب زمستانی گرسنه‌ترین هستند.»)

تمرین‌ها و پاسخ تشریحی

 

سطح مبتدی

 
  1. جای خالی را با شکل تفضیلی صفت کامل کنید:

    • Tom is ___ than Jerry. (tall)

    • My room is ___ than your room. (clean)

    • Of these two dogs, Rex is the ___ dog. (small)
      پاسخ:

    • Tom is taller than Jerry. (توضیح: برای «tall» یک سیلاب، پسوند -er اضافه شده.)

    • My room is cleaner than your room. (برای «clean» پسوند -er افزوده شده.)

    • Rex is the smaller dog. (چون بین دو سگ مقایسه می‌کنیم، حالت تفضیلی «smaller» صحیح است.)

  1.  

سطح پیشرفته

 
  1. جای خالی را پر کنید:

    • He is the ___ student in the class. (tall)

    • Sarah is the ___ student of all. (hard-working)

    • No car is ___ than an electric car. (efficient)

    • She has the ___ tasks among all applicants. (few)

    • Bears are the ___ when waking up from hibernation. (hungry)
      پاسخ:

    • He is the tallest student in the class. («tallest» عالی «tall».)

    • Sarah is the most hard-working student of all. («hard-working» دو سیلاب دارد، از most استفاده شده.)

    • No car is more efficient than an electric car. («efficient» دو سیلاب است، با more)

    • She has the fewest tasks among all applicants. («few» شکل عالی «fewest».)

    • Bears are the hungriest when waking up from hibernation. («hungry» به -y ختم می‌شود؛ y با i جایگزین و -est اضافه شده.)

هانطور که در تمرین‌ها مشاهده می‌کنید، رعایت درست پسوندها و کلمات کمکی مثل more/most برای بیان درست مقایسه ضروری است. امیدواریم با مطالعه‌ی این مطلب و حل تمرین‌ها دیدگاه روشنی نسبت به نحوه‌ی ساخت و کاربرد صفات تفضیلی و عالی در زبان انگلیسی پیدا کنید.

 

تعریف و کاربرد قیدهای تکرار

 

قید تکرار (Adverb of Frequency) نشان‌دهنده تعداد دفعات یا تناوب انجام یک عمل است. به عبارت دیگر، این قیدها می‌گویند «هر چند وقت یک بار» کاری انجام می‌شود. برای مثال در جمله‌ی انگلیسی زیر، قید تکرار نحوه و میزان انجام کار را مشخص می‌کند:

  • Sara always goes out on Saturday evenings. (سارا همیشه عصرهای شنبه بیرون می‌رود.)

قیدهای تکرار رایج

 

بسیاری از قیدها در انگلیسی برای بیان تکرار استفاده می‌شوند. برخی از رایج‌ترین آن‌ها به همراه معادل فارسی عبارت‌اند از:

  • always (همیشه)

  • usually (معمولاً)

  • often (اغلب)

  • sometimes (گاهی/بعضی اوقات)

  • occasionally (گاه‌گاهی)

  • rarely (به ندرت)

  • seldom (نادراً/به ندرت)

  • never (هرگز)

جدول درصد فراوانی تقریباً

 

برای مقایسه تقریبی فراوانی این قیدها، می‌توان از درصد استفاده کرد. جدول زیر مقادیر متداول هر قید را نشان می‌دهد:

قید تکرارمعنی فارسیفراوانی تقریبی
neverهرگز۰٪
rarely/seldomبه ندرت۲۰٪
sometimesبعضی اوقات۵۰٪
oftenاغلب۷۰٪
usuallyمعمولاً۸۰٪
alwaysهمیشه۱۰۰٪

(برای rarely می‌توان از seldom نیز استفاده کرد؛ هر دو معنی «به ندرت» را می‌دهند.)

ساختار گرامری جملات با قیدهای تکرار

 

ساختار جمله بسته به نوع فعل به کار رفته تفاوت دارد:

  • با فعل اصلی (Main Verb): قید تکرار معمولاً قبل از «فعل اصلی» قرار می‌گیرد. فرمول کلی:

     

    Subject + Adverb of Frequency + Main Verb

    مثال:  Sara always goes out on Saturday evenings. (فرمول: Sara + always + goes)

  • با فعل to be: اگر فعل جمله از خانواده‌ی to be باشد (is, am, are, was, were)، قید بعد از این فعل می‌آید. فرمول کلی:

     
    Subject + (to be) + Adverb of Frequency

    مثال: They are usually on holiday in July. (آن‌ها معمولاً در ژوئیه تعطیل هستند.)

  • با فعل کمکی یا وجهی (Modal Verb): در جملات مجهز به فعل کمکی یا وجهی (مثل can, have, should، یا do برای سوال و منفی)، قید قبل از فعل اصلی و بعد از فعل کمکی می‌آید. فرمول:

     
    Subject + Auxiliary/Modal + Adverb of Frequency + Main Verb
     

    مثال‌ها: You must always do your best. (تو باید همیشه تمام تلاشت را بکنی.) They should never be rude to customers. (آن‌ها هرگز نباید با مشتریان بی‌ادب باشند.)

  • سوالات: برای سوالات زمان حال ساده، معمولاً «do/does + فاعل + قید + فعل» به کار می‌رود. همچنین برای پرسیدن درباره‌ی فراوانی انجام کار از How often استفاده می‌کنیم.

    • مثلاً: Do you often visit the museum? (آیا اغلب از موزه دیدن می‌کنی؟)

    • یا: How often do you watch films? (چند وقت یک‌بار فیلم تماشا می‌کنی؟)

  • جملات منفی: برخی قیدهای تکرار ذاتاً معنای منفی دارند (مثل never, seldom, rarely, hardly ever). در این صورت نیازی به منفی‌ساز دیگری مانند not نیست (و حتی استفاده از not با آن‌ها اشتباه است).
    مثال نادرست: The weather isn’t never sunny. (غلط)
    درست: The weather is never sunny. (آب‌وهوا هرگز آفتابی نیست.).

مثال‌ها

 

سطح مبتدی

 
  • I always brush my teeth after breakfast (من همیشه بعد از صبحانه دندان‌هایم را مسواک می‌زنم.)

  • She never eats meat (او هرگز گوشت نمی‌خورد.)

  • They often play soccer on Sundays (آن‌ها اغلب یکشنبه‌ها فوتبال بازی می‌کنند.)

  • We sometimes watch movies on weekends (ما گاهی‌اوقات در آخر هفته فیلم تماشا می‌کنیم.)

سطح پیشرفته

 
  • Hardly ever have I seen such a beautiful performance (به ندرت پیش آمده چنین اجرای زیبایی دیده باشم.) (ساختار وارونه برای تأکید)

  • Not often do we find such dedication among volunteers (اغلب پیش نمی‌آید در بین داوطلبان چنین تعهدی ببینیم.) (وارونگی برای تأکید)

  • I had never imagined that I would win the lottery (هرگز تصور نمی‌کردم در لاتاری برنده شوم.)

  • She occasionally questions whether her decision was right, despite always seeming confident (گاه‌گاهی به درستی تصمیمش شک می‌کند، با وجود اینکه همیشه مطمئن به نظر می‌رسد.)

  • Rarely, if ever, do such opportunities present themselves (به ندرت – اگر اصلاً – چنین فرصت‌هایی پیش می‌آید.)

نکات مهم

 
  • Occasionally و sometimes: دو قید تقریباً هم‌معنی هستند و هر دو به معنای «گاه‌گاهی» هستند؛ البته occasionally کمی رسمی‌تر/کمی کم‌تکرارتر از sometimes استفاده می‌شود.

  • Rarely و seldom نیز هر دو به «بندرت/به ندرت» معنی می‌شوند و کاربرد مشابهی دارند.

  • در سوالات درباره‌ی فراوانی (هر چند وقت یک‌بار) معمولاً از «How often…» استفاده می‌کنیم و پاسخ‌ها با همان قیدهای تکرار داده می‌شوند.

  • در جملات پرسشی و منفی گاهی به جای never از ever استفاده می‌کنیم؛ به عنوان مثال: Have you ever been to Paris? (آیا تا به حال به پاریس رفته‌ای؟) و در منفی: I haven’t ever seen that movie. (من هیچ‌وقت آن فیلم را ندیده‌ام.).

  • قیدهای تکرار معمولاً در موقعیت میانی جمله قرار می‌گیرند، اما برای تأکید می‌توان آن‌ها را در آغاز یا پایان جمله نیز آورد: Sometimes they come early. (گاهی آن‌ها زود می‌آیند.) یا I play tennis occasionally. (من گاه‌گاهی تنیس بازی می‌کنم.).

ساختار «Be going to» برای بیان آینده (Future Plans)

 

ساختار «be going to» (فعل to be + going to + مصدر فعل) یکی از ساختارهای رایج برای بیان آینده در زبان انگلیسی است. این ساختار معمولاً زمانی به کار می‌رود که گوینده بخواهد قصد یا برنامه قبلی خود را بیان کند و یا پیش‌بینی‌ای بر اساس شواهد فعلی ارائه دهد. به عبارت دیگر، وقتی می‌خواهیم بگوییم قبلاً تصمیم گرفته‌ایم کاری انجام دهیم یا بر اساس شرایط موجود معتقدیم حادثه‌ای در آینده رخ خواهد داد، از «be going to» استفاده می‌کنیم.

برای مثال: “I’m going to study medicine next year.” (من قرار است سال آینده رشته پزشکی بخوانم.) و “Look at the clouds! It’s going to rain.” (به ابرها نگاه کن! قرار است باران بیاید.).

ساختار گرامری

 

ساختار کلی «be going to» به صورت  subject + am/is/are + going to + verb است.

 در جمله مثبت، فعل to be (am/is/are) مطابق با فاعل صرف می‌شود و پس از آن «going to» می‌آید و سپس مصدر فعل اصلی قرار می‌گیرد. به عنوان مثال: “She is going to see a movie.” (او قرار است فیلمی ببیند).

جدول زیر ساختار مثبت، منفی و سوالی را همراه با مثال نشان می‌دهد:

نوع جملهساختار (فرمول)مثال انگلیسیترجمه فارسی
مثبت…+ Subject + am/is/are + going to + verbI am going to visit you tomorrowمن فردا قرار است شما را ملاقات کنم.
منفی…+ Subject + am/is/are + not + going to + verb She is not going to eat pizzaاو قرار نیست پیتزا بخورد.
سوالی…+ Am/Is/Are + Subject + going to + verb ?Are they going to play soccerآیا آن‌ها قرار است فوتبال بازی کنند؟
پرسشی (WH)…+ Wh-word + am/is/are + Subject + going to + verb?What are you going to doچه کاری قرار است انجام دهی؟
  • تطابق فعل to be با فاعل: فعل “to be” باید با فاعل جمله مطابقت داشته باشد: I → am، he/she/it → is، you/we/they → are.

  • جمله منفی: برای منفی کردن، کافی است not را بعد از فعل to be قرار دهیم. مثال: “He is not going to buy a car” (او قرار نیست ماشین بخرد).

  • سوال بله/خیر: برای ساختن سوال‌های بله/خیر، جای فعل to be و فاعل را عوض می‌کنیم: “?Is she going to study” (آیا او قرار است درس بخواند؟).

  • سوال با کلمه پرسشی (WH): در سوال‌های شروع‌شده با کلمه پرسشی (What/Where/When/Why/How)، ابتدا آن کلمه می‌آید، سپس فعل to be و باقی ساختار. مثال: “What are you going to do?” (چه کاری قرار است انجام دهی؟).

همیشه از صورت ساده مصدر فعل استفاده می‌کنیم (مثلاً see, eat, do).

تفاوت «be going to» و «will»

 

هر دو ساختار برای بیان آینده به‌کار می‌روند ولی تفاوت معنا و کاربرد دارند:

  • تصمیم ناگهانی و پیش‌بینی کلی: اگر تصمیمی در لحظه گرفته شود یا پیش‌بینی بدون دلیل مشخص باشد، معمولاً از will استفاده می‌کنیم. مثلاً در پاسخ به زنگ تلفن می‌گوییم “I’ll get it!” (من جواب می‌دهم) که نشان‌دهنده تصمیم فوری است.

  • برنامه قبلی و پیش‌بینی با شواهد: اگر تصمیم یا برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده باشد یا شواهد مشخصی برای وقوع اتفاق وجود داشته باشد، از be going to استفاده می‌کنیم. برای مثال: “He is going to move to Paris next month.” (او ماه آینده قرار است به پاریس نقل‌مکان کند)که نشان‌دهنده برنامه از پیش تعیین‌شده است. یا “Look at those clouds! It’s going to rain.” (به آن ابرها نگاه کن! قرار است باران ببارد) که پیش‌بینی بر اساس نشانه‌ها را نشان می‌دهد.

  • کاربردهای دیگر: قول‌ها و پیشنهادها معمولاً با will بیان می‌شوند. مثلاً “Don’t worry, I will help you.” (نگران نباش، من کمک خواهم کرد) یک قول است. اگر قبلاً تصمیم به کمک گرفته بودیم، ممکن است بگوییم “I’m going to help you.”.

به طور خلاصه، برای تصمیمات آنی و پیش‌بینی‌های کلی معمولاً will به کار می‌رود، اما برای برنامه‌ها/قصدهای از پیش تعیین‌شده و پیش‌بینی‌های همراه با شواهد از be going to استفاده می‌کنیم.

مثال‌های کاربردی در سطوح مختلف

 

سطح مبتدی

 
  • “I am going to watch a movie tomorrow.” (من فردا قرار است فیلم تماشا کنم.)

  • “She is going to buy a new book.” (او قرار است کتاب جدیدی بخرد.)

سطح متوسط

 
  • “He is going to travel to Paris next month.” (او ماه آینده قرار است به پاریس سفر کند.)

  • “They are going to finish the project by Friday.” (آن‌ها قرار است تا جمعه پروژه را تمام کنند.)

  • “Look at the sky! It’s going to rain.” (به آسمان نگاه کن! قرار است باران ببارد.)

سطح پیشرفته

 
  • “I’m going to propose a new strategy at tomorrow’s meeting.” (قرار است در جلسه فردا استراتژی جدیدی پیشنهاد کنم.)

  • “Despite the obstacles, they are going to launch the product as planned.” (با وجود موانع، آن‌ها قرار است طبق برنامه محصول را عرضه کنند.)

  • “If it continues to snow, they are going to cancel the flight.” (اگر بارش برف ادامه داشته باشد، آن‌ها قرار است پرواز را لغو کنند.)

نکات کلیدی و رایج

 
  • پیش‌بینی بر اساس شواهد: برای پیش‌بینی آینده هنگامی که نشانه‌ای در دست است (مانند وضعیت آب و هوا) از be going to استفاده می‌کنیم.

  • تصمیم لحظه‌ای vs تصمیم از قبل: اگر تصمیم در همان لحظه گرفته شود، از will استفاده می‌کنیم (مثلاً “I’ll answer.” به معنی تصمیم ناگهانی)؛ اما اگر برنامه‌ای از پیش وجود دارد، از going to استفاده می‌کنیم.

  • فارم محاوره‌ای “gonna”: در مکالمه غیررسمی «going to» گاهی به صورت «gonna» تلفظ می‌شود، اما این شکل در نوشتار رسمی استفاده نمی‌شود.

  • تطابق فعل to be: فعل am/is/are حتماً باید با فاعل هماهنگ باشد: I → am، he/she/it → is، you/we/they → are.

  • شکل مخفف: در گفتار و نوشتار غیررسمی معمولاً از صورت‌های مخفف استفاده می‌کنیم، مانند I’m going to, you’re going to, he’s going to.

تمرین‌ها

 

1. جای خالی

 

جملات زیر را با شکل مناسب be going to کامل کنید:

  1. She __ (study) medicine next year

  2. They __ (not / go) to the party

  3. ?What __ (you / do) tomorrow

پاسخ‌ها:

  1. She is going to study medicine next yea

  2. They are not going to go to the party

  3. ?What are you going to do tomorrow

2. جمله‌سازی

 

کلمات داده‌شده را به ترتیب درست قرار دهید تا یک جمله صحیح با be going to ساخته شود:

  1. He / to / buy / is / going / a / car / next month

  2. They / are / going / not / to / play / tennis

  3. ? / what / you / going / to / do / are / tonight

پاسخ:

  1. He is going to buy a car next month

  2. They are not going to play tennis

  3. ?What are you going to do tonight

  1. I am going to clean the house tomorrow.

افعال مدال must و should: بیان اجبار، الزام، توصیه و پیشنهاد

 

افعال مدال must و should ابزارهای مهمی در زبان انگلیسی هستند که معنی اجبار، ضرورت، توصیه یا پیشنهاد را بیان می‌کنند. به طور کلی، «must» بار معنایی قوی‌تری برای الزام و ضرورت دارد، در حالی که «should» عمل پیشنهادی یا توصیه‌شده را نشان می‌دهد و امکان انتخاب را باقی می‌گذارد. برای مثال، Cambridge Grammar می‌گوید must بار معنایی “strong obligation and necessity” دارد، در حالی که Oxford (OUP) در جدول خود نشان می‌دهد should برای «توصیه و انتظار» به‌کار می‌رود (مثل «You should go to the dentist…»)، اما must نشان‌دهنده «الزام و ضرورت» است («You must wear a seatbelt.»). همچنین منابع آموزشی معتبر تأکید می‌کنند که must شدیداً واجب بودن کاری را بیان می‌کند، در حالی که should یک راهنمایی یا پیشنهاد ملایم است.

کاربرد must در بیان اجبار و الزام

 

فعل مدال must برای بیان اجبار قوی، دستورالعمل و ضرورت به کار می‌رود. زمانی که گوینده احساس می‌کند کاری الزامی است یا قانون و قاعده‌ای وجود دارد، از must استفاده می‌کند. برای مثال:

  • اجباری از نظر قانون یا قانون‌گذاری: در موارد رسمی و قوانین، معمولاً از must استفاده می‌شود. مثلاً: “You must fasten your seatbelt.” («باید کمربند ایمنی خود را ببندید.»).

  • ضرورت شخصی: اگر گوینده معتقد است کاری ضروری است (نظری شخصی)، باز هم must مناسب است: “I must remember to call her.” («من باید یادم باشد به او زنگ بزنم.»).

  • محاوره و نوشتار رسمی: Must در نوشتار رسمی و علائم بیشتر دیده می‌شود هرچند در مکالمه هم برای تأکید به کار می‌رود.

در جملات منفی، must با «not» ترکیب می‌شود و معمولاً به شکل مخفف mustn’t می‌آید. این ساختار معنی «اجازه ندارید» یا «انجام این کار بد است» را می‌دهد. مثلاً “You mustn’t smoke here.” («در اینجا نباید سیگار بکشید.»). دقت کنید که mustn’t با don’t have to تفاوت دارد: mustn’t به معنی «ممنوع است» یا «اجازه ندارد»، اما don’t have to به معنی «لازم نیست انجام بدهید، اختیاری است».

کاربرد should در بیان توصیه و پیشنهاد

 

فعل مدال should معمولاً برای ارائه توصیه، پیشنهاد یا اظهار نظر درباره بهترین کار ممکن استفاده می‌شود. وقتی چیزی «کاری خوب است که انجام شود» اما الزامی نیست، از should استفاده می‌کنیم. به‌عبارت دیگر، should کنایه از الزام ضعیف‌تر و انتخاب‌پذیر دارد. برای مثال:

  • توصیه و پیشنهاد: در مواقعی که می‌خواهیم به کسی توصیه کنیم یا پیشنهادی بدهیم، should مناسب است. مثل “You should go to the doctor.” («تو باید به دکتر مراجعه کنی.»). در این مثال، پزشک رفتن توصیه‌شده اما الزام سخت نیست.

  • انتظار یا برآورد: گاهی should برای بیان انتظار یا برآورد معقول نیز به‌کار می‌رود (هرچند این کاربرد خارج از محور اصلی اجبار/توصیه است). مثلاً «The train should arrive by 6 pm.» یعنی انتظار داریم که این اتفاق بیفتد.

  • بیان نظر: در جملاتی مثل «I feel we should respect everyone’s opinion.» should بار توصیه‌آمیز دارد.

قالب جمله با should به صورت Subject + should + base verb است. منفی آن should not (یا معمولاً مخفف shouldn’t) می‌آید. توجه کنید که زبان‌آموزان معمولاً در صحبت روزمره از «shouldn’t» به‌جای «should not» استفاده می‌کنند. برای مثال: “You shouldn’t eat so much.” («نباید اینقدر زیاد بخوری.»).

ساختار جملات

 

افعال مدال بعد از فاعل (Subject) می‌آیند و با مصدر (بی‌انتها) فعل بعدی ترکیب می‌شوند. فرمول کلی جملات مثبت با این دو مدال به‌صورت زیر است:

  • Subject + must + base verb

  • Subject + should + base verb

مثال: “I must study hard.” («من باید سخت درس بخوانم.»)، “You should listen to the teacher.” («تو باید به معلم گوش کنی.»).

در جملات منفی، not پس از فعل مدال می‌آید:

  • Subject + must + not + base verb (مثال: “You must not forget.” – «نباید فراموش کنی.»)

  • Subject + should + not + base verb (معمولاً به‌صورت مخفف: Subject + shouldn’t + base verb؛ مثال: “He shouldn’t worry.” – «او نباید نگران باشد.»).

به یاد داشته باشید که قاعده مهمی در مورد افعال مدال این است که بلافاصله فعل بعد از آن‌ها باید به صورت ساده (فعل بی‌انتها بدون to) بیاید. مثلاً «You should study, not should to study». همچنین افعال مدال در همه‌ی اشکال شخصی (I, you, he/she) تغییر شکل نمی‌دهند (یعنی هیچ -s اضافی نمی‌گیرند).

تفاوت‌های معنایی و گرامری must و should

 

  • قدرت معنی: مهم‌ترین تفاوت در شدت معنی است. Must الزام قوی یا ضرورت را نشان می‌دهد و راه جایگزین را عملاً نمی‌گذارد، در حالی که should توصیه یا عملی مطلوب را بیان می‌کند اما انتخاب را باقی می‌گذارد. همان‌طور که می‌دانیم، Babbel می‌گوید “Should” بار معنایی مشاوره/توصیه دارد و الزام متوسطی را نشان می‌دهد، در حالی که “Must” الزام قوی و ضرورت را بیان می‌کند (هیچ جایگزینی نمی‌گذارد).

  • موقعیت و سبک: از لحاظ سبک گفتار، معمولاً should در مکالمات روزمره و نوشته‌های غیررسمی برای مشاوره یا پیشنهاد استفاده می‌شود، در حالی که must در زبان رسمی یا متن‌های قانون و قوانینی مثل دستورات کاربری یا قوانین استفاده زیادی دارد. اگر بخواهیم مودبانه‌تر باشیم یا ملایم‌تر توصیه کنیم، اغلب should را به کار می‌بریم، چون must لحن دستوری و قاطعانه می‌دهد.

  • معنای منفی: همان‌طور که گفته شد، منفی must (یعنی mustn’t) نشان‌دهنده ممنوعیت یا اجتناب قاطع است، در حالی که منفی should (یعنی shouldn’t) معمولاً به معنای پیشنهاد عدم انجام کار (وارد نشدن به اشتباه) است. مثلاً: “You mustn’t drive after drinking.” یعنی «به هیچ‌وجه نباید پس از نوشیدن رانندگی کنی.» و در مقابل “You shouldn’t drink too much.” یعنی «نباید خیلی زیاد نوشیدن.».

  • عبارات تکمیلی: برای بیان الزامات گذشته باید توجه کرد که must شکل گذشته مستقیم ندارد و به جای آن از had to استفاده می‌کنیم (مثلاً «Yesterday I had to work late.»)، اما should در زمان گذشته با should have + ed ساخته می‌شود که اغلب برای ابراز پشیمانی یا توصیف کاری که «باید انجام شده بود» استفاده می‌شود (مثال: “I should have called her.” یعنی «باید زنگش می‌زدم.»).

نکات گرامری و اشتباهات رایج

 

  • اضافه کردن «to» بعد از مدال: فعل بعد از must/should باید در شکل ساده بی‌انتها بیاید. پس جمله‌ی “I must to leave.” نادرست است و باید گفت “I must leave.”.

  • استفاده از «do» با مدال: مدال‌ها هرگز همراه فعل کمکی do نمی‌آیند. مثلاً «I don’t can swim.» نادرست است؛ باید «I cannot (can’t) swim.» گفت.

  • تفاوت mustn’t و don’t have to: «mustn’t» به معنی «اجازه نداری» (ممنوع است) است، اما «don’t have to» یعنی «لازم نیست» یا «واجب نیست». این دو اغلب موجب اشتباه می‌شوند.

  • صرف‌سازی اشتباه در سوم‌شخص: افعال مدال در سوم شخص مفرد به «-s» ختم نمی‌شوند. مثلاً نمی‌گوییم “He cans swim.” بلکه باید “He can swim.” گفت.

  • منفی‌های should و must: منفی should معمولاً به شکل مخفف shouldn’t استفاده می‌شود؛ «should not» کامل بیشتر زمانی به کار می‌رود که تأکیدی ویژه باشد. از سوی دیگر، must نیز می‌تواند در جملات رسمی به صورت «must not» بیاید و در زبان محاوره معمولاً «mustn’t» ساده.

  • عدم رعایت تفاوت معنایی: گاهی زبان‌آموزان از must در جایی استفاده می‌کنند که لحن «بسیار دستوری» دارد، در حالی که منطقی‌تر است در مواقع معمولی‌تر از should استفاده شود. به عبارت دیگر، برای مشورت‌های روزمره بهتر است should به کار رود تا حالت دیکته‌شده به شنونده ندهد.

  • بیان پشیمانی: برای بیان کار انجام‌نشده در گذشته که بعداً پشیمانیم، از ساختار should have + past participle استفاده می‌شود. مثلاً “I should have told her I loved her.” («باید به او گفته بودم که دوستش دارم.»).

مثال‌های سطح‌بندی‌شده

 

  • مثال‌های سطح مبتدی: جملات ساده با must و should:

    • “I must go to school.” (من باید به مدرسه بروم.)

    • “You should drink water.” (تو باید آب بنوشی.)

    • “She must wear a helmet.” (او باید کلاه ایمنی به سر داشته باشد.)

  • مثال‌های سطح متوسط: جملاتی با ساختار منفی و موارد بیشتر:

    • “You mustn’t smoke here.” (تو نباید اینجا سیگار بکشی.)

    • “They should see a doctor if the pain continues.” (اگر درد ادامه دارد، آن‌ها باید پیش دکتر بروند.)

    • “We should study harder for the exam.” (ما باید برای امتحان سخت‌تر درس بخوانیم.)

  • مثال‌های سطح پیشرفته: جمله‌هایی پیچیده‌تر یا با should have, shouldn’t, mustn’t:

    • “You must not forget to submit the report.” (تو نباید فراموش کنی گزارش را تحویل دهی.)

    • “He should have asked before using it.” (او باید قبل از استفاده سؤال می‌کرد.)

    • “They must finish the work by Friday.” (آن‌ها باید کار را تا جمعه تمام کنند.)

تمرین‌های سطح‌بندی‌شده

 

  • تمرین سطح مبتدی: جملات زیر را با must یا should تکمیل کنید:

    1. You ___ (stop) when the traffic light is red. (باید وقتی چراغ راهنمایی قرمز است توقف کنی.)
      پاسخ: must؛ «You must stop when the traffic light is red.» (در اینجا توقف اجباری است.)

    2. She ___ (visit) her grandparents on Sundays. (او باید یکشنبه‌ها به دیدن پدربزرگ و مادربزرگش برود.)
      پاسخ: should؛ «She should visit her grandparents on Sundays.» (این یک توصیه یا عادت خوب است.)

  • تمرین سطح متوسط: جاهای خالی را با must, mustn’t, should یا shouldn’t پر کنید:

    1. You ___ (drive) without a license! (نباید بدون گواهینامه رانندگی کنی.)
      پاسخ: mustn’t؛ «You mustn’t drive without a license!». (این کار ممنوع است.)

    2. He ___ (not) tell lies. (او نباید دروغ بگوید.)
      پاسخ: shouldn’t؛ «He shouldn’t tell lies.» (دروغ گفتن توصیه‌شده نیست.)

    3. We ___ (clean) the house before the guests arrive. (باید قبل از آمدن مهمان‌ها خانه را تمیز کنیم.)
      پاسخ: must؛ «We must clean the house before the guests arrive.» (اینجا الزام قوی وجود دارد.)

  • تمرین سطح پیشرفته: ساختارهای should have و had better را در جملات زیر کامل کنید و معنای آنها را توضیح دهید:

    1. I ___ (should) told you earlier. (باید زودتر به تو می‌گفتم.)
      پاسخ: should have told؛ «I should have told you earlier.» (ابراز پشیمانی از انجام ندادن کاری در گذشته.)

    2. You ___ (had better) leave now if you don’t want to miss the train. (اگر نمی‌خواهی قطار را از دست بدهی، همین حالا بهتر است بروی.)
      پاسخ: had better leave؛ «You had better leave now…» (هشداری قوی به جای should برای نتیجه نامطلوب در آینده.)

    3. She ___ (must) finished the report by last night. (او حتماً تا دیشب گزارش را تمام کرده است.)
      پاسخ: must have finished؛ «She must have finished the report by last night.» (عبارت استنتاج؛ بیان اطمینان قوی در مورد کاری که احتمالاً اتفاق افتاده است.)

 

زمان گذشته استمراری (Past Continuous Tense)

 
تعریف و کاربرد:
 

زمان گذشته استمراری نشان‌دهندهٔ عملی در گذشته است که در حال انجام بوده و ممکن است تا لحظهٔ مشخصی ادامه داشته یا ناتمام باقی مانده باشد. به عبارتی، این زمان برای توضیح وضعیت یا عمل پس‌زمینه (context) در گذشته به کار می‌رود. مثلاً در جمله‌ی “At 8 o’clock last night, I was studying.” (من ساعت ۸ شب داشتم درس می‌خواندم) داریم عملی را که در آن لحظه در گذشته در جریان بوده است. گذشته استمراری معمولاً به‌همراه قیدهای زمانی (مانند at 9pm, last night) یا حین وقوع عملی دیگر استفاده می‌شود تا تأکید کند آن عمل در یک بازه یا لحظه مشخص گذشته در حال رخ دادن بوده.

ساختار

 

ساختار جملات مثبت، منفی و پرسشی در گذشته استمراری به شکل زیر است (تمام این ساختارها به انگلیسی نوشته می‌شوند):

  • مثبت (Affirmative):
    Subject + was/were + Verb + ing
    (مثلاً: I was reading a book.)

  • منفی (Negative):
    Subject + was/were + not + Verb+-ing
    (مثلاً: She was not (wasn’t) listening to music.)

  • سؤال (Question):
    Was/Were + Subject + Verb + ing?
    (مثلاً: Were they playing outside?)

نکته: در جای خالی «was» یا «were»، متناسب با فاعل جمله (مفرد/جمع) استفاده می‌شود. مثلاً: I was, He was, They were, We were.

کاربردها و موارد استفاده

 

گذشته استمراری در انگلیسی کاربردهای متنوعی دارد. برخی موارد مهم عبارتند از:

  • بیان عملی که در زمان مشخصی در گذشته در حال انجام بوده: مثلاً
    “They were studying at 9pm last night.” (آنها ساعت ۹ شب در حال درس خواندن بودند). در این مثال زمان (۹ شب) مشخص است و عمل مطالعه شروع شده قبل از آن زمان و تا مدتی ادامه داشته است.

  • نشان دادن عملی که توسط عمل دیگری قطع شده: معمولاً دو عمل یا وضعیت می‌توانند در جمله باشند؛ عملی که در حال پیشرفت بوده را با گذشته استمراری و عملی که آن را قطع کرده را با گذشته ساده بیان می‌کنیم. به مثال زیر توجه کنید:

    Marta was leaving her apartment when she heard the thunderstorm.
    “مارتا داشت آپارتمانش را ترک می‌کرد که صدای طوفان را شنید.”
    در این جمله، «was leaving» (گذشته استمراری) عمل در حال انجام را نشان می‌دهد و «heard» (گذشته ساده) عمل قطع‌کننده را.

  • تأکید بر مدّت یا تکرر یک عمل در گذشته: با اضافه کردن عباراتی مانند all day, for hours, always, constantly و غیره. مثلاً:
    “The chef was preparing a gourmet meal all afternoon.” (آشپز تمام بعدازظهر مشغول آماده کردن یک غذای مجلل بود).
    یا در مورد عادت‌های گذشته: “He was always forgetting his keys.” (او همیشه کلیدهایش را فراموش می‌کرد).

  • توصیف پیش‌زمینه یا صحنه برای داستان‌نویسی: در روایت داستان یا شرح اتفاقات، گذشته استمراری زمینه‌ساز (توصیف حال و هوا، محیط یا عمل پیش‌زمینه) را می‌سازد. مثال: “The sun was shining and the birds were singing as we walked in the park.” (خورشید می‌تابید و پرندگان می‌خواندند در حالی که ما در پارک قدم می‌زدیم).

تفاوت گذشته استمراری و گذشته ساده

 

در گذشته ساده (Past Simple) عملی کامل‌شده در گذشته بیان می‌شود (شروع و پایان مشخص در گذشته)، اما در گذشته استمراری عملی را نشان می‌دهیم که در زمان مشخصی از گذشته در حال وقوع بوده. برای مثال، در دو جمله زیر:

  • When the guests arrived, Jane was cooking dinner.

  • When the guests arrived, Jane cooked dinner.

در جمله‌ی اول (با گذشته استمراری) داریم: «جین قبل از رسیدن مهمان‌ها شروع به پختن شام کرده بود و هنگام ورود مهمان‌ها هنوز در حال پختن بود». اما در جمله‌ی دوم (با گذشته ساده): «اول مهمان‌ها رسیدند و سپس جین پختن شام را شروع کرد». همچنین معمولاً در جملات تلفیقی، با حرف ربط when عمل قطعی‌شده (کوتاه) را در گذشته ساده و با while عمل در حال انجام (طولانی) را در گذشته استمراری بیان می‌کنیم. مثال: “While I was studying, my phone rang.” («در حالی که داشتم درس می‌خواندم، تلفن زنگ زد») و “When I heard the noise, they were running.” («وقتی صدای سر و صدا را شنیدم، آنها در حال دویدن بودند»). تفاوت کلیدی این است که گذشته استمراری زمینه و استمرار عمل را نشان می‌دهد، در حالی که گذشته ساده وقوع یک عمل تمام شده را.

نکات گرامری و اشتباهات رایج

 

در استفاده از گذشته استمراری باید به چند نکته توجه کرد:

  • افعال حالت (Stative Verbs): افعالی مانند know, believe, want, need, like, love, hate و غیره معمولاً برای بیان حالت یا احساس هستند و در گذشته استمراری استفاده نمی‌شوند. به‌جای این افعال در گذشته ساده استفاده می‌شود. مثلاً نمی‌گوییم “I was knowing the answer.” بلکه صحیح است “I knew the answer.”

  • استفاده از was/were: حتماً باید فعل کمکی was یا were ذکر شود و با فاعل مطابقت داشته باشد. مثلاً فرم‌های نادرست و صحیح:

    • غلط: “She weren’t driving.” صحیح: “She wasn’t driving.” (She + was).

    • همچنین نباید did در جملات گذشته استمراری بیاید (مثلاً “I did swimming” غلط است؛ درست: “I was swimming.”).

  • بیان زمان وقوع: گذشته استمراری معمولاً به یک زمان یا چارچوب زمانی مشخص اشاره دارد. اگر آن را بدون ذکر زمان استفاده کنیم، معنی جمله مبهم می‌شود. بنابراین باید قید زمانی (مثلاً yesterday, at 7pm, this time last year) یا عبارتی مانند when, while داشته باشیم تا معلوم شود عمل در چه وقتی در گذشته در جریان بوده.

  • تشخیص با گذشته ساده: گاهی اشتباه می‌شود که برای عملی کوتاه و تمام‌شده در گذشته از گذشته استمراری استفاده کنیم، در حالی که باید از گذشته ساده بهره ببریم. مثلاً صحیح است بگوییم “The clock said it was midnight.” به جای “The clock was saying it was midnight.”.

  • وقایع تو در تو و همزمان: اگر دو عمل هم‌زمان رخ داده (هر دو در حال انجام بوده) از گذشته استمراری برای هر دو یا در جمله‌ی فرعی استفاده می‌شود. اما اگر یک عمل در حال انجام بوده و دیگری آن را قطع کرده، اعمال شکسته را با ترتیب “Past Continuous + Past Simple” بیان می‌کنیم. مثلاً: “We were watching TV when the power went off.” («ما داشتیم تلویزیون تماشا می‌کردیم که برق رفت»)؛ اولین فعل در حال انجام بود و دومین فعل قطعی است.

مثال‌های سطح‌بندی‌شده

 

مثال‌های سطح مبتدی

 
  • She was reading a book at 8 o’clock.
    (او ساعت ۸ داشت کتاب می‌خواند.)

  • They were playing soccer in the park.
    (آن‌ها در پارک فوتبال بازی می‌کردند.)

  • I was cooking dinner when the phone rang.
    (من داشتم شام می‌پختم که تلفن زنگ زد.)

  • He was watching TV all evening.
    (او تمام عصر داشت تلویزیون تماشا می‌کرد.)

  • The baby was sleeping peacefully.
    (بچه داشت به آرامی می‌خوابید.)

مثال‌های سطح متوسط

 
  • While I was studying, my brother was playing video games.
    (در حالی که من داشتم درس می‌خواندم، برادرم مشغول بازی کامپیوتری بود.)

  • She was always arriving late to class.
    (او همیشه دیر به کلاس می‌رسید.) – استفاده از قید “always” برای عادت تکرارشونده در گذشته.

  • They were dancing when the music stopped.
    (آن‌ها در حال رقص بودند که موسیقی قطع شد.)

  • At midnight, everyone was still having fun at the party.
    (نیمه‌شب بود و همه در مهمانی هنوز مشغول خوش‌گذرانی بودند.)

  • He was fixing his bicycle in the garage.
    (او داشت دوچرخه‌اش را در گاراژ تعمیر می‌کرد.)

مثال‌های سطح پیشرفته

 
  • By the time I reached the station, the train was already leaving.
    (تا وقتی من به ایستگاه رسیدم، قطار داشت از ایستگاه خارج می‌شد.)

  • The scientists were conducting a complex experiment when the fire alarm went off.
    (دانشمندان در حال انجام یک آزمایش پیچیده بودند که آژیر هشدار آتش روشن شد.)

  • Everyone in the office was working hard while the manager was explaining the new project.
    (همه در اداره سخت مشغول کار بودند در حالی که مدیر داشت پروژه جدید را توضیح می‌داد.)

  • She was writing her thesis all night long.
    (او تمام شب داشت رساله‌اش را می‌نوشت.)

  • Despite the rain, the children were playing joyfully in the yard.
    (با وجود باران، بچه‌ها با خوشحالی در حیاط بازی می‌کردند.)

تمرین‌ها و پاسخ تشریحی

 

تمرین سطح مبتدی

 
  1. She _______ (watch) TV at 9pm yesterday.
    پاسخ: was watching
    توضیح: از آنجا که زمان مشخص «9pm yesterday» ذکر شده و عمل در حال انجام بوده، از ساختار گذشته استمراری استفاده می‌کنیم: *She was watching TV at 9pm yesterday._

  2. They _______ (play) in the garden when it started to rain.
    پاسخ: were playing
    توضیح: اینجا عملی (playing) هنگام شروع بارش (when it started to rain) در جریان بوده، پس were playing (گذشته استمراری) صحیح است: *They were playing in the garden when it started to rain._

  3. I _______ (study) for the exam at midnight.
    پاسخ: was studying
    توضیح: زمان مشخص midnight آمده و در آن لحظه مشغول مطالعه بوده‌اید، بنابراین باید was studying بنویسیم: *I was studying for the exam at midnight._

تمرین سطح پیشرفته

 
  1. عبارت فارسی زیر را به انگلیسی ترجمه کنید:
    جمله: «وقتی او داشت شام می‌خورد، تلفن زنگ زد.»
    پاسخ: “When he was having dinner, the phone rang.”
    توضیح: «داشت شام می‌خورد» عملی در جریان است پس از ساختار was having استفاده می‌کنیم و «تلفن زنگ زد» عملی تمام‌شده و کوتاه است (گذشته ساده).

  2. جمله‌ی انگلیسی زیر را تصحیح کنید:
    “I was knowing the answer.”
    پاسخ: “I knew the answer.”
    توضیح: فعل know یک فعل حالتی (stative verb) است و در گذشته استمراری به کار نمی‌رود. باید از گذشته ساده استفاده کنیم (knew).

  3. They _______ (drive) for hours, but they still hadn’t reached the city.
    پاسخ: were driving Grammarly تنظیم شده است.

زمان حال کامل (Present Perfect)

 

تعریف: زمان حال کامل (Present Perfect) برای بیان عملی استفاده می‌شود که در گذشته‌ای نامشخص رخ داده و با حال ارتباط دارد. به عبارت دیگر، این زمان برای اقداماتی به کار می‌رود که در گذشته شروع شده و یا تأثیری در وضعیت کنونی دارند. ساختار حال کامل از فعل کمکی «have/has» به همراه قسمت سوم فعل (Past Participle) تشکیل می‌شود. مثلاً در جمله‌ی «I have lived here for five years. (من پنج سال است که اینجا زندگی می‌کنم)» عمل «زندگی کردن» در گذشته شروع شده و هنوز ادامه دارد.

تفاوت با گذشته ساده: تفاوت اصلی حال کامل با گذشته ساده در وجود یا فقدان ارتباط با زمان حال است. گذشته‌ی ساده برای عملی به کار می‌رود که در زمانی مشخص در گذشته اتفاق افتاده و کاملاً تمام شده است و زمان آن اهمیت دارد (مثلاً yesterday, last week). اما حال کامل برای اعمالی استفاده می‌شود که در گذشته نامشخص انجام شده و اکنون نتیجه یا استمرار آن اهمیت دارد. به عنوان مثال، نمی‌گوییم “I have seen that movie yesterday.” بلکه باید بگوییم “I saw that movie yesterday.” زیرا قید زمان مشخص (دیروز) با حال کامل همخوانی ندارد.

ساختار جملات

 
  • مثبت (Affirmative): در جملات مثبت، از ساختار فاعل + have/has + قسمت سوم فعل استفاده می‌کنیم. برای تمام فاعل‌ها به جز سوم شخص مفرد (he, she, it) از «have» و برای سوم شخص مفرد از «has» استفاده می‌شود.

    • مثال‌ها:

      • I/You/We/They have + V3: “I have finished my homework.” (من تکالیفم را تمام کرده‌ام.)

      • He/She/It has + V3: “She has visited Paris.” (او به پاریس سفر کرده است.)

  • منفی (Negative): برای منفی کردن، کلمه‌ی not را بعد از have/has قرار می‌دهیم. معمولاً به شکل کوتاه «haven’t/hasn’t» می‌آید.

    • مثال‌ها:

      • “I haven’t eaten yet.” – من هنوز نخورده‌ام.

      • “He hasn’t called me.” – او به من زنگ نزده است.

  • سوالی (Question): برای جملات پرسشی بلی/خیر، فعل کمکی (have/has) را به اول جمله می‌آوریم و فاعل بعد از آن می‌آید. در سؤالات wh نیز بعد از واژه پرسشی همین ساختار را داریم.

    • مثال‌ها:

      • “?Have you seen that film” – آیا آن فیلم را دیده‌ای؟

      • “?Has she finished her work” – آیا او کارش را تمام کرده است؟

جدول ساختارها و مثال‌ها

 
حالتساختار کلیمثال (انگلیسی)ترجمه (فارسی)
مثبتI/You/We/They have + V3
He/She/It has + V3
I have seen that movie
She has finished her homework
من آن فیلم را دیده‌ام.
او تکالیفش را تمام کرده است.
منفیI/You/We/They have not (haven’t) + V3
He/She/It has not (hasn’t) + V3
I haven’t eaten yet
He hasn’t called me
من هنوز نخورده‌ام.
او به من زنگ نزده است.
سؤالی?Have I/you/we/they + V3
?Has he/she/it + V3
?Have you ever been to London
?Has he finished the report
آیا تا به حال به لندن رفته‌ای؟
آیا او گزارش را تمام کرده است؟

(در جدول بالا V3 به معنای شکل سوم فعل (past participle) است.)

افعال باقاعده و بی‌قاعده

 

در حال کامل شکل قسمت سوم فعل (past participle) اهمیت دارد. برای افعال باقاعده (regular verbs) این شکل با افزودن -ed به شکل ساده ساخت می‌شود (مثلاً work → worked). اما افعال بی‌قاعده فرم‌های مخصوص خود را دارند که باید حفظ شوند (مثلاً go → gone, eat → eaten, see → seen). معمولاً شکل سوم برخی افعال بی‌قاعده با شکل گذشته ساده یکسان است و برخی کاملاً متفاوت هستند. به عنوان مثال:

  • He has finished the project. (finish – regular: finished)

  • We have gone home. (go – irregular: gone)

  • They have studied English. (study – regular: studied)

  • She has met him before. (meet – irregular: met)

نکته: باید همواره شکل سوم صحیح فعل را به کار ببریم. در افعال بی‌قاعده هیچ قاعده‌ی ساده‌ای برای درست کردن شکل سوم وجود ندارد و باید آن‌ها را یاد گرفت.

کاربردهای رایج

 

زمان حال کامل کاربردهای متعددی دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

  • تجربه (Experience): برای صحبت درباره تجربیات زندگی تا حال حاضر استفاده می‌شود، بدون اشاره به زمان دقیق وقوع. مثال: “I have seen that movie.” (من آن فیلم را دیده‌ام). معمولاً در سوالات و منفی‌ها از ever, never استفاده می‌کنیم (مثلاً “Have you ever met him?”, “I’ve never been there.”).

  • اعمال اخیر (Recent actions): برای کاری که همین دیروز یا همین حالا انجام شده و تأثیرش در حال احساس می‌شود. اغلب از قیدهایی مانند just, already, yet استفاده می‌شود: “She has just arrived.” (او همین الان رسیده است).

  • اثر در حال حاضر (Resulting situation): برای عملی در گذشته که نتیجه یا اثر آن در زمان حال وجود دارد. مثلاً “I have lost my keys.” یعنی کلیدها را گم کرده‌ام و اکنون نمی‌توانم داخل خانه شوم (اثرش هنوز هست).

  • وضعیت ادامه‌دار (Ongoing from past): برای وضعیتی که در گذشته شروع شده و هنوز ادامه دارد. مثلاً “They have lived here for ten years.” (آن‌ها ده سال است که اینجا زندگی می‌کنند).

  • تکرار در گذشته (Repeated actions): وقتی عملی چند بار اتفاق افتاده و احتمال تکرار مجدد آن وجود دارد، می‌توان از حال کامل استفاده کرد. مثلاً “I’ve been to Paris three times.” (سه بار به پاریس رفته‌ام).

به طور خلاصه، از Present Perfect برای وصل کردن گذشته به حال استفاده می‌شود: گذشته‌ی نامشخصی که نتیجه یا ادامه‌اش مهم است.

قیدهای متداول

 

در این زمان معمولاً از قیدهای خاصی استفاده می‌شود که با لحظه حال ارتباط دارند:

  • just: به معنی «همین الان/لحظاتی پیش» و نشان می‌دهد عمل بسیار تازه رخ داده است. همیشه بین have/has و قسمت سوم فعل می‌آید. مثال: “I have just eaten.” (من همین الان خورده‌ام).

  • already: به معنی «قبلاً/از قبل»؛ نشان می‌دهد عمل قبل‌تر از زمانی که انتظار می‌رفت انجام شده است. می‌تواند قبل از قسمت سوم فعل یا در انتهای جمله قرار گیرد. مثال: “I have already finished my work.” (قبلاً کارم را تمام کرده‌ام).

  • yet: به معنی «هنوز/تا حالا» است و فقط در جمله‌های منفی یا سوالی به کار می‌رود. در انتهای جمله قرار می‌گیرد. مثال: “Have you finished yet?” (آیا هنوز تمام نکرده‌ای؟)، “They haven’t arrived yet.” (آن‌ها هنوز نرسیده‌اند).

  • ever: به معنی «تا به حال»؛ در سوالات (و گاهی منفی‌ها) برای اشاره به تجربه تا زمان حال استفاده می‌شود. مثال: “Have you ever been to London?” (آیا تا به حال به لندن رفته‌ای؟).

  • never: به معنی «هرگز»؛ برای منفی قوی استفاده می‌شود و خود بار منفی دارد (نباید با not همراه شود). مثلاً “I have never seen him.” (من هرگز او را ندیده‌ام).

  • for: برای بیان «به مدت (مدت زمان)» استفاده می‌شود. با یک دوره زمانی می‌آید (for five years, for three hours). مثال: “She has worked here for two years.” (او دو سال است اینجا کار کرده است).

  • since: برای بیان «از زمان (نقطه شروع)» استفاده می‌شود. معمولاً با نقطه زمانی مشخص یا لحظه شروع می‌آید (since 2010, since Monday). مثال: “I have known her since 2010.” (از سال ۲۰۱۰ او را می‌شناسم).

نکته: قیدهای زمان گذشته‌ی مشخص (مانند yesterday, last week, in 2010) با حال کامل استفاده نمی‌شوند. مثلاً نمی‌گوییم “I have seen him yesterday.” بلکه باید “I saw him yesterday.” گفت.

نکات گرامری و اشتباهات رایج

 
  • زمان مشخص: همیشه در نظر داشته باشید که اگر زمان عمل معلوم است (دیروز، سال پیش و غیره)، از گذشته‌ی ساده استفاده کنید. حال کامل با زمان گذشته‌ی معلوم همخوانی ندارد.

  • قرارگیری صفت‌واره‌ها: کلماتی مثل just, already, still معمولاً بین have/has و فعل اصلی می‌آیند، اما yet همیشه در انتهای جمله (سوال یا منفی) قرار می‌گیرد.

  • درست استفاده از never: never خودش بار منفی دارد؛ پس جمله‌ای مثل “I haven’t never been” غلط است. باید بگوییم “I have never been”.

  • for vs since: به درستی «for» را با مدت زمان و «since» را با نقطه شروع زمان به کار ببرید. مثلاً «for five years» و «since 2015». استفاده اشتباه مانند “since five years” به جای “for five years” اشتباه است.

  • ترتیب کلمات: ترتیب معمول در فارسی برای حال کامل ممکن است متفاوت باشد. برای مثال فارسی‌زبان‌ها اغلب «من او را دیروز دیدم» را به «I have seen him yesterday» ترجمه می‌کنند که غلط است. باید گفت «I saw him yesterday.».

  • فاعل و have/has: فراموش نکنید که همراه فاعل، همیشه از have/has استفاده شود. مثلاً «He have gone» غلط است؛ باید «He has gone» بگوییم.

تمرین پایانی

 

برای یادگیری بهتر، چند جمله را کامل کنید (از ساختار حال کامل استفاده کنید):

  1. I ____ (finish) my homework already.

  2. She ____ (live) in this city since childhood.

  3. ____ you ____ (see) this film yet?

  4. They ____ (never/be) to a concert.

  5. He ____ (not call) me back so far.

پاسخ‌ها (مثال):

  1. have finished – I have finished my homework already. (من قبلاً تکالیفم را تمام کرده‌ام.)

  2. has lived – She has lived in this city since childhood. (او از کودکی در این شهر زندگی کرده است.)

  3. Have / seenHave you seen this film yet? (آیا تا به حال این فیلم را دیده‌ای؟)

  4. have never been – They have never been to a concert. (آن‌ها هرگز به کنسرت نرفته‌اند.)

  5. hasn’t called – He hasn’t called me back so far. (او تا کنون به من زنگ نزده است.)

زمان حال کامل استمراری (Present Perfect Continuous)

 

تعریف و تفاوت با زمان‌های دیگر: زمان حال کامل استمراری برای بیان عملی استفاده می‌شود که از گذشته آغاز شده و تا کنون ادامه دارد یا اثر آن در حال حاضر دیده می‌شود. برخلاف زمان حال کامل ساده (Present Perfect Simple) که معمولا روی نتیجه یا پایان عمل تأکید می‌کند، در زمان حال کامل استمراری بر خود عمل و مدت زمان آن تأکید می‌شود. همچنین این زمان با حال استمراری (Present Continuous) تفاوت دارد: حال استمراری برای عملی که دقیقاً همین لحظه در حال انجام است به کار می‌رود، اما حال کامل استمراری عملی را نشان می‌دهد که در گذشته شروع شده و تا زمان حال ادامه دارد. توجه داشته باشید که افعال حالتی (مانند know, love و سایر افعال حالت) معمولا در این زمان استفاده نمی‌شوند و در این موارد زمان حال کامل ساده به کار می‌رود.

ساختار جملات مثبت، منفی و پرسشی

 
  • جمله مثبت: Subject + have/has been + verb-ing

  • جمله منفی: Subject + have/has + not + been + verb-ing

  • جمله سوالی (yes/no):? Have/Has + Subject + been + verb-ing

مثال‌ها (فرمول درون پرانتز):

  • They have been working (work) on the project all day.

  • She has not been sleeping (not/sleep) well lately.

  • Have you been waiting (you/wait) here for a long time?

این ساختار را می‌توانید با کمک قواعد گرامری زیر نیز بررسی کنید: برای منفی کردن، “not” را بعد از have/has بیاورید؛ برای سوالی بله/خیر، جای فاعل و have/has را عوض کنید؛ و برای سوالات WH ابتدا کلمه پرسشی (مثلاً How long) می‌آید و سپس have/has + فاعل + been + فعل + ing.

نمونه جملات

 
نوع جملهمثال انگلیسیترجمه فارسی
مثبتShe has been studying for three hours.او سه ساعت است که مشغول مطالعه است.
منفیHe hasn’t been sleeping well lately.او اخیراً خوب نخوابیده است.
سوالی?Have they been working here since Januaryآیا آنها از ژانویه تاکنون در اینجا مشغول کار بوده‌اند؟

کاربردهای رایج زمان

 
  • ادامه عمل از گذشته تا حال: این زمان برای بیان عملی به کار می‌رود که در گذشته شروع شده و تا الآن ادامه دارد یا به تازگی تمام شده و تأثیر آن محسوس است. به‌عنوان مثال وقتی چمن خیس است ممکن است بگوییم “It has been raining” («باران باریده است») تا نشان دهیم بارش در گذشته نزدیک اتفاق افتاده و هنوز نتیجه آن (چمن خیس) باقی است.

  • تاکید بر مدت زمان: زمان حال کامل استمراری معمولا برای تاکید روی طول مدت یا استمرار عمل استفاده می‌شود. به همین دلیل سوالاتی مانند How long…? یا عبارات زمانی for (به مدت) و since (از زمانی) اغلب همراه آن می‌آیند.

  • عملیات موقتی: گاهی برای نشان دادن وضعیت موقتی یا تغییر در روال معمول از این زمان استفاده می‌کنند .

  • استفاده از قیدهای زمانی: قیدهایی مانند recently («اخیراً») و lately («در این اواخر») اغلب با این زمان به کار می‌روند تا مشخص کنند عمل در اخیراً رخ داده یا ادامه داشته است.

قیدهای زمانی متداول و جایگاه آن‌ها

 
  • for و since: کلمه for برای بیان مدت زمان (مثلا for two years «به مدت دو سال») و since برای تعیین نقطه شروع (مثلا since 2010 «از سال ۲۰۱۰» تا کنون) استفاده می‌شود. به عبارت دیگر، for یک بازه زمانی را نشان می‌دهد و since نقطه شروع عمل را مشخص می‌کند. مثال: He has been working here for ten years. («او ده سال است که اینجا کار می‌کند»)، She has been living here since 2015. («او از سال ۲۰۱۵ تاکنون اینجا زندگی می‌کند»).

  • how long: این ساختار معمولا برای سوال در ابتدای جمله به کار می‌رود: How long have you been doing that? («چقدر است که این کار را انجام می‌دهی؟»).

  • lately, recently: این قیدها برای اشاره به وضعیت اخیر به کار می‌روند. معمولا recently را ابتدای جمله و lately را در انتهای جمله می‌آوریم. مثال: “I haven’t been feeling well lately.” («اخیراً حالم خوب نبوده است»)、Recently, I’ve been thinking about …” («اخیراً دارم به … فکر می‌کنم»).

نکات گرامری و اشتباهات رایج

 
  • فراموش کردن “been” یا ing: یکی از اشتباهات معمول، جا انداختن کلمه been یا استفاده نادرست از شکل ing فعل است (مثال: It has been rain به جای been raining). حتما ساختار درست (have/has + been + verb‑ing) را رعایت کنید.

  • استفاده نادرست از افعال حالتی (stative): افعالی که حالت یا احساس را نشان می‌دهند (مثل know, love, need) را با حالت استمراری به کار نمی‌بریم. برای این افعال از زمان حال کامل ساده استفاده کنید (مثال: I have known her for years صحیح است، ولی I have been knowing her غلط است).

  • اختلاط for و since: زبان‌آموزان فارسی معمولا در کاربرد for و since اشتباه می‌کنند. برای مثال، به جای «for ten years» گاهی «since ten years ago» گفته می‌شود که نادرست است. باید دقت کنید اگر اشاره به مدت زمان می‌شود از for و اگر به نقطه شروع می‌شود از since استفاده کنید.

  • اختلاط با حال استمراری ساده: در زبان فارسی مرسوم است بگوییم «دو سال است که اینجا کار می‌کنم» و این ممکن است باعث شود در انگلیسی هم از حال استمراری (He is living here for two years) استفاده کنیم که غلط است. شکل صحیح: He has been living here for two years.

  • اجتناب از افعال دائم/مکرر: اگر عمل از قبل ادامه داشته و مکرر است، بهتر است از زمان حال کامل استمراری استفاده کنید (مثال: I have been working here for five years به جای I have worked here for five years).

تمرین پایانی

 

۱. جای خالی‌ها را با شکل مناسب فعل در Present Perfect Continuous کامل کنید:

  • She ______ (study) English for two years.

  • They ______ (play) tennis since morning.

  • He ______ (work) on the project all day.

۲. جملات زیر را به فارسی ترجمه کنید:

  • It has been raining for two hours.

  • I have been living in this city since 2015.

۳. جملات زیر را از فارسی به انگلیسی برگردانید (از زمان حال کامل استمراری استفاده کنید):

  • او سه ساعته درس می‌خواند.

  • آنها دو هفته است که در اینجا کار می‌کنند.

پاسخ تمرین:


۱. (She has been studying English for two years.) (They have been playing tennis since morning.) (He has been working on the project all day.)
۲. “دو ساعت است که باران می‌بارد.”؛ “از سال ۲۰۱۵ تاکنون در این شهر زندگی می‌کنم.”
۳. “She has been studying for three hours.”؛ “They have been working here for two weeks.”

جملات شرطی در زبان انگلیسی

 

جملات شرطی (Conditional Sentences) ساختارهایی دو‌بخشی (if-clause و main clause) هستند که برای بیان شرایط احتمالی و پیامد آن‌ها به کار می‌روند. این جملات در چهار نوع کلی تقسیم می‌شوند: شرطی نوع صفر (Zero Conditional) برای حقایق عمومی و قوانین طبیعی، شرطی نوع اول (First Conditional) برای شرایط ممکن در آینده، شرطی نوع دوم (Second Conditional) برای شرایط تخیلی یا خیلی بعید در زمان حال/آینده، و شرطی نوع سوم (Third Conditional) برای شرایط غیرواقعی در گذشته. در ادامه هر نوع شرطی را با تعریف، فرمول ساختاری، کاربرد معنایی و مثال‌های سطح‌بندی شده بررسی می‌کنیم.

شرطی نوع صفر (Zero Conditional)

 

  • تعریف و کاربرد: شرطی نوع صفر برای بیان حقایق ثابت، قوانین علمی یا نتایج قطعی در شرایط مشخص به کار می‌رود. به عبارت دیگر، نتیجه در این جملات حتماً رخ می‌دهد و وابسته به زمان و مکان خاص نیست. برای مثال:

    If you heat water to 100 degrees Celsius, it always boils.
    (اگر آب را تا ۱۰۰ درجه گرم کنیم، آن همیشه می‌جوشد.)

    جمله فوق بیانگر یک حقیقت علمی است که همواره صادق است. می‌توان در شرطی نوع صفر از «if» یا «when» استفاده کرد بدون تغییر معنی.

  • فرمول ساختاری: ساختار کلی شرطی صفر به صورت زیر است (هر دو بند در حالت حال ساده):

    • If-clause: Present Simple

    • Main Clause: Present Simple

    به عبارت دیگر: If + present simple, … present simple. مثال بالا مطابق این فرمول است.

  • نکات گرامری و اشتباهات رایج: در شرطی صفر نباید از افعال زمان آینده یا افعال کمکی وجهی در جمله شرط (if-clause) استفاده کرد. مثلاً نگویید “If you will heat water to 100…“. فعل در بند شرط همیشه در زمان حال ساده به کار می‌رود. همچنین معمولا برای تاکید بر تکرار و عادت از حال استمراری نیز می‌توان استفاده کرد («If she is working hard, she gets good results»). از خطاهای رایج می‌توان به قرار دادن «will» در عبارت شرط اشاره کرد که نادرست است. علاوه بر این، اگر If-Clause در ابتدا بیاید، بین دو بند با ویرگول جدا می‌شود.

  • مثال‌ها (سطح‌بندی‌شده):

    • مبتدی: If you heat ice, it melts. (اگر یخ را گرم کنی، ذوب می‌شود.)

    • متوسط: People die if they don’t eat. (اگر مردم غذا نخورند، می‌میرند.)

    • پیشرفته: Whenever it rains heavily, the river overflows. (هرگاه باران شدیدی ببارد، رودخانه سرریز می‌کند.)

  • تمرین‌ها:

    • تمرین (مبتدی):
      If you ______ (heat) ice, it ______ (melt).
      پاسخ: If you heat ice, it melts. توضیح: هر دو فعل در ساده حال استفاده شده‌اند (heat, melts).

    • تمرین (پیشرفته):
      You ______ (get) water if you mix hydrogen and oxygen.
      پاسخ: You get water if you mix hydrogen and oxygen. توضیح: ساختار جمله صفر است؛ هر دو فعل «get» و «mix» در حال ساده‌اند. (You get … if you mix ….)

شرطی نوع اول (First Conditional)

 

  • تعریف و کاربرد: شرطی نوع اول برای بیان موقعیت‌های ممکن یا محتمل در آینده به کار می‌رود. در این جملات شرط در زمان حال ساده بیان شده و پیامد آن معمولاً با «will» یا دیگر افعال مدال نشان داده می‌شود. این ساختار برای شرایطی استفاده می‌شود که احتمال رخ دادن آن‌ها بالاست.برای مثال:

    If I study today, I’ll go to the party tonight.
    (اگر امروز درس بخوانم، امشب به مهمانی می‌روم.)

    این جمله درباره یک احتمال واقعی در آینده صحبت می‌کند (ممکن است به مهمانی برویم).

  • فرمول ساختاری:

    • If-clause: Simple Present

    • Main Clause: will + base verb (یا دیگر افعال مدال)

    به عبارت دیگر: If + simple present, … will + base verb. برای مثال فرمول کلی شرطی اول: If + simple Present, subject + will/won’t + verb.. توجه کنید که می‌توان به جای will از مدال‌های دیگری مانند can, may, might, should, be going to و امثال آن‌ها استفاده کرد (مثلاً If you finish your homework, you can watch TV.).

  • تفاوت معنایی: در شرطی اول، حرف if در «بند شرط» (If-clause) همیشه زمان حال ساده دارد ولی پیامد آن در آینده می‌افتد. یعنی احتمال وقوع شرط وجود دارد و پیامد «ممکن» و محتمل است. در مقایسه با شرطی‌های دیگر، شرطی اول «واقع‌گرا» است و فرضیات آن قابلیت وقوع دارند.

  • نکات گرامری و اشتباهات رایج: در If-clause نباید از will استفاده کرد، بلکه همیشه از زمان حال ساده استفاده می‌شود (مثلاً نادرست است بگوییم “If it will rain tomorrow…”). همچنین ترتیب دو بند مهم نیست، اما اگر جمله با شرط شروع شود، میان دو بند ویرگول گذاشته می‌شود. از مدهای دیگر می‌توان برای درجات اطمینان متفاوت استفاده کرد: مثلاً may/might احتمال کمتر را نشان می‌دهد، can/could توانایی را، should توصیه را، و be going to به آینده برنامه‌ریزی شده اشاره می‌کند.

  • مثال‌ها (سطح‌بندی‌شده):

    • مبتدی: If it rains, I will stay at home. (اگر باران ببارد، در خانه می‌مانم.)

    • متوسط: If you finish your homework, you can watch TV. (اگر تکالیفت را تمام کنی، می‌توانی تلویزیون تماشا کنی.)

    • پیشرفته: If the weather is nice tomorrow, I’m going to go on a trip. (اگر فردا هوا خوب باشد، به مسافرت خواهم رفت.)

  • تمرین‌ها:

    • تمرین (مبتدی):
      If you ______ (come) early, I ______ (prepare) dinner.
      پاسخ: If you come early, I will prepare dinner. توضیح: «come» در زمان حال ساده و «will prepare» در آینده ساده آمده است.

    • تمرین (پیشرفته):
      If he ______ (not take) the medicine, he ______ (remain) sick.
      پاسخ: If he doesn’t take the medicine, he will remain sick. توضیح: برای منفی کردن If-clause از doesn’t استفاده شده و will remain پیامد آینده را بیان می‌کند.

شرطی نوع دوم (Second Conditional)

 

  • تعریف و کاربرد: شرطی نوع دوم برای بیان شرایط غیرواقعی یا تخیلی در زمان حال یا آینده نزدیک به کار می‌رود. این جملات درباره موقعیت‌هایی است که احتمال وقوع آن‌ها بسیار کم است یا اساساً در دنیای واقعی وجود ندارند. به‌عنوان مثال:

    If I had a million dollars, I would travel the world.
    (اگر یک میلیون دلار داشتم، به دور دنیا سفر می‌کردم.)

    در این جمله، فرض ما غیرواقعی است (شخص میلیونر نیست).

  • فرمول ساختاری:

    • If-clause: Simple Past

    • Main Clause: would + base verb (یا could/might)

    فرمول کلی: If + simple past, … would + base form of the verb. مثلاً در جمله مثال بالا: If I had (past), I would travel (would + base).

  • تفاوت معنایی و زمانی: شرطی دوم درباره فرضیات غیرواقعی در زمان حال یا آینده صحبت می‌کند. برخلاف شرطی اول که احتمال وقوع در آن بالاست، در شرطی دوم فرض به صورت غیرممکن یا خیالی است. نتیجه هم با would می‌آید که نشان‌دهنده ناخوشایند یا غیرقطعی بودن فرض است.

  • نکات گرامری و اشتباهات رایج: در شرطی دوم فعل to be در If-clause برای همه ضمایر رسمی‌تر به صورت were به کار می‌رود (مثلاً If I were you, …). همچنین برای توانایی یا احتمال می‌توان در Main Clause به جای would از could یا might استفاده کرد. از خطاهای رایج این است که گاهی زبان‌آموزان به اشتباه از زمان حال ساده به جای گذشته ساده در If-clause استفاده می‌کنند (مثلاً “If I go to the party, I would see him” نادرست است و باید “If I went to the party, I would see him” نوشته شود).

  • مثال‌ها (سطح‌بندی‌شده):

    • مبتدی: If I had a cat, I would play with it every day. (اگر یک گربه داشتم، هر روز با آن بازی می‌کردم.)

    • متوسط: If she had a car, she could drive to work. (اگر او ماشین داشت، می‌توانست با آن به سر کار برود.)

    • پیشرفته: If he studied French, he might get a job in Paris. (اگر او فرانسوی می‌خواند، شاید در پاریس شغلی پیدا می‌کرد.)

  • تمرین‌ها:

    • تمرین (مبتدی):
      If I ______ (have) a dog, I ______ (play) with it.
      پاسخ: If I had a dog, I would play with it. توضیح: فعل «have» در If-clause به گذشته ساده («had») و فعل اصلی با «would» به صورت «would play» آمده است.

    • تمرین (پیشرفته):
      If I ______ (be) you, I ______ (reconsider) my decision.
      پاسخ: If I were you, I would reconsider my decision. توضیح: به کار بردن were برای «if I were you» رسمی‌تر است و would نتیجه را بیان می‌کند.

شرطی نوع سوم (Third Conditional)

 

  • تعریف و کاربرد: شرطی نوع سوم برای بیان موقعیت‌های غیرواقعی در گذشته و نتایج احتمالی آن‌ها کاربرد دارد. این جملات اشاره می‌کنند که اگر در گذشته رویداد A اتفاق می‌افتاد، رویداد B می‌توانست رخ دهد؛ درحالی‌که در واقع هیچ‌یک رخ نداده‌اند. مثلاً:

    If I had known about the meeting, I would have attended.
    (اگر از جلسه خبر داشتم، در آن شرکت می‌کردم.)در این مثال شخص در گذشته از جلسه مطلع نبوده (واقعیت)، و به همین دلیل در جلسه شرکت نکرده است (فرض غیرواقعی).

  • فرمول ساختاری:

    • If-clause: Past Perfect (Had + past participle)

    • Main Clause: would have + past participle

    به عبارت دیگر: If + past perfect, … would have + past participle. مثال بالا مطابق این فرمول است (If I had known…, would have attended).

  • تفاوت معنایی و زمانی: شرطی سوم به شرط خیالی در گذشته می‌پردازد. در این نوع هیچ امکان واقعی برای تغییر گذشته نیست و بیشتر برای ابراز پشیمانی یا تحلیل سناریوهای فرضی گذشته به کار می‌رود. برخلاف سایر شرطی‌ها، زمان شرط و نتیجه هر دو مربوط به گذشته هستند (شرط در گذشته کامل، نتیجه در حالت would have).

  • نکات گرامری و اشتباهات رایج: در If-clause از ساختار ماضی بعید استفاده می‌شود و در Main Clause از would have. یک اشتباه رایج این است که واژه «would have» به اشتباه در بند شرط به کار رود (مثلاً نگویند “If I would have known…“). به جای آن باید از «had» استفاده کرد («If I had known…»). همچنین اشتباه شده است که زمان‌ها را با هم مخلوط کنند یا شرطی نوع دوم و سوم را قاطی نمایند.

  • مثال‌ها (سطح‌بندی‌شده):

    • مبتدی: If I had studied harder, I would have passed the exam. (اگر سخت‌تر درس خوانده بودم، در امتحان قبول می‌شدم.)

    • متوسط: If we had taken a taxi, we wouldn’t have missed the plane. (اگر تاکسی گرفته بودیم، پرواز را از دست نمی‌دادیم.)

    • پیشرفته: If she had arrived on time, she would have met the manager. (اگر به موقع رسیده بود، مدیر را ملاقات می‌کرد.)

  • تمرین‌ها:

    • تمرین (مبتدی):
      If she ______ (arrive) on time, she ______ (meet) the manager.
      پاسخ: If she had arrived on time, she would have met the manager. توضیح: شرط در گذشته کامل (had arrived) و نتیجه با would have ساخته شده است.

    • تمرین (پیشرفته):
      جمله‌ی زیر را تصحیح کنید: “If he studied more, he would have passed the exam.”
      پاسخ: If he had studied more, he would have passed the exam. توضیح: در بند شرطی سوم باید از گذشته کامل استفاده شود؛ به جای studied باید had studied بیاید.

تفاوت معنایی و زمانی بین انواع شرطی

 

به طور خلاصه، ویژگی‌های هر نوع شرطی و تفاوت‌های آن‌ها عبارتند از:

  • شرطی نوع صفر: بیان حقایق عمومی و شرایط همیشگی. هم «if-clause» و هم «main clause» با زمان حال ساده می‌آیند. مثال: If you heat water to 100°C, it boils..

  • شرطی نوع اول: شرایط ممکن یا محتمل در آینده. در «if-clause» از حال ساده و در «main clause» از will (یا مدال معادل) استفاده می‌شود. مثال: If it rains tomorrow, I will stay home. (احتمال باران وجود دارد.)

  • شرطی نوع دوم: شرایط غیرواقعی یا خیالی در زمان حال/آینده. «If-clause» در گذشته ساده و «main clause» با would + فعل ساده ساخته می‌شود. مثال: If I had more money, I would buy a car. (فرض غیرواقعی در زمان حال.)

  • شرطی نوع سوم: شرایط خیالی در گذشته. «If-clause» ماضی بعید و «main clause» با would have + قسمت سوم فعل ساخته می‌شود. مثال: If she had studied harder, she would have passed. (چیزی که در گذشته رخ نداده و پیامد فرضی آن.)

گرامر Wish & If only: بیان آرزوها و پشیمانی‌ها

 

عبارات wish و if only برای بیان آرزو یا پشیمانی درباره‌ی وضعیتی به کار می‌روند که با واقعیت متفاوت است. ساختار کلی این جملات شبیه شرطی‌های نوع دوم و سوم است. به‌عنوان مثال: «ای کاش در فلان شهر زندگی می‌کردم»، یعنی در واقع چنین نیست و گوینده آرزو دارد وضعیت فرق کند. معمولاً if only شدت بیشتری دارد.

Wish/If only در زمان حال و آینده

 

برای آرزوی غیرواقعی در زمان حال (یا آینده‌ای که فکر می‌کنیم محقق نمی‌شود)، از «Wish/If only + گذشته ساده» استفاده می‌کنیم. مثلاً:

  • I wish I lived in Paris. (ای کاش در پاریس زندگی می‌کردم.)

  • If only she knew the answer. (ای کاش او جواب را می‌دانست.)
    همچنین اگر می‌خواهیم درباره‌ی توانایی یا امکان انجام کاری آرزو کنیم، از could استفاده می‌کنیم:

  • He wishes he could afford a holiday. (او آرزو می‌کند که توانایی پرداخت هزینه‌ی تعطیلات را داشته باشد).

فرمول: Wish/If only + فاعل + گذشته ساده (مثلاً I wish I lived…).
توجه: در جملاتی مانند “I wish I were taller” معمولاً به صورت رسمی از were به جای was استفاده می‌شود (وجه التزامی). در محاوره‌ی روزمره استفاده از was نیز رایج و قابل قبول است.

Wish/If only در زمان گذشته

 

برای پشیمانی از کارهای گذشته از «Wish/If only + گذشته کامل» استفاده می‌شود. مثلاً:

  • I wish I had studied harder at school. (ای کاش در مدرسه سخت‌تر درس خوانده بودم.)

  • If only we hadn’t eaten so much. (ای کاش آن همه غذا نخورده بودیم.)
    این ساختار معادل شرطی نوع سوم است و نشان می‌دهد وضعیت فرضی در گذشته متفاوت بوده و اکنون پشیمانیم.

فرمول: Wish/If only + فاعل + گذشته کامل (Had + بخش سوم فعل).

Wish + would (بیان نارضایتی/آرزو درباره‌ی رفتار دیگران)

 

برای نشان دادن نارضایتی از کاری که فرد دیگری انجام می‌دهد یا نمی‌دهد (و فکر می‌کنیم احتمال تغییرش کم است)، از «Wish + would(/n’t)» استفاده می‌کنیم. به عبارت دیگر، این ساختار حالت شکایت یا آرزو درباره‌ی آینده‌ای است که گوینده کنترلش را ندارد. مثال‌ها:

  • I wish you would stop borrowing my clothes without asking. (ای کاش بدون اجازه از لباس‌های من قرض نمی‌گرفتی.)

  • I wish it would rain – the garden needs water. (ای کاش باران ببارد؛ باغ به آب نیاز دارد.)

  • If only my neighbour wouldn’t play the drums at night. (ای کاش همسایه‌ام شب‌ها درام نمی‌نواخت.)

فرمول: Wish/If only + فاعل + would (+ فعل) برای درخواست یا شکایت (اغلب از دیگران).
نکته: نمی‌توانیم از این ساختار برای خودمان استفاده کنیم. مثلاً «I wish I wouldn’t…» اشتباه است. در چنین مواردی از گذشته‌ی ساده استفاده می‌کنیم (I wish I did more exercise). تنها استثناء وضعیت‌هایی مثل هواست که فراتر از کنترل ماست: «I wish it would snow.» درست است.

تفاوت Wish و If only

 

در معنی تفاوتی بین wish و if only وجود ندارد؛ هر دو برای بیان آرزو/پشیمانی استفاده می‌شوند. تفاوت اصلی در شدت احساس است: if only کمی تأکیدی‌تر و احساسی‌تر است. به همین دلیل معمولاً if only را در ابتدای جمله می‌آوریم («If only I had more time!») تا تأکید کنیم. مثلاً «If only I had known» مانند «I wish I had known» است اما کمی پررنگ‌تر.

نکات مهم

 
  • وجه التزامی (Subjunctive): پس از wish یا if only در اول شخص مفرد (I/he/she)، معمولاً از were به جای was استفاده می‌شود. اما در نوشتار غیررسمی و گفتار روزمره به کار بردن was هم پذیرفته است.

  • استفاده صحیح از would: در «Wish + would» برای بیان ناراحتی یا درخواست به کار می‌رود و معمولا درباره‌ی دیگران است، نه خود گوینده. اگر بخواهیم از آرزوی مربوط به آینده (امید به آینده) صحبت کنیم، معمولاً به جای wish از hope استفاده می‌کنیم.

  • آرزو در مورد آینده: به طور کلی برای ابراز خواسته یا امید درباره‌ی آینده از hope استفاده می‌شود، نه مستقیماً wish. با این حال، اگر آرزو به چیزی وابسته باشد که خارج از کنترل ماست (مثل بارندگی یا تصمیم دیگران)، می‌توانیم از ساختار «wish/if only + would» (مثلا I wish it would rain) استفاده کنیم.

جدول مقایسه‌ای

 
موضوعساختار با Wishساختار با If onlyمثال (انگلیسی و ترجمه)
آرزوی غیرواقعی (حال/آینده)Wish + گذشته ساده
I wish I **lived** in Paris.
If only + گذشته ساده
If only I **lived** in Paris.
I wish I were happier. (ای کاش خوشحال‌تر بودم.)
پشیمانی گذشتهWish + گذشته کامل
I wish I **had studied** harder.
If only + گذشته کامل
If only I **had studied** harder.
If only I had finished my homework. (ای کاش تکالیفم را تمام کرده بودم.)
شکایت/آرزو درباره‌ی رفتار دیگران (آینده)Wish + would + مصدر
I wish you **would call** me.
If only + would + مصدر
If only he **would help** us.
I wish it would stop raining. (ای کاش باران بند بیاید.)

جدول بالا خلاصه‌ای از ساختارهای رایج Wish/If only را نشان می‌دهد؛ برای مثال «Wish + گذشته ساده» برای آرزوی غیرواقعی در زمان حال و «Wish + گذشته کامل» برای پشیمانی از گذشته است. ساختار Wish + would معمولاً برای ابراز ناراحتی یا درخواست از دیگران استفاده می‌شود

مارا در شبکه های اجتماعی دنبال کنید.

تماس با ما

تمام حقوق مادی و معنوی سایت برای اموزشگاه دکتر هراثی محفوظ میباشد

پیمایش به بالا